برنامه یاد بعضی نفرات
 
قضیه‌ی کُنسرت‌های بزرگ و متفاوتِ این روزها، آن تالارِ پنج‌هزار نفره‌ی معهود، تعویضِ پیانوی «تالار رودکی» و چند داستانِ دیگر...
این جغرافیای «گُنده‌پسند»!

[ مانى جعفرزاده - آهنگساز و رهبرارکستر]

هم‌چُنان امّا اصلی‌ترین دغدغه‌ی ما جماعتِ این جغرافیایی موضوعِ وسعت است انگار. هنوز اصرار داریم بگوییم مهم آن چیزی است که وسیع باشد. تبلیغِ کنسرت‌ها را روی بیلبوردهای سطحِ شهر می‌بینید لابد؟ ترجیع‌بندِ همه‌شان جمله‌ای است کمابیش به این مضمون: «کُنسرتِ متفاوتِ ارکسترِ بزرگِ فلان در سالنِ [و لغتِ فارسی «تالار» را هم استفاده نمی‌کنند] بزرگِ بهمان.»

چرا؟ از کجا می‌آید این اشتیاقِ به بزرگ که نه «گُنده» دیده شدن؟ چرا فکر می‌کُنیم اهمیّت یک اجرا به این است که ارکسترش بزرگ باشد و در سالنِ(؟) بزرگی اجرا بشود و اگر این دو شرط به‌جا آمد کار متفاوت(؟) از آب در‌می‌آید؟ تازه اگر پذیرفته باشیم که تفاوت، فضیلتی‌ست که دستِ‌کم نزدِ صاحبِ این قلم به خودی خود هیچ فضیلتی محسوب نمی‌شود، باز هم این سوال از پسِ هریک از این «بیلبورد»ها بیرون می‌جهد که: متفاوت با چه؟ این‌ها که همه‌شان یک‌جور صدا می‌دهند وُ فارغ و فارق از خوب وُ بدشان، تفاوتی را با هیچ‌چیز[حتی خودشان] به نمایش نمی‌گذارند.

چند سالی‌ست مجلس به نهادها وُ وزارت‌خانه‌ها اجازه داده است که هر سال نیم‌درصد از بودجه‌ی خود را صرفِ حمایت از فرهنگ وُ هنر بکُنند وَ برای این حمایت هیچ چند وُ چونی تعیین نکرده است. امّا همه‌ی این نهادها انگار در نوعی تبانی ناگفته وقتی می‌خواهند اثری موسیقایی سفارش بدهند، اصرار می‌ورزند که آن اثر برای «ارکسترِ بزرگ» نوشته شده باشد وَ باز اصرار می‌ورزند نامِ «سمفونی» برآن بنهند ولو آن که اثرِ موردِ بحث اصلاً «سمفونی» نباشد. چرا هیچ وزارت‌خانه‌ای برای حمایت از فرهنگ یا کسبِ اعتبار برای خودش یک «سولو»ی «ویُلُن» سفارش نمی‌دهد؟ یا چرا وقتی پای هنرهای تجسمی به میان می‌آید، هیچ نهادی یک تابلوی کوچکِ «آب‌رنگ» را به یک اثرِ حجم در ابعادِ چند متر در چندین متر رجحان نمی‌دهد؟ این‌جا در این جغرافیای تَنگی که ماییم، چرا همه‌چیز باید این قدر گُنده باشد حتماً؟

آقای «عبدالحسین مختاباد» رییسِ دانشکده‌ی هنر وُ معماری دانشگاهِ آزادِ اسلامی و رییسِ کمیسیونِ هنرِ شورای شهرِ تهران، اخیراً در گفت‌وگویی گفته بودند که طرحِ تالارِ (البته ایشان هم گفته بودند «سالنِ»!) اجرای موسیقی با ظرفیتِ پنج‌هزار شنونده آماده شده و به زودی در زمین‌های «عباس‌آبادِ» تهران آغاز می‌شود. البتّه که خبری‌ست بسیار مسرّت‌بخش وُ امیدافزا؛ چرا که تهران به شکلِ خاص و ایران به طورِ عام قطعاً با قحطی تالارِ اجرای موسیقی روبه‌رو هستند و هر حرکتی برای کم‌تر کردنِ این فشار حرکتی‌ست کارآمد. امّا یک سوالی هم هست که بیخِ گلو مانده: تالاری با ظرفیتِ پنج‌هزار مخاطب را با چه‌جور موسیقی‌ای می‌شود پُر کَرد؟ همین موسیقی «پاپی» که این روزها در «برجِ میلادِ» تهران اجرا می‌شود؟ همین موسیقی ظاهراً سنّتی و در حقیقت «پاپی» که استادانِ پیش‌کسوت قدیم وَ تازه «سلبریتی» شده ارائه می‌دهند؟ خُب این‌ها که «برجِ میلاد» را داشتند و دارند و کسب و کارشان هم که ( بَر بخیل وُ حسود لعنت، که ما نه بخیل‌ایم و نه حسود) خوش است؟

