آقای بابک ریاحی پور، در کار بعدی هم از هنر شما استفاده میکینم!
موسیقی ما - مطلبی از آقای بابک ریاحی پور در تاریخ 27/3/91 در روزنامه ی "اعتماد" و سایت "موسیقی ما" (نقل از روزنامه) منتشر شد که از وجههای مختلفی برایم جالب بود. بابک خان ریاحی پور، روی صبحتم با شماست . منتظر پاسخ شما هستم.
تیتر زده بودید " شکست تاریخی بازیگران در عرصهی موسیقی" . با خواندن این تیتر نگران شدم. گفتم نکند اتفاقی افتاده که من خبر ندارم. زنگ زدم به مدیر فروش از فروش سوال کردم (و این اولین باری بود که این سوال را کردم چون هرگز خودم را وارد ماجراهای مالی اثر نمی کنم) و ایشان گفتند که فروش خیلی خوب بوده است. نگاهی دوباره به رسانهها کردم، باز هم دیدم آلبوم مورد توجه زیادی قرار گرفته. موافق و مخالف مطالب زیادی در مورد روی دیگر در رسانه های مختلف مطرح شده. منظور از شکست چی بود بابک جان؟ گوشه ای از صحبت خودت در مورد آلبوم های خودت را بخوان: "ما قربانی شدیم. آلبوممان که بیرون آمد فروشی نداشت و خوب پخش نشد. کلا چنین اتفاقی برای همه موسیقی هایی که متفاوت بودند افتاد و حتی برای آلبوم آزمون و خطا. خیلی ها نمی دانند که من آلبومی به نام آزمون و خطا دارم". این گفتگو را با روزنامه اعتماد داشتید و در سایت "خانه ی گیتار" وجود دارد. در این گفتگو صحبت های جالبی داشتید که باز هم به آن بر خواهیم گشت. واقعا منظورت از این تیتر چی بود؟!
در سطرهای بعدی از بازیگری آقای رادان تعریف کردید ولی نوشته اید که انتظار اهالی موسیقی را براورده نکرده است! تبریک بابک جان، انتصاب شما بعنوان سخنگوی اهالی موسیقی را تبریک می گویم. گفته بودید که این بحث مطرح می شود که آهنگسازی بد بوده و بد بودن "روی دیگر" به خواننده خیلی ربطی ندارد هرچند که بنظر شما ، خود آقای رادان باید متوجه این بد بودن می شد و خودشان را آلوده نمی کردند. بابک جان از شما که مرد موسیقی و نوازندهی قدری هستید توقع دارم با زبان موسیقی، نه اینکه من از این خوشم نمیاد و این سلیقه من نیست، موارد بد بودن آهنگسازی در "روی دیگر" را بیان کنید. آهنگ به آهنگ ، میزان به میزان.
ای کاش مواردی را که از نظر تاریخی به آنها اشاره کردی را نام نمی بردید. به هر حال حق خود افرادی که از آنها نام بردید است که از شما پاسخ بخواهند.
خوشبختانه حالت عکس (ورود موسیقی دان ها به سینما) را زیاد نفی کرده اید. پس عکس قضیه از نظر شما بلامانع است! بابک جان، شما که خوشتیپ هستی!
