برنامه یاد بعضی نفرات
 
چهارشنبه 2 مرداد 1392 - 09:35

یاد دیالوگ فیلم اسکای فال افتادم
"
مادربزرگم یه جزیره داشت .. چیز با ارزشی توش نبود، در عرض یک ساعت میتونستی کل جزیره رو بگردی، ولی واسه ما مثل بهشت بود.
یه تابستون رفتیم به دیدنش و دیدیم که جزیره پر شده از موش. با یه قایق ماهیگیری اومده بودند و خودشون رو با نارگیل سیر میکردن. خوب حالا چطور میشه از شر موش ها توی یه جزیره خلاص شد .. مادر بزرگم اینو بهم یاد داد.
ما یه بشکه نفتی رو داخل زمین چال کردیم و نارگیل ها رو طوری چیدیم که اونها رو به سمت بشکه هدایت کنه، پس وقتی اونها میخواستن که نارگیل بخورند میافتادن توی بشکه.
و بعد از یک ماه، همه موش ها گیر افتادن.
ولی بعدش چیکار میکنی .. بشکه رو میندازی تو اقیانوس؟ میسوزونش؟ نه
فقط رهاش میکنی، و موش ها کم کم گرسنه شدن، و یکی بعد از دیگری اونها شروع کردن به خوردن همدیگه، تا زمانی که فقط دوتا ازونا باقی میمونه .. دو بازمانده.
و بعدش چی میشه؟ اونها رو میکشی؟ نه
اونها رو میگیری و رهاشون میکنی بین درختها .. حالا دیگه اونها نارگیل نمیخورند .. اونها فقط موش میخورند .. تو طبیعتشون رو تغییر دادی!"...

ای کاش کاوه اون موش اولی رو نمی خورد و شهیار هم کاش کمی بیشتر صبر میکرد برای جوابیه
آقای آفاق اگر نظر بنده رو می بینی مطمئن باش وزارت ارشاد هم درش همیشه روی یه پاشنه نمیچرخه
مسئولین عوض میشن و خیلی راحت مجوزدارای قبلی میشن حاشیه نشینای امروز
رفاقت زیبای تو با شهیار و دیگران اما میتونست توی قلب طرفداراتون موندنی باشه
شما با کارای زیرزمینی طرفدار پیدا کردی...و اینو بدون طرفدارای سبک شما عموما از قشر خاصی هستن که نظرشون بیشتر سطح متوسط جامعه می ارزه...

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



افزودن یک دیدگاه جدید | موسیقی ما