نمی‌شد این تالارِ پنج‌هزار نفره که صحبت‌اش هست را بکُنند نه 10 تا که سه،چهار تالارِ 500 نفره وَ این امکان تقسیم بشود میانِ فضاهایی که با «اکوستیکِ» حرفه‌ای و تجهیزاتِ درجه‌ی یک امکانِ اجرا فراهم بیاورد برای گروه‌های جدّی موسیقی مجلسی کلاسیک و گروه‌های جوان و «واقعیِ» موسیقی سنّتی ایرانی تا تجربه‌ها و اندوخته‌های تازه‌ای به فرهنگِ شنیداری این سرزمین علاوه بشود؟ نویسنده امید دارد که این طرح واجد چند تالار باشد که دستِ‌کم در جنبِ چنان عظمتی [که خیلی هم خوب است و باید باشد] گوشه‌ی چشمی هم به هنرِ مستقل و بیرون از تجارت‌های ِمرسوم این حرفه داشته باشد و شاید از همین روست که برای ما جماعتِ «نفروش»! آن دنجی وُ شرافتِ «تالارِ رودکی» هم‌چنان تشخصی‌ست از جنسی دیگر،دیگرتر.

لابد خوانده‌اید در خبرها و مطلع هستید که پس از 47 سال پیانوی تالارِ عزیزِ «رودکیِ» عوض شد. هیچ کارِ آسانی نبود. این چند سطر را می‌نویسم که در حکمِ گواهی باشد بر سخت‌کوشی و عشق و احترامِ بی‌چشم‌داشتِ چند نفری که هنوز باور دارند اهمیتِ یک اثر هنری به وسعتِ محلِ اجرای آن نیست و می‌کوشم اعتباری را که چنین نگاهی می‌تواند به همراه بیاورد برای خودم و دوستانِ هم‌فکرم دست‌وپا کُنم.

«تالارِ رودکی» که هنوز هم گاهی از سوی برخی با «تالارِ وحدت» اشتباه گرفته می‌شود، محیطی کوچک با ظرفیت 200 صندلی‌ست که در طبقه‌ی دوم ساختمانِ مرکزی «بنیادِ رودکی» قرار دارد. تنها تالارِ استانداردِ اجرای موسیقی در کشور است [به‌جُز «تالارِ آوینیِ» دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران که البته در اختیار عموم نیست و تالارِ عمومی اجرایی موسیقی محسوب نمی‌شود] که «اکوستیک» آن برای اجرایی بدونِ تجهزاتِ صدابرداری طراحی شده است. تالاری‌ست بسیار محترم و به‌شدت موردِ علاقه و تعصّبِ جامعه‌ی موسیقی کلاسیک در ایران.

مدّت‌ها بود که پیانوی تالار فرسوده و عملاً از رده خارج شده بود و مدّت‌ها بود و هست که آن «اکوستیکِ» بی‌نظیر و درخشان به دلیلِ تعمیراتِ غیرِکارشناسی و کور شدنِ انتهای صحنه با وسایل اضافه و صندلی‌های «دپو»شده کور شده است.

نظر به اعتراض‌ها و گله و شکایت‌های فراوانِ اهالی موسیقی در فروردینِ سالِ 93 چند موسیقی‌دان تصمیم گرفتند که موضوع را با رییسِ مجموعه در میان بگذارند که خوش‌بختانه با هم‌کاری و هم‌راهی بسیار خوبی به نتیجه‌ی قابلِ اعتنایی رسید. در جلسه‌ای که با حضور آقای «رضا سعیدی‌پور» (ریاستِ مجموعه‌ی تالارِ وحدت)، خانمِ«معصومه‌ سهرابیان» (رییسِ تالارِ رودکی) و هنرمندان به ترتیبِ الفبا: «آیدین احمدی‌نژاد»، «اُرُد انزابی‌پور»، «مانی جعفرزاده» و «هوشیار خیام» برگزار شد، موضوعِ مشکلاتِ «تالارِ رودکی» به تفصیل و طی چند ساعت شرح داده شد.

