
موسیقی راک و همزادش پاپ باعث و بانی مناقشه جالب توجه شدند که در یک سمت آن طرفداران و هنرمندانی بودند که با توجه به ریشههای تاریخی موسیقی آکادمیک، ارکسترال خود را موجه و بر حق میدانستند و در طرف دیگر هنرمندان جوانی که با تکیه بر فرهنگ عامه سعی بر همنشین ساختن هنر موسیقی با ارزشها و الگوهای زندگی روزمره داشتند. این جدال سنت و مدرنیته نبود بلکه تلاش جدیدی بود براساس سهیم دانستن و یا از آن خود دانستن موسیقی برای مردم. مردمی که در کنار یکدیگر از موقعیتهای مختلف یا در رنج بودند یا در لذت و شادی. موسیقی راک یک هنر نیست بلکه اندیشهای بیپیرایه جهت اشتراک مساعی و همفکری انسان معاصر است. موفقیت راک از همین اندیشه ساده ریشه میگیرد. موسیقی راک برتریطلب نیست. به آینده نزدیک و دمدستی نظر دارد. فلسفی سخن نمیگوید و پیچیدهگویی نمیکند. از بدو پیدایش این موسیقی هیچ قدرتی نتوانسته آن را از طرفدارانش جدا کند.
هیچگونهای از موسیقی در دوران مختلف از رنسانس و باروک گرفته تا کلاسیک و رمانتیک توان آن را نداشتند تا چنین در زندگی روزمره جوانان همعصر خود ترکیب شوند. راک هیچگاه از طرف نهادهای قدرت مورد حمایت قرار نگرفت و همواره به عنوان یک تهدید قلمداد شد. مصادیق این برخورد و نحوه نگرش در گردهمایی بزرگ وود استاک نمایان شد. موسیقی راک صرفا یک سبک نیست که شما را به گوش فرا دادن دعوت کند. موسیقی راک همگان را دعوت میکند تا دیده شوند و ببینند. نکتهای که تا زمان پیدایش راک کسی بدان توجه نمیکرد. راک عرصهای است برای بیان حقایق تلخ و شیرین اجتماعی که با پدیدهای جدید بیان میشود: «اجرا» (Performance) و مردم کوچه و خیابان عاشق اجرا هستند. راک بیانگر و نماینده یک فرهنگ است. فرهنگ عامه. هنری که هم از نخبگان دعوت به مشارکت میکند و هم از کارگران. آرزویی که موسیقی آکادمیک و اندیشمندان هیچگاه موفق به رسیدن به آن نشدند. بهطور مثال لوئیجی نونو براساس تمایلات سوسیالیستیاش بسیار تلاش کرد تا موسیقی مجلسی و ارکسترال را به فضای کارخانهها ببرد. وی موفق به این کار شد اما این کنش تداوم نداشت و در نهایت تبدیل به پروژهای شکستخورده شد. نخبهگرایی موسیقی علمی و آکادمیک اروپا که هنرمندان را به شدت مشغول به خود کرده بود بزرگترین ضربه را بر پیکر خود وارد کرد.
راک به دلیل ویژگیهای جغرافیایی زادگاهش نمیتوانست به غیر از مردم به چیز دیگری بیندیشد. اکثر موسیقیدانان راک تحصیلات آکادمیک ندارند و نبوغشان ویژگی ذاتی و نیز براساس تجربههاست. تجربه نوازندگی در مکانهای عمومی، کافهها، متروها، پارکها، گپ زدن با مردم، مردمی که حتی نام آنان را نمیدانند. فضای موسیقی راک برای جذب گونههای دیگر موسیقی همواره باز بوده؛ خواه پاپ، خواه لاتین، خواه موسیقی شرقی. مگر بیتلهای سادهاندیش نبودند که در مواردی تحت تاثیر موسیقی هند قرار گرفتند. راک موسیقی مردم است اما با حفظ ویژگی تکثرگرایی و آزادی. این تنها یک ادعا نیست. با نگاهی به تحول و تغییرات یا انشعابات موسیقی راک میتوان این ویژگی را ردگیری کرد. سبکهایی چون هوی راک (heavy rock)، هارد راک، پاپ راک سافت راک، زیرشاخههایی هستند که با حفظ ویژگیهای موسیقی راک تغییراتی در چینش و ترکیب اصوات را به وجود آوردند. راک در تلفیق نیز پتانسیل زیادی را از خود نشان داده و بسیاری از نوازندگان و آهنگسازان به شکلی مستمر با هنرمندان سبکهای بلوز و جاز (jazz) به همکاری پرداختهاند. موسیقی راک به دلیل همزمانی تولدش با مکاتب هنری و نهضتهای آوانگاردی چون مفهومی، مینیمالیسم و از همه مهمتر پاپ آرت شباهتهای ناخودآگاهانهای را با زیباشناسی پلاستیک (تجسمی) در خود جای داده است. هنر پاپ نیز همان دغدغهها و دلمشغولیهایی را پیگیری میکند که موسیقیدانان راک: تولیدی برای مردم. به همین سادگی! راک در دسترس همگان است. با تهیه یک گیتار الکتریک و چند سال تمرین مداوم حداقل یک جوان علاقهمند به موسیقی راک خواهد توانست آهنگهای موردنظرش را به شکلی ساده اجرا کند. به همین دلیل موسیقی راک را ابژکتیو و قابل دسترسی میدانیم و از آن لذت میبریم. تمامی نوازندگان برجسته سبک راک دوست دارند تا مخاطبانشان هم راک باشند، راک بخوانند و راک زندگی کنند. هیچگاه نشنیده یا نخواندهایم که یک موسیقیدان و نوازنده راک بگوید موسیقی من پیچیده و غیرقابل یادگیری است. حرفی که مرتبا از سوی موسیقیدانان آکادمیک عصا قورت داده شنیده و میشنویم.
منبع: روزنامه شرق
افزودن یک دیدگاه جدید