در مورد ضعفهای زیاد "روی دیگر " صحبت کردید. امیدوارم دور از کلی گویی، مثل یک منتقد کاربلد و مرد موسیقی، مورد به مورد ضعف هایش را نام ببرید. خوب می دانید که در نقد اشتباه ترین کار این است که بگویی این خوب و آن بد است. برای هر نظری که می دهید باید دلیلی داشته باشید. بی صبرانه آماده ی شنیدن نکات شما هستم. شک ندارم درسهای فراوانی خواهم گرفت. به یک نکته ی تاریخی هم اشاره کرده بودید که " در سینما میشود وارد شد و بعد به مرور زمان تلاش کرد و آموخت، ولی در موسیقی نمی شود" . پاسخ به ادعای شما در مورد مجاز بودن وارد شدن افراد نابلد به سینما (آگر مقایسه ی نظیر به نظیر کنیم منظور شما بازی کردن نقش اول باید باشد) را بعهده ی سینماگران می گذارم ولی بیاد دارم که خودت تعریف می کردی که یک دفعه ساز بیس رو شروع کردی و بعد از مدت کوتاهی (2 هفته یا 2 ماه) شروع به نوازندگی با گروه کردی و بعد از مدت کوتاهی هم به ایران آمدید و فعالیت حرفه ای در نوازندگی باس (ضبط و اجرای زنده) را شروع کردی. بابک جان من از صمیم قلب و با تک تک سلولهای بدنم به توانایی شما در اجرای باس ایمان دارم. ورود زود هنگام شما به عرصه ی موسیقی حرفه ایی را شانسی برای سایر موزیک مردهای ایران می دانم که توانستند از هنر شما بهره ببرند. ولی با این گذشته آیا باید چنین حرفی بزنید که : "یک نکته مهم را باید در نظر داشت؛ موسیقی مثل سینما نیست. در موسیقی باید کارت را بلد باشی و بعد شروع کنی ولی در سینما میشود وارد شد و بعد به مرور زمان تلاش کرد و آموخت."
در پاراگراف بعدی مطالبی را گفتید که فکر می کنم منظور شما بد بودن آهنگ سازی "روی دیگر" است. همونطور که قبلا گفتم منتظرم موارد قابل ذکر شما را، مورد به مورد بشنوم. در ضمن بابک جان حالا اگر بگویی که وقت و حوصله ندارم کافی نیست. ادعایی کردید، لازم است پاسخ دهید.
مطالبی را در مورد دلابل استفاده از سبک راک و هارد راک بعنوان بهانه ای برای فرار از پاسخ گویی در استقبال آلبوم توسط مردم گفته اید که برایم بسیار عجیب است. بابک جان یکی از امتیازهای اینترنت این است که هر حرفی که می زنید، دیگر باد هوا نیست، ثبت میشود. خدا را شکر همونطور که اول گفتم، استقبال از آلبوم خیلی خوب بوده است و بعد اینکه "روی دیگر" در چهارچوب adult contemporary (روزمره ی رشد یافته ) قرار گرفته است که زیر شاخه های فراوانی دارد و هر ترانهای در "روی دیگر" متناسب با مضمون آن ساخته شده است. بعنوان مثال ترانهی "فرصت" نه راک و نه هارد راک است که من بخواهم (طبق گفته خودت) از مورد توجه قرار نگرفتنش شانه خالی کنم. ترانهای کاملا عاشقانه اما با مضمونی اجتماعی و روانشناختی است، با پیام پرهیز از عجله (امیدوارم دقت کنید). خوشبختانه مورد توجه بسیار زیادی هم قرار گرفته. بابک جان ارتباط نزدیک و لحظه ایی با مخاطب ، ارتباطی بسیار زیبا بود که در "روی دیگر" تجربه کردم. با لطف سایت پر مخاطب "موسیقی ما" و اختصاص صفحه ای به توضیحات من و سایت شخصی خودم، ارنباطی بسیار ارزشمند با مخاطب های "روی دیگر" داشتم.
واقعا تجربه ی بی نظیری هست. مخاطب بدور از هیجان حضور در سالن کنسرت و یا تعارفات معمول در برخورد رو در رو، با خیال اسوده کار را گوش می کند و نظرش را بدون رودربایستی به شما منتقل می کند. گاهی بعد از مدتی دوباره نظر می دهد و نظر قبلی خود را کامل تر می کند. بسیار زیباست. باز هم دوست دارم به بخشی از صحبت خودت در روزنامهی اعتماد برگردم: از شما پرسیده اند که: "فکر نمی کنید کاملا منطقی است که کار شما مخاطب عام نداشته باشد؟ و جواب شما بابک جان: من اصلا نمی خواهم مخاطب عام داشته باشم. من می خواهم اگر کنسرتی گذاشتم بر فرض در یک شب دوهزار نفر بیایند. فقط همین برای من کافی است. منتها حتی این امکان را هم نداریم." چطور با گفتن این حرف ها، همین چیزها را به ما نسبت دادی بابک جان؟!
