غدیرانه رئیس فرهنگستان هنر منتشر شد
باز روز غدیر آمده است / عید نصب امیر آمده است
موسیقی ما - غدیرانه محمدعلی معلمدامغانی رئیس فرهنگستان هنر، به مناسبت عید غدیر، جشن ولایت امیر مومنان علی(ع)، منتشر شد. در آستانه فرارسیدن عید غدیر «محمد علی دامغانی» رئیس فرهنگستان هنر شعری در رابطه با جشن ولایت امیر مومنان علی(ع) منتشرکرد. متن این غدیرانه را در ادامه میبینید.
یادمان غدیر و نصب امیر
هیچکس جز تو یا علی کس نیست
دشمنت جز خبیث و ناکس نیست
شیر حقی و اهل مکر نهای
تالی زید و عمرو بکر نهای
نه نظیری تو را نه همتائی
شاه من بندهای و یکتائی
با نبی صورتید و آینهاید
عزت و عصمت معاینهاید
هم علیه و هم علیک سلام
ایده الله مِنکُما اسلام
یا علی زیر گنبد گردون
جز شما کیست موسی و هارون
ماه و خورشید خاکی دنیا
علت خلق آدم و حوا
ای شما حرف آخر دینها
دینتان کنه ذات آئینها
پاسدار نُبی وصی و نَبی
صاحب شأن حَسْبی و حَسَبی
شهسواران اول و انجام
نقشبندان فرصت و فرجام
حضرات حضور و سِرِّ سرور
نخلبندان نور و عالم نور
روز و شب روشن از جمال شما
طارد اهرمن جلال شما
نور شمس و دوازده قمر است
که بر اوج سپهر در گذر است
مستنیر است ماه و هور منیر
شو از عالی قیاس اعلی گیر
خلق تکوینیاند و تدوینی
فرجهای کن که هر دو را بینی
آیهها بسته هماند ببین
غایت آن نگر در آیت این
عبرتی کن ز هر دو در تعبیر
تا به تأویل ره برد تفسیر
نص قرآن که فُص فرقان است
بی نیاز از رکاب برهان است
عقل اوهام نقل فلسفه دان
عقل اسلام نفی سفسطه دان
عقل اسلام غیر حسبی نیست
عقلِ عقل است عقل کسبی نیست
عقل اسلام عقل مِنْ عِندی است
بی نیاز از ارسطو و کِندی است
عقل اسلام حکم مصطفوی است
عقل اسلام حکمت علوی است
قوم موسا نُه و نود ساله
می پرستند گاو و گوساله
گاو کارند و کاره اند زکار
نابکاران ماکر مکار
نیست در قصه کتاب و حمار
غیر اسفار خوان بی افسار
جز خر پاردم دراز شده
چیست نام اسیر آز شده
گاو و گوساله ای که زرین است
محض تحریف دین و آئین است
حاصل باژ گونه خوانی ماست
غالباً میوه ندانی ماست
گفت ایزد که گر درست شوید
بنده بیعت نخست شوید
نکبت عار خویش را دانید
حرمت بار خویش را دانید
میدهمتان به ترک بد نصرت
پیشتر زانکه بگذرد فرصت
ایها القوم قُم قیامت مان
نیست جز کرده و کرامت مان
باز روز غدیر آمده است
عید نصب امیر آمده است
دی رها کن چه میکنی حالا
قُم که برجاست وال من والا
ای فروبسته پای آز و مجاز
فرق گوساله کن ز موسا باز
ای امیر عرب مو سلمانم
بنده احمدم مسلمانم
منکر تُرَّهات تاریخم
پاک و ناب است بختم و بیخم
مادر دهر پاک زاده مرا
نیست باک حرامزاده مرا
ربنا حق احمد مرسل
دست ما را ز حبل دین مگسل
زان دو کفه که روح میزان است
گیرم اهل بدع گریزان است
غیر اهل بدع گریزان است
غیر اهل الله و کتاب الله
کس ندیده است در خطاب الله
لنگ مانی به باب معنا تو
گر نفهمی بنا ز بنّا تو
ها علی بشر و کیف بشر
رب فیه تجلی و ظهر
قدر سیف الله و یدالله است
