گفتوگو با علی قمصری به مناسبت بدرود تا بدرود:
سریال ساز موسیقی نیستم!
موسیقی ما - آمن خادمی: جوان است و جویا نام. پویا و خلاق. برعکس خیلی از بزرگان موسیقی که فقط نان اسمشان را میخورند، قمصری بسیار فعال و پرکار است و به قول بعضی از بزگان که فعالیت قمصری را تحسین میکنند در همین آزمون و خطا است که کارهای شاخص بیرون میآید.
کمتر از ۳۰ سال سن دارد و به اصلاح از جوانهای دهه ۶۰ است و تمام خصوصیات جوانهای این دهه یعنی افسارگسیختگی، پویایی و جسارت را دارد. قمصری آهنگسازی تجربه گراست و کارهایش یک خط افقی در موسیقی را دنبال نمیکند. یک زمان در آلبوم «نقش خیال» از سازهای غربی استفاده میکند و زمانی دیگر در آلبوم «آب، نان، آواز» روح موسیقی ایرانی در کارش جریان دارد و زمانی دیگر در آلبوم جدیدش یعنی «بدرود با بدرود» یک چهره جدید از خودش معرفی میکند که به طور مستقیم از موسیقی اروپایی گرفته شده است. بیپرده سخن میگوید و اعتقاد دارد باید از نان به هم قرض دادن دست برداریم و آثار همدیگر را نقد کنیم. میگوید برای نو شدن در موسیقی ایرانی همه اجزا باید نو باشد؛ البته تاکید هم میکند که همه این اجزا باید هویت ایرانی خود را هم حفظ کند.
قمصری آهنگساز و نوازنده جوان تار، موسیقی را با آموزش در هنرستان موسیقی شروع کرد او دوره راهنمایی و دبیرستان را در هنرستان عالی موسیقی گذرانده و در عین حال دیپلم رشتهٔ ریاضی فیزیک را هم کسب کرده و حتی در المپیادهای ریاضی و فیزیک هم شرکت داشته است. همزمان با ورود به دانشگاه برای پیگیری تحصیلات آکادمیک در رشتهٔ موسیقی، در ۱۸سالگی ارکستر بزرگی را بهنام «سرمد» تأسیس کرده و در آن بهعنوان سرپرست، آهنگساز و نوازنده مشغول به فعالیت شده است. قمصری در همین دوره موفق شده یک بار عنوان نخست جشنوارهٔ موسیقی جوان را هم از آن خود کند.
بعد از چند اجرای جسته و گریخته در چند تالار موسیقی تهران نخستین آلبومش را با عنوان «نقش خیال» در سال ۸۴ با آواز همایون شجریان به بازار موسیقی عرضه کرد. علی قمصری بههمراه علیرضا قربانی و کوارتت زهی ایرانی، آلبومی را بهنام «سرو روان» منتشر کرد. همچنین آلبومی از تکنوازی تار او بهنام «شور پریشانی» توسط نشر «ماهور» منتشر شده که روشنگر قابلیتهای بالای نوازندگی او، تکنیک، سرعت و قدرت زخمههایش، و تسلط او بر ردیف موسیقی ایرانیست. آلبوم «تنیده در خطوط موازی» از تکنوازیهای دیگر اوست که به بازار موسیقی راه یافته است. قمصری از سال ۸۸ کنسرت آب، نان، آواز را با همایون شجریان در قزوین و تهران به صحنه برد و آلبوم این کنسرت هم اوایل سال ۸۹ به بازار موسیقی عرضه شد. اجرای او در برج میلاد با نوشتهای تحسین آمیز از سوی محمد رضا شجریان روبرو شد. او اواخر تابستان کنسرت برفخوانی را بر اساس شعری از اخوان ثالث و آواز محمد معتمدی در تالار وحدت اجرا کرد.
