جشنواره ملی موسیقی خلاق
 
کنسرت قاف - فرهاد فخرالدینی
 
برنامه یاد بعضی نفرات
 
سه شنبه 15 اسفند 1391 - 18:56

اولین چیزی که از سلطان شنیدم!

یادش بخیر! تازه خودکشی ممنوع آمده بود که برای یکی فامیل هامون کل آلبومو دانلد کردم و چند ترکی رو گوش کردم! اون روزها به نظرم آهنگ با کلام ارزش گوش دادن نداشت.چون به نظرم شعر های بی معنا و مسخره ای داشتند! کارم فقط بی کلام گوش کردن بود چون معناش رو خودم بهش اضافه میکردم!
اون روز همه ترک ها رو پاک کردم.
----
پیش دانشگاهی بودم، یه روز تو ماشین داشتم میرفتم و چرت میزدم که صدایی اومد که بدنمو لرزوند!

لعنت خدا به این سه شنبه ها!

سه شنبه بود!
اسمشو پرسیدم!
محسن چاووشی!
آره!
اینطوری بود که عشقم به محسن شروع شد!
از اون به بعد شروع کردم به جمع کردن آهنگاش و هر روز عاشق تر شدم! چون هر روز آهنگاش رو بیشتر حس میکردم.محسن انگار همه جا باهام بود.معشوقی که خیانت بلد نبود!
همیشه و همه جا آهنگاش کنارم بود.اون میخوند و من فقط براش گریه میکردم!
یادم سال اول دانشگاه گوشیم فضاش کم بود فقط 2-3 تا آهنگ جا میشد.بچه ها ی دانشگاه از دستم کفری بودن که بابا بریم واسه این گوشی بخریم انقدر آهنگ تکراری نذاره!
بعد از مدتی تو دانشگاه به محسن چاووشی معروف شدم.بعضی ها محسن صدام میکردن.هنوز هم یکی از کارمندها به من میگه "کفتر چاهی"!
آره محسن هیچوقت بمن خیانت نکرد با وجود همه شک هایی که بهش کردم.
----
بعد دانشگاه تو یه cd فروشی کار میکردم.قرار بود "یه شاخه نیلوفر بیاد"! خدا میدونه چقدر ذوق داشتم! همش هر کی میومد میگفتم آقا هفته دیگه بیاید اولین آلبوم مجاز محسن چاووشی میاد.البته آلبوم انقدر تاخیر داشت که من کلی ضایع شدم.2 روز قبل از آمدن آلبوم من مجبور به ترک کارم شدم و نتونستم دینمو به محسن ادا کنم و این عذابم میداد!
---
یه شاخه نیلوفر اومد! آلبومی که بهتر بهش بگیم داستان! داستان یه غم جدایی!
یا
12 ترک تا گریه!
داستان عشقی که با گلایه از جدایی شروع میشه. با دلتنگی،بغض و گریه تموم میشد!
به نظرم هر کی آهنگهاشو بترتیب گوش کنه و با عصا گریه نکنه آدم نیست! اگه داستانش رو بفهمه!
---
بزودی آلبوم محسن میمود.اسمش ژاکت بود.آخر ماه رمضون میاد! دانشگاه رو اول ترم پر کردم!
ولی بازهم تاخیر.دلم خیلی واسه محسن تنگ بود! روزهای خیلی سختی رو مگذروندم.حالا عاشق یه دختر شده بودم که....

انتظار
انتظار
انتظار!
---
ژاکت آمد تا بازهم تو دلم غوغا کنه!
و من بمونم و داغ اینکه چطور واسه محسن جبران کنم این همه دین رو!
نمیدونم چرا با این آلبوم هنوز دل محسن رو میشکونن!؟ کسایی که نمیفهمن حس یعنی چی!
کسایی که نمیفهمن ما چرا به محسن میگیم "سلطان" لقبی که به حق شایسته داشتنشه!
محسن جان!
میگن:
در خیال کسانی که پرواز را نمیفهمند، هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر میشوی!

پس بدونید! کسی که شادترین سبک ایرانی رو با اوج غم میخونه! شایسته لقب سلطانه! نمیدونی چی میگم؟ برو تو ترک " بازار خرمشهر" تکرار عبارت"برای چشمات میمیرم!" رو گوش کن تا اوج غم رو بفهمی! اگر هم که معنی شعر رو بفهمی که شادی توش نمیبینی!
این حرفها خیلی وقت بود تو گلوم گیر کرده بود! ببخشید اگه تند رفتم.
آره! سلطان!
تا ابد اسیر عشقتم!
با اینکه کوه دردم، با اینکه غم زیاده، همینکه با تو باشم، از سرمم زیاده!
و بعد از عاشق شدنم همه اتفاق های مهم زندگیم تو سه شنبه ها افتاده! وبلاگم هم اسمش سه شنبه است.
در آخر
موفق باشی محسن چاووشی آن تیوزدیز!

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
1 + 1 =

Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.




افزودن یک دیدگاه جدید | موسیقی ما