در مورد ریمیکس ترانهی "خداحافظ" مطالبی را نوشته ای بابک جان. اول اینکه این ریمیکس در آلبوم نیست. شما در مورد آلبوم روی دیگر صحبت می کنید و مثالی آورده اید که در آلبوم نیست!!! بابک جان آلبوم را شنیده ای؟ شک دارم. دوست داری برایت بفرستم؟ اقای شهاب اکبری این ریمیکس را انجام داده اند و اطمینان دارم خودشان بخوبی پاسخ سوال های شما را خواهند داد. اگر به تعداد بازدید این ریمیکس توجه کرده بودید متوجه می شدید که در مدت خیلی کوتاه، مورد استقبال زیادی قرار گرفته. در مورد آوازها (نمی دانم در مورد همین آهنگ یا کلی) گفته اید که خوب اجرا نشده و حرف شما یک نفر هم نیست. یادت هست در مورد اوهام چی گفته بودید؟ بابک جان من اوهام را دوست دارم اینها نقل قولهای خودت هست، اینها را خودت گفتی: "شهرام شعرباف (اوهام) فالش می خواند. اما این فالش خواندن ظاهرا با آن نوع کار تناسب داشت وگرنه این همه از آن البوم استقبال نمی شد. شهرام خوانندهی حرفه ای نیست اما آنچه می خواند با نوع موسیقی اش همخوانی داشت".
غم انگیز ترین بخش نوشتهات بابک جان این بود که نوشتی : " من یک نوازنده هستم، کارم را انجام دادم و دستمزدم را گرفتهام. این شغل من است". واقعا حیف است که نوازندهی خوبی مثل تو بابک جان، این حرف را بزند. بارها از همه جا ماجرای مختلف درگیری هایت را با خوانندهها و گروههای مختلف شنیده بودم. گفتم شاید درگیریات با "ب. ب" یک مورد شخصی است. با "م. ا" اختلاف سلیقه است. با "ع. ل" شاید قرارداد داری و مجبور هستید ساز بزنید. اما وقتی ماجرای درگیری با دوست صمیمیات را شنیدم واقعا جا خوردم. و حالا هم که این حرف غم انگیز. بابک جان دوستانه می گویم، فکری بکن تا این وضع نباشد. این که من پولم را می گیرم و کاری ندارم طرف مقابل کی و کارش چی هست، صفت ... است. اما در مورد "روی دیگر" هرچی فکر میکنم شما در زمان ضبط، خیلی از کارها تعریف می کردی. اشتباه می کنم؟! حتی یادم هست که سر ضبط "ماهی سیاه کوچولو" و "boring fall" که یکی از دوستان من هم حضور داست، خیلی از کارها تعریف می کردید. اشتباه می کنم و یا فقط برای این بود که مشتری نپرد؟! یا حتی برای ترانهی "فرصت" که من گیتار باس نمی خواستم، خودت یک بار باس را اجرا و ضبط کردی، اما من بازهم اصرار داشتم که گیتار باس نداشته باشد و بازهم تماس گرفتی که دوباره ضبط بگذاریم. البته من واقعا نمی خواستم گیتار باس توی این ترانه باشد و حالا هم اگر "فرصت" را گوش کنید می بینید که باس ندارد، اما هنوز اجرایی شما که برای این ترانه زده بودید را دارم. اگر برای به یاد آوردن مطالبی کمک میکند، برایتان ای میل کنم.
در پاراگراف آخر هم که من را مسموم کننده و بهرام رادان را مقتول معرفی کرده ای. خب حالا بیشتر می فهمم که این مطلب را برای چه نوشته اید. بجای این همه زحمت به خودت، یک کلام به من فحش می دادی. بابک جان بهتر است بجای خاله بازی، نقد موسیقی را جدی تر انجام دهیم.
بابک جان، حالا که مواردی را مطرح کردی، باید پاسخ گوی آن باشید. منتظر جوابهایت هستم و خوشحالم که در کار بعدی هم از نوازندگی شما استفاده خواهیم کرد. چون شما بر اساس گفته های خودت، پولتان را می گیرید و کارتان را میکنید!!!
لینک گفتگوی قدیمی تر" بابک ریاحی پور" با روزنامه اعتماد.
