به عنوان یکی از مخاطبان محسن چاوشی، انتشار این آلبوم رو تبریک می گم. اما نظرم در مورد قطعات آلبوم:
تراک های اول و دوم به عقیده من بسیار قوی بودند. دو شاهکار از روزبه بمانی، ملودی و تنظیم فوق العاده و اجرای بی نقص محسن چاوشی... این دو تراک آنقدر از بعد فنی کم نقص بودند که ضعف های موجود در باقی قطعات رو به حاشیه بردند.
قطعه سوم ترانه زیبایی داشت و در مجموع کار خوبی ( و نه عالی) بود. قطعه "جز" از اون دست قطعاتی هست که شنونده از شنیدنش لذت می بره هرچند بی نقص نیست.
قطعه چهارم و پنجم رو نپسندیدم. قطعه "تفنگ سرپر" به ویژه در بخش ترانه دارای ضعف هست. یک روایت بی سر وته با تلفیق تعداد بی شماری از عناصر مرتبط با شکار و تفنگ و... که پشت سر هم ردیف شده اند. مشخص نیست ترانه سرا قصد انتقال چه مفاهیمی رو داشته. البته بدون توجه به ترانه، اجرای خوب محسن چاوشی، این تراک را حداقل قابل شنیدن می کنه.
در ترک پنجم هم به نظرم حسین صفا به شدت سعی داشته با الگو برداری از یکی از آثار قبلی خودش در آلبوم پرچم سفید (قطار) موفقیت اون قطعه رو تکرار کنه که متاسفانه موفق نبوده. فضای این قطعه بسیار شبیه به قطعه قطار هست و اصرار به مرتبط دانستن معشوق با باران و باد (به تاسی از قطعه قطار) به شدت مشهود هست. این قطعه از اون دست قطعه هایی است که در ابتدا تصور می شه مفهوم بسیار عمیقی در ترانه اش نهفته است و باید چندین بار اون رو به دقت گوش کرد تا بلکه به منظور ترانه سرا پی برد. -نکته ای که در مورد تراک قطار صادق هست- اما این طور نیست. اگر بدون تعصب حتی بارها و بارها هم این قطعه رو بشنویم عملاً به اون مفهوم عمیق کذایی نمی رسیم. ترانه "خواب" صرفاً چینش یک سری کلمات در کنار هم است که در روایت داستان به هیچ عنوان موفق عمل نکرده.
قطعه ششم که هم نام آلبوم هم هست قطعه زیبا و شنیدنی ای هست. اما الگو برداری حسین صفا از ترانه "یخبندونای قطبی چشمات" هومن حسن پور (در آلبوم ساعتا خوابن رضا یزدانی) کاملاً مشهود هست و این قابل پذیرش نیست. مفاهیم "سرباز" و"رخت شستن" بدون هیچ گونه ابتکار و خلاقیتی عیناً از ترانه نام برده کپی شده اند و در همان منظور و معنی به کار گرفته شده اند. اجرای محسن چاوشی قابل قبول بود.
از سه تراک ماقبل تراک پایانی هم "کلنجار" رو از همه بیشتر پسندیدم و با ترانه اش ارتباط برقرار کردم. البته این تراک در ملودی و تنظیم حرف جدید و خاصی برای گفتن نداشت. به تراک "خونه کوچیک" هم دقیقاً همین نقد رو وارد می دونم اما این قطعه هم از نظر من شنیدنی بود.
در مورد قطعه "یوسف" باید عرض کنم که دلیل اصرار محسن چاوشی بر استفاده مجدد از داستان حضرت یوسف (ع) بعد از تراک "قهوه ی قجری" را متوجه نمی شوم. چرا باید در یک آلبوم دو بار دقیقاً به این داستان اشاره شود (آن هم با اشاره مستقیم به قسمت خاصی از داستان (برادران و به چاه افتادن و...)؟؟
ملودی به ویژه در بخش ابتدایی دارای نقاط قوتی بود. ترانه ضعیف بود و حسین صفا سعی داشت مانند بسیاری از دیگر آثارش با پیچیده کردن فضای ترانه و استفاده از عبارات و واژه های به قول معروف قلمبه سلمبه (!) به مخاطب این گونه القا کند که مفهوم بسیار بسیار عمیقی در پس ترانه نهفته است و اگر مخاطب متوجه آن نمی شود، ضعف از خود اوست!! اجرای محسن چاوشی هم کاملاً معمولی بود.
اما در مورد تراک "وصیت" که پیشتر تبلیغات بسیاری (به ويژه با تاکید بر خاص و متفاوت بودن آن) برای آن شده بود بایستی عرض کنم در این که این قطعه بسیار متفاوت از سایر آثار محسن چاوشی و حتی سایر هنرمندان فعال در موسیقی پاپ هست اما تفاوت به معنای قوت این اثر نیست. فضای تراک بیش از حد سیاه و نا امید کننده است به گونه ای که این سنگینی بیش از حد واقعاً توی ذوق می زند. با این حال ملودی این قطعه بسیار جذاب بود و تنظیمش نیز تقريباً بی نقص. اجرای محسن چاوشی هم نکته خاصی در بر نداشت و هرچند با احساس، کاملاً متوسط بود.
در مجموع و با نگاه کلی، آلبوم با تمام ضعف هایی که دارد آلبوم خوبی است و هرچند شاهکار نیست، قویاً شنیدنی است!
برای محسن چاوشی عزیز آرزوی موفقیت دارم.
