به مناسبت چهل روز دوری از مردی که همه وجودش احساس بود و همیشه واسه ماها هست حتی اگه وجودش نیست ...
تقدیم به مرتضی پاشایی...
چهل روزه صدای تو نمیاد
صدایی که چقدر اسون کم شد
تو رفتی مرتضی یک صبح پاییز
ببین سهم طرفدارات غم شد
برات گردهمایی و تجمع
گرفتیم تا بدونی که تو هستی
آخه سلطان احساسِ دل من
چرا اینقدر زود چشماتو بستی
مسیره جاده هایِ خاطراتت
همیشه یکطرف تا آسمونه
برامون بغضِ احساست شکستی
چقدر ساده غریب و بی بهونه
همون حسی که تو گفتی به ماها
که قلبم روی تکرار و مروره
چقدر عادت به تو ما کرده بودیم
ولی حالا چقدر دستات دوره
تو گفتی توی شعرت که یکی هست
براش گفتم ولی انگاری خوابه
خیالت راحت ای آقای احساس
دل مردم پر از احساسِ نابه
درسته مرتضی تو زیرِ خاکی
ولی یادت همیشه روبرومه
بدون از وقتی که چشماتو بستی
یه بغض لعنتی توی گلومه
یه بغضی که همیشه پای برجاست
به قول تو یه بغض سرد و سنگین
صدای مرتضی پاشایی مردم
برای نسل من شد مثل تسکین
هنوزم مرتضی شعرات هستن
فضای قلبِ ماها عاشقانست
مرورِ خاطراتِ خوب با تو
بدون اختیار و بی بهانست....
شاعر و دوستدار همیشگی تو علی لطفی 93/10/3 دزفول...
به مناسبت چهل روز دوری از مردی که همه وجودش احساس بود و همیشه واسه ماها هست حتی اگه وجودش نیست ...
تقدیم به مرتضی پاشایی...
چهل روزه صدای تو نمیاد
صدایی که چقدر اسون کم شد
تو رفتی مرتضی یک صبح پاییز
ببین سهم طرفدارات غم شد
برات گردهمایی و تجمع
گرفتیم تا بدونی که تو هستی
آخه سلطان احساسِ دل من
چرا اینقدر زود چشماتو بستی
مسیره جاده هایِ خاطراتت
همیشه یکطرف تا آسمونه
برامون بغضِ احساست شکستی
چقدر ساده غریب و بی بهونه
همون حسی که تو گفتی به ماها
که قلبم روی تکرار و مروره
چقدر عادت به تو ما کرده بودیم
ولی حالا چقدر دستات دوره
تو گفتی توی شعرت که یکی هست
براش گفتم ولی انگاری خوابه
خیالت راحت ای آقای احساس
دل مردم پر از احساسِ نابه
درسته مرتضی تو زیرِ خاکی
ولی یادت همیشه روبرومه
بدون از وقتی که چشماتو بستی
یه بغض لعنتی توی گلومه
یه بغضی که همیشه پای برجاست
به قول تو یه بغض سرد و سنگین
صدای مرتضی پاشایی مردم
برای نسل من شد مثل تسکین
هنوزم مرتضی شعرات هستن
فضای قلبِ ماها عاشقانست
مرورِ خاطراتِ خوب با تو
بدون اختیار و بی بهانست....
شاعر و دوستدار همیشگی تو علی لطفی 93/10/3 دزفول...