قمصری تا کنون دو ابداع مشخص را بهنام خود ثبت کرده است. یکی ساخت کمانچهباس یا بمکمان که نسبت به کمانچهٔ معمولی صدای بمتر و ابعاد بزرگتری دارد و برادرش، مصباح آن را مینوازد. و دیگری تشکیل کوارتت زهی شامل دو کمانچه، یک کمانچهآلتو و یک کمانچهباس که در کاخ نیاوران کنسرتی را به همراه سهراب پورناظری و آواز علیرضا قربانی بهروی صحنه برد. به مناسبت انتشار آلبوم «بدرود با بدورد» با وی مصاحبهای کردهایم که میخوانید:
نقش خواننده در این اثر کم رنگ است چون فضای کار میطلبید؛ البته آقای معتمدی از کار بسیار راضی هستند و در آینده قرار است یک کار با هم داشته باشم که نقش کلام و خواننده بسیار پر رنگ است. اما برای این اثر خاص دنبال یک تجربه جدید بودم.
موسیقی چند صدایی یک اتفاق عجیب و غریب نیست. موجودیست که لزومش باید به عنوان ایجاد بعد در جهت درست درک شود که به دلیل کم کاری و گارد گیری جامعهٔ سنت گرای افراطی مورد بیمهری قرار میگیرد.
موانع راه موزیسینها تا به امروز بسیار زیاد بوده است. از یک طرف هنوز قضیه حلال و حرام بودن موسیقی معلوم نیست. از یک طرف دولت از این هنر به صورت جدی حمایت نمیکند و فقط از آن در مناسبتهای مختلف استفاده ابزاری میکند. همچنین این هنر هنوز در باور وبطن جامعه به صورت درونی هنوز کاملا پذیرفته نشده است. که در این شرایط هنرمندان هم رغبتی برای داشتن پشتکار از خود نشان ندادند.
در آهنگسازی بعضی از هنرمندان بزرگ ما توجه و مبنا براساس تلفیق و همراهی چند جمله در کنار هم بوده است. این نوع موسیقی به صورت پلیفونیک است! مانند آثار آقای حسین علیزاده.
به نظر من پیشروی درست در این جهت میتواند بر اعمال هوموفونی ایرانی باشد که برجسته سازی ملودی اصلی به دلیل اهمیت آن در موسیقی ایرانی انجام پذیرد.
دانشگاههای ایران برخلاف دانشگاههای سراسر جهان، آنقدر آکادمیک نیست و بار علمی زیادی ندارند! متاسفانه جو مسموم دانشگاه منجر شد تا من کلاسهای اصلیام را در زمینهٔ آهنگسازی و حتی نوازندگی خارج از درس دانشگاه دنبال کنم؛ چرا که اعتقاد داشتم این جو علاوه بر مسموم بودن، محدود کننده هم هست. البته منکر این نیستم که از محیط تحصیلیم استفاده نیز کردم. مخصوصا در دورهٔ مدیریت آقای علیزاده.
یک آهنگساز خوب زمانی که در مدرسه موسیقی و یا پیش اساتید میرود باید حداقلها وآنچه در ذهنش برنامه ریزی کرده است را یاد بگیرد و آن محیط مدرسه را مانند زمینی بداند که بتوانیم در آن شروع به کاشتن کنیم.
طبیعتا من در دستگاه نوا باید از یکسری ملودی تایپهای دستگاهی استفاده کنم و اگر غیر از این باشد دیگر نباید اسمش نوا باشد. همچنین از دیگر شباهتهای نقش خیال و آلبوم «نی نوا» به سازبندی مشترک آن برمیگردد. یعنی اینکه نقش خیال هم مانند «نی نوا» برای ارکستر زهی نوشته شده است.
در آلبوم «آب، نان، آواز» هم احساس کردم که موسیقی ایرانی در دل خودش ظرفیت زیاد دارد و من میتوانم به صورت گسترده از آن استفاده کنم. آلبوم «نقش خیال» اولین تجربهٔ جدی من در آهنگسازی بود اما از این طرف شاهدیم که در آلبوم جدیدم یعنی «بدرود با بدرود» دوباره از موسیقی ایرانی فاصله گرفتهام و به موسیقی غربی توجه ویژه داشتهام. در نهایت باید بگویم که من در کارکردن در یک ژانر، ژانرهای دیگر را تکذیب نمیکنم.
