یادداشت محمد صالح علا برای ناصر چشمآذر که نخستین ترانهاش روی موسیقی او بود
در ساکت چشمانت، فریاد شکستنها *
[ شاعر و نویسنده ]
موسیقی ما - مرگ و زندگی چنان با هم قاطی شدهاند، مانند حبه قند در چای تلخ. آقای چشمآذر در موسیقی ما یک رویداد بودند. ترانه ما را با هم آشنا کرد و سپس دوستی دنبالهداری تا آن روز؛ روزی که عازم عالم ناز شدند. کاش میتوانستم آن روز را اره کنم یا خوب بود که مرگ کسب و کارش را جمعه تعطیل میکرد.
من هم نخستین ترانهام را روی موسیقی ایشان نوشتم؛ اثری که به خاطر موسیقی نفیس ایشان و اجرای بیمانند خواننده محترماش، دههها است شنیده میشود. البته اگر هنرمندی آهنگ خوبی مینویسد، خوبی آن مربوط به همان روز نیست، چنانکه اگر کسی سکته قلبی میکند، سکته قلبیاش مربوط به همان روز نیست. او چند دهه را در بلاتکلیفی دنبالهداری سپری کرد، با اینکه موسیقیاش نه از بلوز شیکاگو میآمد نه از کانتری تنسی، موسیقی ایشان میراث فرهنگی خانواده خودشان بود که خود او در مجاورت آکاردئون پدرش بزرگ شده بود. بعدتر هم با اینکه یکی از بنیانگذارهای موسیقی الکترونیک بود، اما الکترونیک او را نه به رپ کشید، نه هوی متال که منشأ بیشتر آثارشان، موسیقی دستگاهی خودمان بود. درست در دهههایی که موسیقی پاپ (درون پاپ)، سافت راک، پاپ راک در چکاد بود و گروهها و تکخوانهای غولی در عالم ظهور میکردند، او همچنان مجبور بود برخی از آثار کلاسیک گذشته را کاور کند.
البته این حرفهای من و حسرت کشیدنها بیفایده است. گذشته مجموعه اتفاقهایی است که افتاده و دیگر نمیتوان در آن دست برد یا آن را تغییر داد؛ چنانکه خود او اتفاق افتاده بود. ناصر چشم آذر یک رویداد بود، رویدادی در موسیقی مرموارما، او با آثارش اثبات کرد که این نحله موسیقی، موسیقی (پاپ) مصرفی نیست. موسیقی خودِ او هم مصرفی نبود. او را میشناختم، به نظرم خود او بیشتر از آثارش بود؛ حتی بیشتر از «زائر»، «باران عشق» و دیگرها. او آهنگساز مصرفی نبود، پس یادش کنار آثارش میماند.
* یک بیت از ترانه «زائر»
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : جمعه 21 اردیبهشت 1397 - 14:56
افزودن یک دیدگاه جدید