به عنوان یکی از مخاطبان محسن چاوشی، انتشار این آلبوم رو تبریک می گم. اما نظرم در مورد قطعات آلبوم:
تراک های اول و دوم به عقیده من بسیار قوی بودند. دو شاهکار از روزبه بمانی، ملودی و تنظیم فوق العاده و اجرای بی نقص محسن چاوشی... این دو تراک آنقدر از بعد فنی کم نقص بودند که ضعف های موجود در باقی قطعات رو به حاشیه بردند.
قطعه سوم ترانه زیبایی داشت و در مجموع کار خوبی ( و نه عالی) بود. قطعه "جز" از اون دست قطعاتی هست که شنونده از شنیدنش لذت می بره هرچند بی نقص نیست.
قطعه چهارم و پنجم رو نپسندیدم. قطعه "تفنگ سرپر" به ویژه در بخش ترانه دارای ضعف هست. یک روایت بی سر وته با تلفیق تعداد بی شماری از عناصر مرتبط با شکار و تفنگ و... که پشت سر هم ردیف شده اند. مشخص نیست ترانه سرا قصد انتقال چه مفاهیمی رو داشته. البته بدون توجه به ترانه، اجرای خوب محسن چاوشی، این تراک را حداقل قابل شنیدن می کنه.
در ترک پنجم هم به نظرم حسین صفا به شدت سعی داشته با الگو برداری از یکی از آثار قبلی خودش در آلبوم پرچم سفید (قطار) موفقیت اون قطعه رو تکرار کنه که متاسفانه موفق نبوده. فضای این قطعه بسیار شبیه به قطعه قطار هست و اصرار به مرتبط دانستن معشوق با باران و باد (به تاسی از قطعه قطار) به شدت مشهود هست. این قطعه از اون دست قطعه هایی است که در ابتدا تصور می شه مفهوم بسیار عمیقی در ترانه اش نهفته است و باید چندین بار اون رو به دقت گوش کرد تا بلکه به منظور ترانه سرا پی برد. -نکته ای که در مورد تراک قطار صادق هست- اما این طور نیست. اگر بدون تعصب حتی بارها و بارها هم این قطعه رو بشنویم عملاً به اون مفهوم عمیق کذایی نمی رسیم. ترانه "خواب" صرفاً چینش یک سری کلمات در کنار هم است که در روایت داستان به هیچ عنوان موفق عمل نکرده.
قطعه ششم که هم نام آلبوم هم هست قطعه زیبا و شنیدنی ای هست. اما الگو برداری حسین صفا از ترانه "یخبندونای قطبی چشمات" هومن حسن پور (در آلبوم ساعتا خوابن رضا یزدانی) کاملاً مشهود هست و این قابل پذیرش نیست. مفاهیم "سرباز" و"رخت شستن" بدون هیچ گونه ابتکار و خلاقیتی عیناً از ترانه نام برده کپی شده اند و در همان منظور و معنی به کار گرفته شده اند. اجرای محسن چاوشی قابل قبول بود.
از سه تراک ماقبل تراک پایانی هم "کلنجار" رو از همه بیشتر پسندیدم و با ترانه اش ارتباط برقرار کردم. البته این تراک در ملودی و تنظیم حرف جدید و خاصی برای گفتن نداشت. به تراک "خونه کوچیک" هم دقیقاً همین نقد رو وارد می دونم اما این قطعه هم از نظر من شنیدنی بود.
در مورد قطعه "یوسف" باید عرض کنم که دلیل اصرار محسن چاوشی بر استفاده مجدد از داستان حضرت یوسف (ع) بعد از تراک "قهوه ی قجری" را متوجه نمی شوم. چرا باید در یک آلبوم دو بار دقیقاً به این داستان اشاره شود (آن هم با اشاره مستقیم به قسمت خاصی از داستان (برادران و به چاه افتادن و...)؟؟
ملودی به ویژه در بخش ابتدایی دارای نقاط قوتی بود. ترانه ضعیف بود و حسین صفا سعی داشت مانند بسیاری از دیگر آثارش با پیچیده کردن فضای ترانه و استفاده از عبارات و واژه های به قول معروف قلمبه سلمبه (!) به مخاطب این گونه القا کند که مفهوم بسیار بسیار عمیقی در پس ترانه نهفته است و اگر مخاطب متوجه آن نمی شود، ضعف از خود اوست!! اجرای محسن چاوشی هم کاملاً معمولی بود.
اما در مورد تراک "وصیت" که پیشتر تبلیغات بسیاری (به ويژه با تاکید بر خاص و متفاوت بودن آن) برای آن شده بود بایستی عرض کنم در این که این قطعه بسیار متفاوت از سایر آثار محسن چاوشی و حتی سایر هنرمندان فعال در موسیقی پاپ هست اما تفاوت به معنای قوت این اثر نیست. فضای تراک بیش از حد سیاه و نا امید کننده است به گونه ای که این سنگینی بیش از حد واقعاً توی ذوق می زند. با این حال ملودی این قطعه بسیار جذاب بود و تنظیمش نیز تقريباً بی نقص. اجرای محسن چاوشی هم نکته خاصی در بر نداشت و هرچند با احساس، کاملاً متوسط بود.
در مجموع و با نگاه کلی، آلبوم با تمام ضعف هایی که دارد آلبوم خوبی است و هرچند شاهکار نیست، قویاً شنیدنی است!
برای محسن چاوشی عزیز آرزوی موفقیت دارم.