من موسیقی را محدود به اینکه به مخاطبان القای حسی و عاطفی خوب داشته باشم تا آنها را خوشحال کنم، نمیبینم و این نوع موسیقی پسند من نیست.
من اعتقاد دارم موسیقی باید فکر را به چالش بکشاندو سعی کردهام که با استفاده از فضاهای مختلف این چالش فکری را برای ذهن مخاطب به وجود آورم و از طرف دیگر من هیچ تجربهای نکردم که در آن ادعای واهی داشته باشم. یعنی اگر در هر قطعهای از سازی استفاده کردهام بر روی آن اشراف کامل داشتهام. من کاملا با فرم موسیقی اروپایی آشنایی و بر آن احاطه کامل دارم و همچنین زمانی که آلبوم «آب، نان، آواز» را منتشر میکنم بر ساختار موسیقی ایرانی کاملا واقفم و میتوانم در مجامع تخصصی موسیقی از آن دفاع کنم.
در کل باید بگویم اگر من هم فضای جدیدی در موسیقی تجربه کردهام ناآگاهانه نبوده و نیست.
ساختار موسیقی ایرانی مدال است و زیربنایش با موسیقی اروپایی فرق دارد. همچنین موسیقی ما دارای یکسری ربع پردهها است که اصلا در موسیقی غربی وجود ندارد و اگر کسی بیاید و ادعا بکند یک موسیقی ایرانی به فرم آهنگسازی غربی نوشتهاست، یک ادعای اشتباه است؛ البته اگر به فاکتورهایی مانند اینکه آن قطعه صدای قشنگ بدهد اکتفا نکنیم. چرا که باید هویت موسیقی ایرانی در کار نهفته باشد.
در حال حاضر شاهدیم که گرایش به ارکستر زهی در بین هنرمندان زیاد است اما در طرف دیگر هم باید بدانیم بضاعت ساز کمانچه (نوع صدای آن) و متدهای آن به گونهای نیست که چند نوازنده در کنار هم قرار بگیرند. همچنین ماندگاری صدی ساز سنتور آن را تشویق به تنها بودن در ارکستر و کل ارکستر را دعوت به تک صدایی میکند. همچنین سهتار کمصداست و یا اینکه ساز بمتار هویت مشخصی ندارد و در کل سازهای پوستی ما دستوبال نوازنده را در آب و هوای مختلف میبندد.
این سازها هنوز در بوته آزمایش قرار دارند و زمانی میتوانیم بگوییم که جای خود را در موسیقی باز کردهاند که آهنگسازان بیایند و از آنها در سازبندی قطعه خود استفاده کنند. به همین دلیل باید بگوییم که آقای شجریان دیگر کار خودشان را انجام دادهاند و باید منتظر آهنگسازان باشیم.
کمتر از ۳۰ سال سن دارد و به اصلاح از جوانهای دهه ۶۰ است و تمام خصوصیات جوانهای این دهه یعنی افسارگسیختگی، پویایی و جسارت را دارد. قمصری آهنگسازی تجربه گراست و کارهایش یک خط افقی در موسیقی را دنبال نمیکند. یک زمان در آلبوم «نقش خیال» از سازهای غربی استفاده میکند و زمانی دیگر در آلبوم «آب، نان، آواز» روح موسیقی ایرانی در کارش جریان دارد و زمانی دیگر در آلبوم جدیدش یعنی «بدرود با بدرود» یک چهره جدید از خودش معرفی میکند که به طور مستقیم از موسیقی اروپایی گرفته شده است. بیپرده سخن میگوید و اعتقاد دارد باید از نان به هم قرض دادن دست برداریم و آثار همدیگر را نقد کنیم. میگوید برای نو شدن در موسیقی ایرانی همه اجزا باید نو باشد؛ البته تاکید هم میکند که همه این اجزا باید هویت ایرانی خود را هم حفظ کند.
