برنامه یاد بعضی نفرات
 
zabaneatash
چرا شجریان استاد است؟
توجه دقیق به آهنگ طبیعی کلمات که در زبان فارسی همه روزه با آن سرو کار داریم، مهم ترین عنصر موفقیت استاد در خوانش اشعار زیبای شاعران دور و نزدیک سرزمین ماست.

نخستین ویژگی این تصنیف، انتخاب شعری منحصر به فرد از زنده یاد مشیری است. اگر نیم نگاهی به آثار اعتراضی دو سه ماه اخیر بیندازیم، ملاحظه می کنیم محتوای بیشتر آن ها، نگاهی از درون به بیرون دارند ولی در کار اخیر یعنی مثلث مشیری-درخشانی-شجریان، نگاه اعتراضی از نوع درون به درون و این نکته کاملاً برخاسته از منطق شعری زنده یاد مشیری است که به نیکویی توسط آهنگساز و خواننده، لحن بیان آن محفوظ مانده و دچار دگرگونی مضمونی نشده است. در واقع لحن کلی اثر، یک نگاه اعتراضی درون خانوادگی را به ذهن متبادر می کند. گر چه در فرازهایی، خروش شعر و آواز را می شنویم، ولی استفاده صریح از واژه "برادر" چنین تداعی می کند که این واگویه ها، درون خانوادگی هستند و خواننده، مخاطب خود را بیگانه نمی پندارد. چه این که اگر بیگانه می پنداشت، هیچ گاه خطاب به او نمی گفت "تفنگت را زمین بگذار". اساساً ادبیات مواجهه با دشمن این گونه نمی تواند باشد و پر روشن است هیچ آدمی به دشمن خویش نمی گوید "تفنگت را زمین بگذار". اما وقتی برادر رودروری برادر قرار بگیرد، نخستین واکنش دیگر اعضای خانواده این است که برادر جان "تفنگت را زمین بگذار". شجریان در نخستین فراز تصنیف با لحنی برادرانه می خواند "تفنگت را زمین بگذار" و چون احساس می کند، برادر با بعضی مفاهیم انسانی بیگانه است، لحن خود را تغییر می دهد و با فریاد به او می فهماند که " زبان آتش و آهن، زبان خشم و خونریزی است، زبان قهر چنگیزی است" و سپس لحن خود را آرام تر می کند و با ژست نصیحت گرایانه ادامه می دهد "بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید، فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید".

در ادامه، استاد لحن برادرانه خود را همچنان محفوظ می دارد و به برادر مدعی اش می گوید " برادر! گر که می خوانی مرا، بنشین برادر وار، تفنگت را زمین بگذار"، به او یادآوری می کند اگر تو اهل دین و ایمانی، اگر طالب مشارکت من در ساختن ایرانی، اگر پای بند قرآنی، اگر یک مدعی مسلمانی، بیا برادر وار بنشین و با من صحبت کن تا دیو انسان کش از وجودت رخت بر بندد. این بند آخری باز حالتی نصیحت گونه دارد. در ادامه به برادر خویش تشر می زند و با صدای بلند و فریاد گونه می پرسد "تو از آیین انسانی چه می دانی؟" و سپس با لحن شرطی ادامه می دهد "اگر جان را خدا داده است، چرا باید تو بستانی؟" و این عبارت آخری را خیلی طلبکارانه پرسش می کند. به او تفهیم می کند آن که جان داده است، خود باز می ستاند، تو زحمت نکش و بدنامی پیشه مکن. سپس با حالت مواخذه ادامه می دهد "چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر را، به خاک و خون بغلطانی؟" و گروه همخوانان هم مواخده برادر برادرکش را تشدید می کنند. در پایان این بند، تکرار عبارت "به خاک و خون بغلطانی" توسط استاد حزن ویژه ای را القا می کند که عمیقاً از دل برآمده است.

بند پایانی، ابتدا به بیان مواضع دو طرف می پردازد و می خواند "گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی، و حق با توست". سپس لحن نصیحت گری پر رنگ تر می شود و با حالتی کاملاً از سر دلسوزی ادامه می دهد "ولی حق را -برادر جان-، به زور این زبان نافهم آتشبار، نباید جست". لحن شجریان در خوانش این بخش بیشتر به حال و هوای برادر بزرگتر می ماند که برادر کوچکتر خشونت پیشه را پند می دهد. در دو خط آخر، ابتدا عبارت "اگر این بار شد وجدان خواب آلوده ات بیدار" به حالت شرطی بیان می شود که از نظر مایگی گریزی به بیات ترک است. سپس فرمانی از سر دلسوزی باز در دستگاه شور چنین خوانده می شود که "تفنگت را زمین بگذار ..."

