برنامه یاد بعضی نفرات
 
سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:57

حضور محترم اقای رفعتی:
در ابتدا از سایت پر مخاطب موسیقی ما تشکر می کنم که با در اختیار گذاشتتن صفحه ای مربوط به توضیحات من در مورد آلبوم "روی دیگر" پل ارتباطی خوبی بین من و مخاطب ایجاد کرد. تجربه ی بسیار ارزشمند و جالبی که مدیون سایت موسیقی ما و ارتباطات سایبری هستم. و شما آقای رفعتی عزیز کارشناس محترم این سایت که همیشه نقدهای موشکافانه ای از شما را خوانده ام و این بار هم که نگاه دقیقی به "روی دیگر" داشته اید. اگر اجازه دهید بر طبق مطالب نقد شما، مورد به مورد پیش می روم و لطفا متن من را فقط در حد یک گپ دوستانه تلقی کنید نه یک جوابیه و یا هر چیز دیگری. من از نقد شما لذت بردم.
توضیح در مورد تفاوت اصوات موسیقایی و غیر موسیقایی را بسیار دوست دارم و بنظرم بحث مهمی است اما این توضیح لازم است که امروزه از اصوات غیر موسیقایی هم در موسیقی ها استفاده می شود. البته بسیار جزیی و گذرا و شاید فقط در حد یک افکت صدایی.
آشنایی آهنگساز با محدوده ی صدای خواننده یک امر بدیهی و اجباری است و اگر هم از قبل نداند و یا توجهی به آن نکند، یا خواننده در زمان اجرا سعی می کند که محدوده ی صدای خود را گسترش دهد و یا اگر ممکن نشد ممکن است آهنگ ساز ملودی وکال و یا تونالیته را تغییر دهد. در مورد موسیقی کلاسیک بارها این ماجرا را خوانده ایم که فلان آهنگساز بزرگ قطعه ایی را برای آواز نوشته ولی در ابتدا خواننده ها (معمولا خواننده های اپرا) اعتراض کرده اند که این نت ها قابل اجرا نیست ولی بعد با تمرین های مختلف توانسته اند اجرای خوبی را داشته باشند (سمفونی 9 بتهون) یا در مواردی که در نهایت آهنگساز تغییراتی را در ملودی و یا تنظیم ایجاد کرده (بسیاری از اپراهای واگنر). علاوه بر محدوده‌ی صدا دهی، آهنگساز باید مواردی مانند جنس صدا (vocal timbre) حجم صدا (vocal weight) و بهترین منطقه ی صدا دهی (tessitura) را در خواننده ی خود بشناسد.
در مورد حنجره ، اجرای فاصله ها در محدوده ی vocal register متفاوت است. به همین دلیل شاید تغییر تونالیته کار خواننده را راحت تر کند اما این موردی است که معمولا با تمرین رفع می شود. بعنوان مثال خوننده ای که register G2 – G4 را دارد شاید اجرای فاصله‌ی چهارم درست از E3 به A3 را راحت تر از F3 به Bb3 را اجرا کند، با اینکه هر دو فاصله در محدوده ی tessitura هستند. این مورد بیشتر به سابقه ی شنیداری و تجربه ی اجرای خواننده بر می گردد که معمولا با کمی تمرین برطرف می شود.
از توجه شما نسبت به وجود هماهنگی بین اجزای آلبوم "روی دیگر" خوشبختم و خوشحالم که رضایت شما را جلب کرده است.
انتخاب موضوعات ترانه ها و هماهنگی آن با تونالیته ی صدای بهرام رادان را مورد توجه قرار داده بودید و بازهم خوشحالم که مورد رضایت شما بوده است.