برای مشکلِ پیانوی فرسوده دو راه‌حل متصوّر بود: نخست صحبت با معاونتِ هنری وزارتِ فرهنگ و ارشاد اسلامی و تقاضای بودجه برای سفارش و خریدِ یک پیانوی تازه و دوّم جابه‌جایی یکی از دو پیانوی نوی «تالارِ وحدت» با سازِ فرسوده‌ی «تالارِ رودکی». پس از مشورت با استادان «فریماه قوام‌صدری» و «رافائل میناسکانیان» و نظر به این که با فرضِ تخصیصِ بلافاصله‌ی بودجه به چنین موضوعِ مهمی هم‌چنان سفارش دادن و تحویل گرفتنِ آن از یک سازنده‌ی معتبر زمانی دست‌ِ‌کم یک‌ساله طلب خواهد کرد، تصمیم بر آن شد که راه دوّم در پیش گرفته شود و عجالتاً یکی از پیانوهای «وحدت» به «رودکی» انتقال یابد که این مهم در روزِ دَهم خردادِ 93 زیر نظرِ استادان «قوام‌صدری» و «میناسکانیان» انجام پذیرفت.

هرچند که موضوع اسباب و اثاثیه‌ی جامانده در انتهای صحنه و «اکوستیکِ» تحلیل‌رفته‌‌ی تالار هنوز پابرجاست و در حالِ رای‌زنی هستیم تا راهی برای دُرست شدن آن بیابیم، امّا می‌شود ادعا کرد که تا این‌جا یکی از قدم‌های مهم برداشته شده است.

القصه این که «تهران انار ندارد»، تهران دیگر هیچ نشانی از قدمت و احتشام و وقارِ گذشته‌اش ندارد؛ تهران قرار و آسایش ندارد؛ تهران تالارهای کافی برای اجرای موسیقی ندارد؛ شاید امّا تنها همین «تالارِ رودکی» را دارد که خوش‌بختانه کوچک‌تر و محترم‌تر است از آن که برای کُنسرت‌های متفاوتِ ارکسترهای بزرگ محلِ طمعی باشد.

بمانیم برایش و بمانَد برایمان. آمین.
منبع: 
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : جمعه 23 خرداد 1393 - 09:20

دیدگاه‌ها

دوشنبه 19 خرداد 1393 - 23:37

خوش‌بختانه کوچک‌تر و محترم‌تر است از آن که برای کُنسرت‌های متفاوتِ ارکسترهای بزرگ محلِ طمعی باشد . عالی بود ....

سه شنبه 20 خرداد 1393 - 01:24

يه مقدار راديكال هست ولي خوب نوشته و حرف حساب است

سه شنبه 20 خرداد 1393 - 11:02

به به خیلی عالی نوشتی استاد
کلا ما ایرانی ها ظاهربین هستیم و خیلی کاری به کیفیت نداریم
شاید برای شما جالب باشد که بگویم بعضی خواننده ها برای اینکه بگویند چه حجم عظیمی از جمعیت را جذب موسیقی خودشان می کنند بخش اعظم بلیت های کنسرتشان را خودشان می خرند تا زودتر بلیت ها سولداوت شود
خیلی خنده داره

سه شنبه 20 خرداد 1393 - 11:08

نوشته درستی‌ست اما نباید از ساخت سالن‌های برزگ ایراد گرفت چوی بوی حسادت می‌دهد
آنچخ مهم است این است که از محتوای اصلی این نوشته را نباید نادیده گرفت که اصل بر کیفیت و محتواست

جمعه 23 خرداد 1393 - 09:40

مطلب جالبي است ، يادتان نرود آقاي مختاباد و امثال ايشان فقط اهل حرفند و نه عمل و بيشتر بدنبال كسب شهرت . واقعا تالار ٥٠٠٠ هزار نفري با توجه به اينكه تالارهاي كوچك فرهنگسراها تعطيل است چه معني ميدهد؟ آيا در اين موضوع بوي مافياي دلال بازي كنسرت گذاران به استشمام نميرسه؟!

شنبه 24 خرداد 1393 - 00:00

اصلااااااااااااااااااااااااااااااااااا
امیدوار نباشید
چون فردا پس فردایی خبری با این مضمون منتشر خواهد شد:
کلنگ مراسم افتتاحیه ی سالن 5000نفری گم شده
از یابنده تقاضا میشود کلنگ را همراه پاپیون تحویل دهد

شنبه 24 خرداد 1393 - 11:24

خیلی زیبا نوشتید
ما نمیخوایم 10 سالن 500 نفره بزنن.اینا بتونن دو سالن 600 700 نفری مختص موسیقی بزنن باید کلامون رو بندازیم هوا

جمعه 30 خرداد 1393 - 11:25

قبلا جایی خونده بودم که تالار رودکی آکستیک بهتری نسبت به سالن های نو ساز دارد ولی هیچ وقت باور نمیکردم تا امروز یعنی ما از اون سال تا حالا نتونستیم یه سالن بهتر بزنیم کلام شما واقعا حق بود چون بزرگی سالن مهم نیست برای هرکسی که اهل موسیقی هست و کنسرت میره مهم کیفیت صدا و کاره....

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود این جغرافیای «گُنده‌پسند»! | موسیقی ما