آقای بابک ریاحی پور، در کار بعدی هم از هنر شما استفاده میکینم!
موسیقی ما - مطلبی از آقای بابک ریاحی پور در تاریخ 27/3/91 در روزنامه ی "اعتماد" و سایت "موسیقی ما" (نقل از روزنامه) منتشر شد که از وجههای مختلفی برایم جالب بود. بابک خان ریاحی پور، روی صبحتم با شماست . منتظر پاسخ شما هستم.
تیتر زده بودید " شکست تاریخی بازیگران در عرصهی موسیقی" . با خواندن این تیتر نگران شدم. گفتم نکند اتفاقی افتاده که من خبر ندارم. زنگ زدم به مدیر فروش از فروش سوال کردم (و این اولین باری بود که این سوال را کردم چون هرگز خودم را وارد ماجراهای مالی اثر نمی کنم) و ایشان گفتند که فروش خیلی خوب بوده است. نگاهی دوباره به رسانهها کردم، باز هم دیدم آلبوم مورد توجه زیادی قرار گرفته. موافق و مخالف مطالب زیادی در مورد روی دیگر در رسانه های مختلف مطرح شده. منظور از شکست چی بود بابک جان؟ گوشه ای از صحبت خودت در مورد آلبوم های خودت را بخوان: "ما قربانی شدیم. آلبوممان که بیرون آمد فروشی نداشت و خوب پخش نشد. کلا چنین اتفاقی برای همه موسیقی هایی که متفاوت بودند افتاد و حتی برای آلبوم آزمون و خطا. خیلی ها نمی دانند که من آلبومی به نام آزمون و خطا دارم". این گفتگو را با روزنامه اعتماد داشتید و در سایت "خانه ی گیتار" وجود دارد. در این گفتگو صحبت های جالبی داشتید که باز هم به آن بر خواهیم گشت. واقعا منظورت از این تیتر چی بود؟!
در سطرهای بعدی از بازیگری آقای رادان تعریف کردید ولی نوشته اید که انتظار اهالی موسیقی را براورده نکرده است! تبریک بابک جان، انتصاب شما بعنوان سخنگوی اهالی موسیقی را تبریک می گویم. گفته بودید که این بحث مطرح می شود که آهنگسازی بد بوده و بد بودن "روی دیگر" به خواننده خیلی ربطی ندارد هرچند که بنظر شما ، خود آقای رادان باید متوجه این بد بودن می شد و خودشان را آلوده نمی کردند. بابک جان از شما که مرد موسیقی و نوازندهی قدری هستید توقع دارم با زبان موسیقی، نه اینکه من از این خوشم نمیاد و این سلیقه من نیست، موارد بد بودن آهنگسازی در "روی دیگر" را بیان کنید. آهنگ به آهنگ ، میزان به میزان.
ای کاش مواردی را که از نظر تاریخی به آنها اشاره کردی را نام نمی بردید. به هر حال حق خود افرادی که از آنها نام بردید است که از شما پاسخ بخواهند.
خوشبختانه حالت عکس (ورود موسیقی دان ها به سینما) را زیاد نفی کرده اید. پس عکس قضیه از نظر شما بلامانع است! بابک جان، شما که خوشتیپ هستی!
