
چرا بلاتکلیفیم؟
1
حدودا 8-7 سال از عمر حرفهای نشر موسیقیام میگذشت که یک روز به دفتر شورای شعر وزارت ارشاد رفته بودم تا مثل همیشه دنبال مجوزهای مختلف انتشار آلبومها باشم. آن روزها در این دفتر خانمی فعالیت میکردند به نام خانم گودرزی که خیلی نسبت به گروههای دوسیقی لطف داشتند؛ به خصوص اگر دفعه اولی بود که به آنجا میرفتی طوری با شما برخورد میکردند که به ادامه راه طولانی که باید بپیمایی امیدوار شوی آن روز هم وقتی نزد ایشان رفتم دیدم که کسی مشغول حرف زدن با ایشان است. ما هم در آن روزها اوقات خوشی را داشتیم و تازه آلبوم پرفروش «حسرت» را با صدای «محمد اصفهانی» روانه بازار کرده بودیم. یادم میآید که آن خانم من را صدا کردند و گفتند که ببینید آیا میتوانید به این آقای دکتر که پا در راه موسیقی گذاشتهاند کمک کنید؟ آن آقای دکتر همین «پیام صالحی» امروز آریان بود. دیدم که شعرهایشان را ضبط کردهاند و صداگذاریهایشان هم انجام شده. با هم قرار گذاشتیم تا من سر تمرینهایشان بروم. رفتم اتاق تمرین آنها که در واقع همان زیرزمین خانه پیام بود و همان روز در سال 87 شد جرقه آشنایی من و آریانیها. آن روز هم همین هسته اولیه آریان یعنی «پیام»، «علی پهلوان»، «نینف امیرخاص»، «سیامک خواهانی» و «شراره فرنژاد» و دخترخالههایش «سحر» و «ساناز» کاشمری هم حضور داشتند. تنها آرزویی که در آن روزها این گروه داشتند این بود که فقط یک بار روی سن بروند، کنسرتی بدهند و همین! بنابر دلایلی همیشه بلندپرواز بودهام و همیشه با این حس زندگی کردهام، آن روز هم به آریانیها گفتم که از این بعد دیگر به بقیه کارها کاری نداشته باشند. به آنها گفتم که شما کنسرت خواهید داد، آلبومتان منتشر میشود و به زودی معروف میشوید. پیش از من هم چند نفر اجرای آریان را دیده بودند اما حاصلی نداشت. همان آشنایی در زمستان آن سال باعث شد تا کنسرت 14 و 15 فروردین 79 در تالار حرکت برگزار شود؛ آن هم در شرایطی که هنوز آلبومی منتشر نکرده بودند. مردم هم استقبال بینظیری داشتند با اینکه هیچ تبلیغی برای گروه نکرده بودیم. بلیطها دست خود آریانیها بود و در تعطیلات نوروز که اغلبشان در شمال بودند آنها را به هرکسی که میشناختند فروخته بودند. این کنسرت انگیزهای شد برای انتشار آلبوم که 20 شهریور همان سال بود.
2
این روزها آریان دور دنیا را زده، اولین گروه پاپ مختلط ایرانی است که بعد از انقلاب شروع به فعالیت کرده و خارج از مرزها کنسرت داده است، عضو اتحادیه هنرمندان چیره دست آمریکاست و تا مرحله نیمهنهایی مسابقه بهترینهای موسیقی بیبیسی پیش رفته و خیلی چیزهای دیگر.... من احساس میکنم که «آریان» در دورانی به موسیقی ایران معرفی شد که مردم ما حسرت موسیقی مجازی که دوستش داشته باشند را بر دل داشتند. آریان در آن روزها معرفی شد و شاید کمی کلیشه به نظر بیاید؛ اما من همیشه آرزو داشتم برای مردم کاری کنم که دوست دارند توانستم به این آرزویم برسم. اگر آریان نبود من به آرزویم نمیرسیدم و اگر هم من نبودم آنها آنچه که در مورد گروه «آریان» در ایران اتفاق افتاده است این است که آریانیها خودشان را در خاطره ایرانیان ثبت کردهاند. من حتی ردپای این خاطره را در نامگذاری کودکان طی 8،7 سال گذشته هم میبینم. شاید تا پیش از آریان، این تعداد نام آریان زیاد نبود. شاید الان خیلی دگرگونیها در موسیقی پاپ ایران به وجود آمده باشد که من معتقدم بیشتر صرفا مصرفگرایی را ترویج میکنند؛ اما آریانیها در این میان خواهند ماند و من آریان را به عنوان گروهی که به صورت متقابل برای هم احترام قائل هستیم، هرگز آریان را ول نمیکنم.
