ــمجيد خراطهاــ
اينقدر خوشم مياد تو شعرهاش از بعضي كلمات استفاده ميكنه كه ديگران اصلا يا كمتر تو شعرهاش استفاده ميكننـ واقعا اين خودش يه سبكــــ ديگه:
مثل كلمه "مابين" تو بيت :
اگرچه رو به احساسم در قلبت رو ميبندي (يعني با اينكه بهم محل نميذاري و دوستم نداري)
ولي "ما بين" شوخي هام خودم ديدم كه ميخندي...
يا كلماتي مثل در و همسايه ،بدرقه،دست تكون دادن و... تو شعرهاش مياره
يا مثلا شعر پايين كه واقعا فكر كردن بهش آدم رو تحت تاثير قرار ميده :
همه بهم ميگن چند ماه گذشته و تو برنگشتي، ديگه دست بردارم از اين همه انتظار كشيدن و فراموشت كنم...
ولي بازم دلش طاقت نمياره و ميگه:
هنوز چشم انتظار ماه بعدم گمونم راهتو گم كرده باشي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
و كلا متخصص به چالش كشيدن اون طرف مقابل تو شعرهاشه...
واقعا اين شعرش فوق العاده ست آخر احساسه :
پيشم بودي ولي مغرور بودي
بهت نزديك بودم، دور بودي
ستاره بودي اما توي شب هام
هميشه سرد و سوت و كور بودي
بلاهايي سرم آوردي اما
بگو من كي شكايت كرده بودم
بيا برگرد همونجوري كه رفتي
به بي مهريتم عادت كرده بودم
كي مثل من كنارت پا به پا بود
كي با خوب و بد تو زندگي كرد
چقدر آسون تو رفتي و نديدي
يكي پشت سرت خون گريه ميكرد
ــمجيد خراطهاــ
اينقدر خوشم مياد تو شعرهاش از بعضي كلمات استفاده ميكنه كه ديگران اصلا يا كمتر تو شعرهاش استفاده ميكننـ واقعا اين خودش يه سبكــــ ديگه:
مثل كلمه "مابين" تو بيت :
اگرچه رو به احساسم در قلبت رو ميبندي (يعني با اينكه بهم محل نميذاري و دوستم نداري)
ولي "ما بين" شوخي هام خودم ديدم كه ميخندي...
يا كلماتي مثل در و همسايه ،بدرقه،دست تكون دادن و... تو شعرهاش مياره
يا مثلا شعر پايين كه واقعا فكر كردن بهش آدم رو تحت تاثير قرار ميده :
همه بهم ميگن چند ماه گذشته و تو برنگشتي، ديگه دست بردارم از اين همه انتظار كشيدن و فراموشت كنم...
ولي بازم دلش طاقت نمياره و ميگه:
هنوز چشم انتظار ماه بعدم گمونم راهتو گم كرده باشي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
و كلا متخصص به چالش كشيدن اون طرف مقابل تو شعرهاشه...
واقعا اين شعرش فوق العاده ست آخر احساسه :
پيشم بودي ولي مغرور بودي
بهت نزديك بودم، دور بودي
ستاره بودي اما توي شب هام
هميشه سرد و سوت و كور بودي
بلاهايي سرم آوردي اما
بگو من كي شكايت كرده بودم
بيا برگرد همونجوري كه رفتي
به بي مهريتم عادت كرده بودم
كي مثل من كنارت پا به پا بود
كي با خوب و بد تو زندگي كرد
چقدر آسون تو رفتي و نديدي
يكي پشت سرت خون گريه ميكرد