در مورد ضعفهای زیاد "روی دیگر " صحبت کردید. امیدوارم دور از کلی گویی، مثل یک منتقد کاربلد و مرد موسیقی، مورد به مورد ضعف هایش را نام ببرید. خوب می دانید که در نقد اشتباه ترین کار این است که بگویی این خوب و آن بد است. برای هر نظری که می دهید باید دلیلی داشته باشید. بی صبرانه آماده ی شنیدن نکات شما هستم. شک ندارم درسهای فراوانی خواهم گرفت. به یک نکته ی تاریخی هم اشاره کرده بودید که " در سینما میشود وارد شد و بعد به مرور زمان تلاش کرد و آموخت، ولی در موسیقی نمی شود" . پاسخ به ادعای شما در مورد مجاز بودن وارد شدن افراد نابلد به سینما (آگر مقایسه ی نظیر به نظیر کنیم منظور شما بازی کردن نقش اول باید باشد) را بعهده ی سینماگران می گذارم ولی بیاد دارم که خودت تعریف می کردی که یک دفعه ساز بیس رو شروع کردی و بعد از مدت کوتاهی (2 هفته یا 2 ماه) شروع به نوازندگی با گروه کردی و بعد از مدت کوتاهی هم به ایران آمدید و فعالیت حرفه ای در نوازندگی باس (ضبط و اجرای زنده) را شروع کردی. بابک جان من از صمیم قلب و با تک تک سلولهای بدنم به توانایی شما در اجرای باس ایمان دارم. ورود زود هنگام شما به عرصه ی موسیقی حرفه ایی را شانسی برای سایر موزیک مردهای ایران می دانم که توانستند از هنر شما بهره ببرند. ولی با این گذشته آیا باید چنین حرفی بزنید که : "یک نکته مهم را باید در نظر داشت؛ موسیقی مثل سینما نیست. در موسیقی باید کارت را بلد باشی و بعد شروع کنی ولی در سینما میشود وارد شد و بعد به مرور زمان تلاش کرد و آموخت."
در پاراگراف بعدی مطالبی را گفتید که فکر می کنم منظور شما بد بودن آهنگ سازی "روی دیگر" است. همونطور که قبلا گفتم منتظرم موارد قابل ذکر شما را، مورد به مورد بشنوم. در ضمن بابک جان حالا اگر بگویی که وقت و حوصله ندارم کافی نیست. ادعایی کردید، لازم است پاسخ دهید.
مطالبی را در مورد دلابل استفاده از سبک راک و هارد راک بعنوان بهانه ای برای فرار از پاسخ گویی در استقبال آلبوم توسط مردم گفته اید که برایم بسیار عجیب است. بابک جان یکی از امتیازهای اینترنت این است که هر حرفی که می زنید، دیگر باد هوا نیست، ثبت میشود. خدا را شکر همونطور که اول گفتم، استقبال از آلبوم خیلی خوب بوده است و بعد اینکه "روی دیگر" در چهارچوب adult contemporary (روزمره ی رشد یافته ) قرار گرفته است که زیر شاخه های فراوانی دارد و هر ترانهای در "روی دیگر" متناسب با مضمون آن ساخته شده است. بعنوان مثال ترانهی "فرصت" نه راک و نه هارد راک است که من بخواهم (طبق گفته خودت) از مورد توجه قرار نگرفتنش شانه خالی کنم. ترانهای کاملا عاشقانه اما با مضمونی اجتماعی و روانشناختی است، با پیام پرهیز از عجله (امیدوارم دقت کنید). خوشبختانه مورد توجه بسیار زیادی هم قرار گرفته. بابک جان ارتباط نزدیک و لحظه ایی با مخاطب ، ارتباطی بسیار زیبا بود که در "روی دیگر" تجربه کردم. با لطف سایت پر مخاطب "موسیقی ما" و اختصاص صفحه ای به توضیحات من و سایت شخصی خودم، ارنباطی بسیار ارزشمند با مخاطب های "روی دیگر" داشتم.
واقعا تجربه ی بی نظیری هست. مخاطب بدور از هیجان حضور در سالن کنسرت و یا تعارفات معمول در برخورد رو در رو، با خیال اسوده کار را گوش می کند و نظرش را بدون رودربایستی به شما منتقل می کند. گاهی بعد از مدتی دوباره نظر می دهد و نظر قبلی خود را کامل تر می کند. بسیار زیباست. باز هم دوست دارم به بخشی از صحبت خودت در روزنامهی اعتماد برگردم: از شما پرسیده اند که: "فکر نمی کنید کاملا منطقی است که کار شما مخاطب عام نداشته باشد؟ و جواب شما بابک جان: من اصلا نمی خواهم مخاطب عام داشته باشم. من می خواهم اگر کنسرتی گذاشتم بر فرض در یک شب دوهزار نفر بیایند. فقط همین برای من کافی است. منتها حتی این امکان را هم نداریم." چطور با گفتن این حرف ها، همین چیزها را به ما نسبت دادی بابک جان؟!