آنچه زو دست غیر کوتاه است
یاوه گان دون این کم و کیف اند
معنی لافتی و لاسیف اند
لا اله اند دون الا الله
خنک احوال خلق راز آگاه
یادمان غدیر و نصب امیر
هیچکس جز تو یا علی کس نیست
دشمنت جز خبیث و ناکس نیست
شیر حقی و اهل مکر نهای
تالی زید و عمرو بکر نهای
نه نظیری تو را نه همتائی
شاه من بندهای و یکتائی
با نبی صورتید و آینهاید
عزت و عصمت معاینهاید
هم علیه و هم علیک سلام
ایده الله مِنکُما اسلام
یا علی زیر گنبد گردون
جز شما کیست موسی و هارون
ماه و خورشید خاکی دنیا
علت خلق آدم و حوا
ای شما حرف آخر دینها
دینتان کنه ذات آئینها
پاسدار نُبی وصی و نَبی
صاحب شأن حَسْبی و حَسَبی
شهسواران اول و انجام
نقشبندان فرصت و فرجام
حضرات حضور و سِرِّ سرور
نخلبندان نور و عالم نور
روز و شب روشن از جمال شما
طارد اهرمن جلال شما
نور شمس و دوازده قمر است
که بر اوج سپهر در گذر است
مستنیر است ماه و هور منیر
شو از عالی قیاس اعلی گیر
خلق تکوینیاند و تدوینی
فرجهای کن که هر دو را بینی
آیهها بسته هماند ببین
غایت آن نگر در آیت این
عبرتی کن ز هر دو در تعبیر
تا به تأویل ره برد تفسیر
نص قرآن که فُص فرقان است
بی نیاز از رکاب برهان است
عقل اوهام نقل فلسفه دان
عقل اسلام نفی سفسطه دان
عقل اسلام غیر حسبی نیست
عقلِ عقل است عقل کسبی نیست
عقل اسلام عقل مِنْ عِندی است
بی نیاز از ارسطو و کِندی است
عقل اسلام حکم مصطفوی است
عقل اسلام حکمت علوی است
قوم موسا نُه و نود ساله
می پرستند گاو و گوساله
گاو کارند و کاره اند زکار
نابکاران ماکر مکار
نیست در قصه کتاب و حمار
غیر اسفار خوان بی افسار
جز خر پاردم دراز شده
چیست نام اسیر آز شده
گاو و گوساله ای که زرین است
محض تحریف دین و آئین است
حاصل باژ گونه خوانی ماست
غالباً میوه ندانی ماست
گفت ایزد که گر درست شوید
بنده بیعت نخست شوید
نکبت عار خویش را دانید
حرمت بار خویش را دانید
میدهمتان به ترک بد نصرت
پیشتر زانکه بگذرد فرصت
ایها القوم قُم قیامت مان
نیست جز کرده و کرامت مان
باز روز غدیر آمده است
عید نصب امیر آمده است
دی رها کن چه میکنی حالا
قُم که برجاست وال من والا
ای فروبسته پای آز و مجاز
فرق گوساله کن ز موسا باز
ای امیر عرب مو سلمانم
بنده احمدم مسلمانم
منکر تُرَّهات تاریخم
پاک و ناب است بختم و بیخم
مادر دهر پاک زاده مرا
نیست باک حرامزاده مرا
ربنا حق احمد مرسل
دست ما را ز حبل دین مگسل
زان دو کفه که روح میزان است
گیرم اهل بدع گریزان است
غیر اهل بدع گریزان است
غیر اهل الله و کتاب الله
کس ندیده است در خطاب الله
لنگ مانی به باب معنا تو
گر نفهمی بنا ز بنّا تو
ها علی بشر و کیف بشر
رب فیه تجلی و ظهر
قدر سیف الله و یدالله است
آنچه زو دست غیر کوتاه است
یاوه گان دون این کم و کیف اند
معنی لافتی و لاسیف اند
لا اله اند دون الا الله
خنک احوال خلق راز آگاه
منبع:
خبرگزاری تسنیم
تاریخ انتشار : شنبه 18 شهریور 1396 - 10:20
افزودن یک دیدگاه جدید