حدود سی سال پیش، محمد رضا شجریان در یک تصنیف انقلابی با عنوان "برادر بی قراره" با فریاد می خواند "تفنگم را بده تا ره بجویم" و اینک بعد از سه دهه خطاب به برادرش می گوید "تفنگت را زمین بگذار". این تغییر رویه، ممکن است به نظر یک تضاد باشد ولی اگر به سن و سال خواننده در اجرای دو اثر متفاوت در دو زمان متفاوت دقیق شویم، این اتفاق کاملاً بدیهی می نماید. خیلی طبیعی بود که شجریان جوان در کنار محمد رضا لطفی (آهنگساز) جوان و زنده یاد مهدی فتحی (بازیگر سینما و دکلمه کننده برادر غرق خونه) چنین نگاهی داشته باشد و اینک بعد از سی سال خطابه موسیقایی اش را این گونه آغاز کند که "تفنگت را زمین بگذار". انقلاب اساساً کار جوان هاست و آن هنگام، جوانان وقتی تشخیص دادند حکومت وقت باید برچیده شود، همه گونه اقدام به انقلاب کردند ولی فردی که پا به سن می گذارد، همانند جوان نمی اندیشد. او دوست دارد ناملایمات پیرامونش را با آرامش به سر و سامان برساند. علاوه بر این رویکرد اخیر شجریان و همکارانش نشان می دهد، ایشان باور ندارند که چارچوب فعلی را به هم بریزند و طرحی نو دراندازند. بندبند تصنیف اخیرش داد می زند که بیایید دور هم بنشینیم و مشکل خویش را حل کنیم، بدون تفنگ و بدون باتوم. او و هم نسلانش تجربه سی سال پیش را دارند و نمی خواهند تکرارش کنند!

فضای ملودیک و تنظیم ارکستری این آهنگ غیر حماسی و حالتی دردمندانه دارد که این موضوع با محتوای شعر خیلی جفت و جور می نماید. آهنگ تصنیف به خاطر شعر قوی و پر مصداقش و همچنین خوانش احساسی و در عین حال تکنیکی شجریان، توانسته از سایر آثار مجید درخشانی پیشی بگیرد. از نظر تنظیم ارکستری نیز به نظرم ،کار سینا جهان آبادی باشد. چون در کارنامه درخشانی، چنین تنطیم هایی را سراغ ندارم. شاید هم من اشتباه بکنم. به هر حال روشن است، درخشانی تحت تأثیر شرایط زمانه به این حال و هوا رسیده است و اگر قرار بود صرفاً آهنگی برای ادامه فعالیت هنری اش بسازد، هیچ گاه چنین فضایی را تجربه نمی کرد. از ته دل برای روح زنده یاد مشیری، آرامش و برای دو عزیز پرکار عصر حاضر، درخشانی و شجریان، آرزوی پیروزی و بهروزی دارم.

منبع: وبلاگ موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 16 شهریور 1388 - 00:00

دیدگاه‌ها

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:04

زنده باد استاد شجریان - زنده باد موسیقی سنتی ایران زمین - زنده باد- تصنیفهای استاد شجریان . بازهم زیبا ، باز هم بینظیر بدور از هر سیاست و بدور از هر حواشی باز هم یک لاقبای جاودان

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:04

زنده باد استاد شجریان

زنده باد فریدون مشیری ... روحش شاد و یادش گرامی

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:04

aghaye saamaani ,,,mamnun az in maghaalatun
fogholade khub va sarih ghezavat kardid
kheily aali bud
ahange Zaban Atash kheily ziba va por mafhum bud ke shoma ham sade va ravun bayan kardid

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:04

زنده باد استاد شجریان مثل همیشه عالی بود البته از عالی خیلی فراتر بود.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:04

حدود سی سال پیش، محمد رضا شجریان در یک تصنیف انقلابی با عنوان "برادر بی قراره" با فریاد می خواند "تفنگم را بده تا ره بجویم" و اینک بعد از سه دهه خطاب به برادرش می گوید "تفنگت را زمین بگذار". چندی پیش هم ایشان درجشن خانه موسیقی
ملاقات چندساعته ای با وزیر ارشاد ٬صفارهرندي داشتند و حرفهای خودمانی در آن مطرح شد.
اینها همه فرصت طلب بودن ایشان را می رساند
ونان را به نرخ روز خوردن. ببینیم اگر مردم به جان آمده مان
روزی خواستند برخلاف گفته شما طرحی نو دراندازند وجواب
گلوله وتجاوز وشکنجه را با قهر دادند٫ آنگاه هم آقای شجریان همچنان خواهدگفت /تفنگت را زمین بگذار/
در هر حال هنرمند فرصت طلب به از هنرمندان خائنی که بارژیم رفتند.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:04

زنده باد استاد شجریان و زنده یاد مشیری و استاد درخشانی

باز هم گلی به جمال آنها که هم سو و یار همیشه ملت ایران زمین هستند

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 19:04

فقط در مورد ایشان باید گفت:لطیفه ایست نهانی... ویا اینکه حافظ درمورد ایشان میفرمایند چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش،زین معماهیچ دانا درجهان آگاه نیست.استاد هزار ساله شوی.

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود چرا شجریان استاد است؟ | موسیقی ما