3
هنرمند فردی است متفاوت؛ هنرمند آدمی نیست که ساعت 7 صبح از خواب بیدار شود و با عجله برود دنبال کارهای روزمره؛ اما به همان شدت دنبال خلق اثر هنری است و این پروسه خلق پروسهای است که باید یک هنرمند برای خلق هنر طی کند. اما زمانی که نتوانی هنرت را به آنهایی که دوستشان داری نشان بدهی دیگر انگیزهای برایت نمیماند. ما مشکل مجوز نداریم آنچه که امروز برای موسیقی به خصوص موسیقی پاپ مطرح است مشکلات زیرساختی است. مشکل عمده هم مسئله سالنهای موسیقی است. الان چند سال است که کنسرتی در سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی برگزار نشده؟ این در حالی است که ما هر زمانی که در تالار وزارت کشور کنسرت میگذاریم، دغدغه پارکینگ داریم؛ در حالی که شما میتوانید از 8 صبح در میلاد برنامه بگذارید و جا کم نیاورید. بسیاری از این فضاها در ایران وجود دارند که همینطور بلاتکلیف ماندهاند و اصلا معلوم نیست که از آنها چه استفادههایی میشود. چند سال پیش اعلام کردند که 4 میلیارد تومان هزینه بازسازی سالن میلاد بوده است. ما امروز باید افسوس این هزینه را بخوریم؛ چرا که اصلا مشخص نیست کاربردش چه بوده؟ شخصا برای وزیر بازرگانی نامه نوشتهام و به ایشان این وضعیت را اعلام کردهام و بنا به وظیفهای که به عنوان نماینده برنامه جهانی غذای سازمان ملل دارم گفتهام که لطفا میلاد را تا پیش از پایان 2008 در اختیار ما بگذارند اما معلوم نیست که این نامه چه شده است، حتی کسی روی آن پاراف هم نکرده است؛ نه موافقتی، نه مخالفتی... انگار نه انگار که اصلا چیزی بوده است. نمیدانم به پشتوانه چه چیزی تا این حد از جوانان توقع داریم؛ آن هم در شرایطی که به کمترین خواستههایشان احترامی گذاشته نمیشود.
*مدیر گروه آریان و شرکت ترانه شرقی
حدودا 8-7 سال از عمر حرفهای نشر موسیقیام میگذشت که یک روز به دفتر شورای شعر وزارت ارشاد رفته بودم تا مثل همیشه دنبال مجوزهای مختلف انتشار آلبومها باشم. آن روزها در این دفتر خانمی فعالیت میکردند به نام خانم گودرزی که خیلی نسبت به گروههای دوسیقی لطف داشتند؛ به خصوص اگر دفعه اولی بود که به آنجا میرفتی طوری با شما برخورد میکردند که به ادامه راه طولانی که باید بپیمایی امیدوار شوی آن روز هم وقتی نزد ایشان رفتم دیدم که کسی مشغول حرف زدن با ایشان است. ما هم در آن روزها اوقات خوشی را داشتیم و تازه آلبوم پرفروش «حسرت» را با صدای «محمد اصفهانی» روانه بازار کرده بودیم. یادم میآید که آن خانم من را صدا کردند و گفتند که ببینید آیا میتوانید به این آقای دکتر که پا در راه موسیقی گذاشتهاند کمک کنید؟ آن آقای دکتر همین «پیام صالحی» امروز آریان بود. دیدم که شعرهایشان را ضبط کردهاند و صداگذاریهایشان هم انجام شده. با هم قرار گذاشتیم تا من سر تمرینهایشان بروم. رفتم اتاق تمرین آنها که در واقع همان زیرزمین خانه پیام بود و همان روز در سال 87 شد جرقه آشنایی من و آریانیها. آن روز هم همین هسته اولیه آریان یعنی «پیام»، «علی پهلوان»، «نینف امیرخاص»، «سیامک خواهانی» و «شراره فرنژاد» و دخترخالههایش «سحر» و «ساناز» کاشمری هم حضور داشتند. تنها آرزویی که در آن روزها این گروه داشتند این بود که فقط یک بار روی سن بروند، کنسرتی بدهند و همین! بنابر دلایلی همیشه بلندپرواز بودهام و همیشه با این حس زندگی کردهام، آن روز هم به آریانیها گفتم که از این بعد دیگر به بقیه کارها کاری نداشته باشند. به آنها گفتم که شما کنسرت خواهید داد، آلبومتان منتشر میشود و به زودی معروف میشوید. پیش از من هم چند نفر اجرای آریان را دیده بودند اما حاصلی نداشت. همان آشنایی در زمستان آن سال باعث شد تا کنسرت 14 و 15 فروردین 79 در تالار حرکت برگزار شود؛ آن هم در شرایطی که هنوز آلبومی منتشر نکرده بودند. مردم هم استقبال بینظیری داشتند با اینکه هیچ تبلیغی برای گروه نکرده بودیم. بلیطها دست خود آریانیها بود و در تعطیلات نوروز که اغلبشان در شمال بودند آنها را به هرکسی که میشناختند فروخته بودند. این کنسرت انگیزهای شد برای انتشار آلبوم که 20 شهریور همان سال بود.