رضایت شما از تتنظیم مایه ی خوشحالی من است، اما ذکر کردید که نوشتن ملودی برای خواننده از نظر آهنگسازی و انتخاب تونالیته مناسب نیست. اشاره کردید که در قطعات ملودیک، در صدا های بم، اجرا کوک انجام نمی شود. از دو قطعه‌ی "ماهی سیاه کوچولو" و "تو رفتی" بعنوان قطعات ملودیک نام بردید که درصداهای بم لغزش صدا وجود دارد. به نظر من قطعه ی "فرصت" هم ملودیک تر و هم بم تر است. اما واضح است که اعتقاد دارم در مورد هیچکدام لغزش صدا رخ نداده است. همانطور که می دانید، glissando حرکت پیوسته از یک نت به نت دیگر است و صداهای میانی آن شنیده می شود و روی نت هدف ثابت می شود. همانطور که در ابتدا توضیح داده اید کوک بودن صدا کمیتی فیزیکی و قابل اندازه گیری است و در مورد صدای آواز در "روی دیگر" با وجود ترکهای سولوی آواز این کمیت قابل اندازه گیری است. در این مورد دقت زیادی انجام شده است و خوشحال می شوم اگر تمایل داشتید، بازهم با هم آن را مرور کنیم.
کنترل pitch در قفسه ی سینه و یا سینوس های جمجمه صورت نمی گیرد که نسبت به هم بتوان آنها را مقایسه کرد که کدام آسان تر و کدام سخت تر است. کنترل کوک صدا همیشه توسط حنجره اتفاق می افتد و رزونانس صداست که در قفسه ی سینه و یا سینوسهای جمجمه انجام می شود. در این مورد من حتی از آقای هومن جاوید کمک گرفتم که روی تونالیته و توان ادای کلمات نظارت داشته باشند و اتفاقا بیشتر ترانه ها را در تونالیته های مختلف امتحان کردیم و واضح است که تونالیته های فعلی را مناسب دانسته ایم.
تنوع بیشتر در ملودی ها را قید کرده بودید که فکر می کنم در 12 ترانه ی موجود در "روی دیگر" تنوع زیادی رعایت شده. به نظر من در حال حاضر ملودی ها هیچکدام به هم شباهت ندارند و البته هم خوانی های زیادی در بین آنها وجود دارد. در مورد وصل های شعر به موسیقی اگر لطف کنید موردی را نام ببرید ، بهتر متوجه می شوم و اگر دلیلی برای آن داشته باشم بیان خواهم کرد.
ترانه‌ی "جیغ" به گوش و نظر من کاملا ملودیک است و خیلی جنبه ی دکلمه (دکلماسیون!!) ندارد. و فرموده اید که در نهایت حس می شود که "همه ی کارها به صورت دکلمه اجرا شده اند". به نظر من جز ترانه ی "تمرکز" هیچکدام فرمی شبیه به دکلمه ندارند و کاملا ملودیک هستند. به ترانه های "boring fall" ، " تو رفتی"، "فرصت"، "آخر قصه" ماهی سیاه کوچولو" و "خداحافظ" دقت کنید.
در جمع بندی انتهایی لطف کرده اید و از" روی دیگر" بعنوان اثری قابل توجه از نظر موضوع و مضمون نانم برده اید و خوشحالم که وسواس و دقت نظر گروه تولید مورد توجه شما قرار گفته است. و در پایان نقطه ضعف های بخش اهنگسازی را با استناد به مطالب گفته شده مورد توجه قرار داده اید که البته به نظر من مواردی که در انتخاب تونالیته فرموده بودید به تنظیم برمی گردد و نه آهنگسازی که بازهم در این مورد فرقی نمی کرد، چون مخاطب هردوی آنها من بودم و دلایل خودم را هم برای شما بیان کردم.
من از توجه شما بسیار خوشحالم . اینکه دقیق البوم را مورد بررسی قراردادید تشکر می کنم و بسیار خوشحال می شوم اگر پاسخ شما در مورد ادعاهای خودم و در مورد ترانه های انگلیسی، صدا برداری، اجرای نوازندگان، میکس و مسترینگ را بشنوم. هدف از این نقد ها روشن شدن نکات مثبت و منفی در اثار و بالا بردن سطح دانش مخاطب و تعهد دستاندرکاران است. از شما که تلاش می کنید فهم فنی موسیقی را بالا ببرید تشکر می کنم.

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



افزودن یک دیدگاه جدید | موسیقی ما