در مورد ریمیکس ترانهی "خداحافظ" مطالبی را نوشته ای بابک جان. اول اینکه این ریمیکس در آلبوم نیست. شما در مورد آلبوم روی دیگر صحبت می کنید و مثالی آورده اید که در آلبوم نیست!!! بابک جان آلبوم را شنیده ای؟ شک دارم. دوست داری برایت بفرستم؟ اقای شهاب اکبری این ریمیکس را انجام داده اند و اطمینان دارم خودشان بخوبی پاسخ سوال های شما را خواهند داد. اگر به تعداد بازدید این ریمیکس توجه کرده بودید متوجه می شدید که در مدت خیلی کوتاه، مورد استقبال زیادی قرار گرفته. در مورد آوازها (نمی دانم در مورد همین آهنگ یا کلی) گفته اید که خوب اجرا نشده و حرف شما یک نفر هم نیست. یادت هست در مورد اوهام چی گفته بودید؟ بابک جان من اوهام را دوست دارم اینها نقل قولهای خودت هست، اینها را خودت گفتی: "شهرام شعرباف (اوهام) فالش می خواند. اما این فالش خواندن ظاهرا با آن نوع کار تناسب داشت وگرنه این همه از آن البوم استقبال نمی شد. شهرام خوانندهی حرفه ای نیست اما آنچه می خواند با نوع موسیقی اش همخوانی داشت".
غم انگیز ترین بخش نوشتهات بابک جان این بود که نوشتی : " من یک نوازنده هستم، کارم را انجام دادم و دستمزدم را گرفتهام. این شغل من است". واقعا حیف است که نوازندهی خوبی مثل تو بابک جان، این حرف را بزند. بارها از همه جا ماجرای مختلف درگیری هایت را با خوانندهها و گروههای مختلف شنیده بودم. گفتم شاید درگیریات با "ب. ب" یک مورد شخصی است. با "م. ا" اختلاف سلیقه است. با "ع. ل" شاید قرارداد داری و مجبور هستید ساز بزنید. اما وقتی ماجرای درگیری با دوست صمیمیات را شنیدم واقعا جا خوردم. و حالا هم که این حرف غم انگیز. بابک جان دوستانه می گویم، فکری بکن تا این وضع نباشد. این که من پولم را می گیرم و کاری ندارم طرف مقابل کی و کارش چی هست، صفت ... است. اما در مورد "روی دیگر" هرچی فکر میکنم شما در زمان ضبط، خیلی از کارها تعریف می کردی. اشتباه می کنم؟! حتی یادم هست که سر ضبط "ماهی سیاه کوچولو" و "boring fall" که یکی از دوستان من هم حضور داست، خیلی از کارها تعریف می کردید. اشتباه می کنم و یا فقط برای این بود که مشتری نپرد؟! یا حتی برای ترانهی "فرصت" که من گیتار باس نمی خواستم، خودت یک بار باس را اجرا و ضبط کردی، اما من بازهم اصرار داشتم که گیتار باس نداشته باشد و بازهم تماس گرفتی که دوباره ضبط بگذاریم. البته من واقعا نمی خواستم گیتار باس توی این ترانه باشد و حالا هم اگر "فرصت" را گوش کنید می بینید که باس ندارد، اما هنوز اجرایی شما که برای این ترانه زده بودید را دارم. اگر برای به یاد آوردن مطالبی کمک میکند، برایتان ای میل کنم.
در پاراگراف آخر هم که من را مسموم کننده و بهرام رادان را مقتول معرفی کرده ای. خب حالا بیشتر می فهمم که این مطلب را برای چه نوشته اید. بجای این همه زحمت به خودت، یک کلام به من فحش می دادی. بابک جان بهتر است بجای خاله بازی، نقد موسیقی را جدی تر انجام دهیم.
بابک جان، حالا که مواردی را مطرح کردی، باید پاسخ گوی آن باشید. منتظر جوابهایت هستم و خوشحالم که در کار بعدی هم از نوازندگی شما استفاده خواهیم کرد. چون شما بر اساس گفته های خودت، پولتان را می گیرید و کارتان را میکنید!!!
لینک گفتگوی قدیمی تر" بابک ریاحی پور" با روزنامه اعتماد.