2
این روزها آریان دور دنیا را زده، اولین گروه پاپ مختلط ایرانی است که بعد از انقلاب شروع به فعالیت کرده و خارج از مرزها کنسرت داده است، عضو اتحادیه هنرمندان چیره دست آمریکاست و تا مرحله نیمهنهایی مسابقه بهترینهای موسیقی بیبیسی پیش رفته و خیلی چیزهای دیگر.... من احساس میکنم که «آریان» در دورانی به موسیقی ایران معرفی شد که مردم ما حسرت موسیقی مجازی که دوستش داشته باشند را بر دل داشتند. آریان در آن روزها معرفی شد و شاید کمی کلیشه به نظر بیاید؛ اما من همیشه آرزو داشتم برای مردم کاری کنم که دوست دارند توانستم به این آرزویم برسم. اگر آریان نبود من به آرزویم نمیرسیدم و اگر هم من نبودم آنها آنچه که در مورد گروه «آریان» در ایران اتفاق افتاده است این است که آریانیها خودشان را در خاطره ایرانیان ثبت کردهاند. من حتی ردپای این خاطره را در نامگذاری کودکان طی 8،7 سال گذشته هم میبینم. شاید تا پیش از آریان، این تعداد نام آریان زیاد نبود. شاید الان خیلی دگرگونیها در موسیقی پاپ ایران به وجود آمده باشد که من معتقدم بیشتر صرفا مصرفگرایی را ترویج میکنند؛ اما آریانیها در این میان خواهند ماند و من آریان را به عنوان گروهی که به صورت متقابل برای هم احترام قائل هستیم، هرگز آریان را ول نمیکنم.
3
هنرمند فردی است متفاوت؛ هنرمند آدمی نیست که ساعت 7 صبح از خواب بیدار شود و با عجله برود دنبال کارهای روزمره؛ اما به همان شدت دنبال خلق اثر هنری است و این پروسه خلق پروسهای است که باید یک هنرمند برای خلق هنر طی کند. اما زمانی که نتوانی هنرت را به آنهایی که دوستشان داری نشان بدهی دیگر انگیزهای برایت نمیماند. ما مشکل مجوز نداریم آنچه که امروز برای موسیقی به خصوص موسیقی پاپ مطرح است مشکلات زیرساختی است. مشکل عمده هم مسئله سالنهای موسیقی است. الان چند سال است که کنسرتی در سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی برگزار نشده؟ این در حالی است که ما هر زمانی که در تالار وزارت کشور کنسرت میگذاریم، دغدغه پارکینگ داریم؛ در حالی که شما میتوانید از 8 صبح در میلاد برنامه بگذارید و جا کم نیاورید. بسیاری از این فضاها در ایران وجود دارند که همینطور بلاتکلیف ماندهاند و اصلا معلوم نیست که از آنها چه استفادههایی میشود. چند سال پیش اعلام کردند که 4 میلیارد تومان هزینه بازسازی سالن میلاد بوده است. ما امروز باید افسوس این هزینه را بخوریم؛ چرا که اصلا مشخص نیست کاربردش چه بوده؟ شخصا برای وزیر بازرگانی نامه نوشتهام و به ایشان این وضعیت را اعلام کردهام و بنا به وظیفهای که به عنوان نماینده برنامه جهانی غذای سازمان ملل دارم گفتهام که لطفا میلاد را تا پیش از پایان 2008 در اختیار ما بگذارند اما معلوم نیست که این نامه چه شده است، حتی کسی روی آن پاراف هم نکرده است؛ نه موافقتی، نه مخالفتی... انگار نه انگار که اصلا چیزی بوده است. نمیدانم به پشتوانه چه چیزی تا این حد از جوانان توقع داریم؛ آن هم در شرایطی که به کمترین خواستههایشان احترامی گذاشته نمیشود.
*مدیر گروه آریان و شرکت ترانه شرقی
تاریخ انتشار : یکشنبه 8 دی 1387 - 00:00
افزودن یک دیدگاه جدید