پناهنده می شم به شهر چشات
من و بی بهونه پناهم بده
به اقلیم آغوش گرمت یه روز
بدون گذرنامه راهم بده

من و رد کن از گیت دلواپسی
بذار ساکن کمپ دستات بشم
تمام جهان پشت کرده به من
با تو دور دنیا رو خط می کشم

من از خاطرات خودم خسته ام
بیوگرافی ام، تلخ و پر حادثه س
یه تاریخ پر درد رو پیشونیمه
ریه هام، پرِ از هوای قفس

یه خاور میانه، توی قلبمه
یه جغرافیای پر از دلهره
یکی داره هر روز احساسم و
پیش روی چشمام سر می بره

من از جنگل بی درخت اومدم
به دنبال یک کلبه آرامشم
یه قانون تازه برام وضع کن
که مشمول تحریم رویا نشم

بذار با زبون تو صحبت کنم
به اون لهجه خوب و آهنگ دار
به اسم کوچیکم صدا کن من و
توی غربت سالن انتظار!