قمصری آهنگساز و نوازنده جوان تار، موسیقی را با آموزش در هنرستان موسیقی شروع کرد او دوره راهنمایی و دبیرستان را در هنرستان عالی موسیقی گذرانده و در عین حال دیپلم رشتهٔ ریاضی فیزیک را هم کسب کرده و حتی در المپیادهای ریاضی و فیزیک هم شرکت داشته است. همزمان با ورود به دانشگاه برای پیگیری تحصیلات آکادمیک در رشتهٔ موسیقی، در ۱۸سالگی ارکستر بزرگی را بهنام «سرمد» تأسیس کرده و در آن بهعنوان سرپرست، آهنگساز و نوازنده مشغول به فعالیت شده است. قمصری در همین دوره موفق شده یک بار عنوان نخست جشنوارهٔ موسیقی جوان را هم از آن خود کند.
بعد از چند اجرای جسته و گریخته در چند تالار موسیقی تهران نخستین آلبومش را با عنوان «نقش خیال» در سال ۸۴ با آواز همایون شجریان به بازار موسیقی عرضه کرد. علی قمصری بههمراه علیرضا قربانی و کوارتت زهی ایرانی، آلبومی را بهنام «سرو روان» منتشر کرد. همچنین آلبومی از تکنوازی تار او بهنام «شور پریشانی» توسط نشر «ماهور» منتشر شده که روشنگر قابلیتهای بالای نوازندگی او، تکنیک، سرعت و قدرت زخمههایش، و تسلط او بر ردیف موسیقی ایرانیست. آلبوم «تنیده در خطوط موازی» از تکنوازیهای دیگر اوست که به بازار موسیقی راه یافته است. قمصری از سال ۸۸ کنسرت آب، نان، آواز را با همایون شجریان در قزوین و تهران به صحنه برد و آلبوم این کنسرت هم اوایل سال ۸۹ به بازار موسیقی عرضه شد. اجرای او در برج میلاد با نوشتهای تحسین آمیز از سوی محمد رضا شجریان روبرو شد. او اواخر تابستان کنسرت برفخوانی را بر اساس شعری از اخوان ثالث و آواز محمد معتمدی در تالار وحدت اجرا کرد.
قمصری تا کنون دو ابداع مشخص را بهنام خود ثبت کرده است. یکی ساخت کمانچهباس یا بمکمان که نسبت به کمانچهٔ معمولی صدای بمتر و ابعاد بزرگتری دارد و برادرش، مصباح آن را مینوازد. و دیگری تشکیل کوارتت زهی شامل دو کمانچه، یک کمانچهآلتو و یک کمانچهباس که در کاخ نیاوران کنسرتی را به همراه سهراب پورناظری و آواز علیرضا قربانی بهروی صحنه برد. به مناسبت انتشار آلبوم «بدرود با بدورد» با وی مصاحبهای کردهایم که میخوانید:
- نقش خواننده در آلبوم «بدرود با بدرود» بسیار کم رنگ است؛ به گونهای که خواننده فقط یک تصنیف را میخواند و به همین خاطر میتوانیم بگوییم این اثر یک اثر متفات و خاص در مقایسه با کارهای شماست. دلیل اینکه نقش خواننده کم رنگ است، چیست؟
نقش خواننده در این اثر کم رنگ است چون فضای کار میطلبید؛ البته آقای معتمدی از کار بسیار راضی هستند و در آینده قرار است یک کار با هم داشته باشم که نقش کلام و خواننده بسیار پر رنگ است. اما برای این اثر خاص دنبال یک تجربه جدید بودم.
- تفاوت آهنگسازی با اشعار کلاسیک و اشعار مدرن برای شما به چه صورت است و اینکه آیا با فرم آهنگسازی موسیقی تکصدایی میتوان بر روی شعرنو هم کار کرد؟
موسیقی چند صدایی یک اتفاق عجیب و غریب نیست. موجودیست که لزومش باید به عنوان ایجاد بعد در جهت درست درک شود که به دلیل کم کاری و گارد گیری جامعهٔ سنت گرای افراطی مورد بیمهری قرار میگیرد.
- فکر میکنید این مشکلات موسیقی به چه برمیگردد؟ و اینکه گفتهاید موزیسینهای ما کم کار شدهاند یعنی چه؟
موانع راه موزیسینها تا به امروز بسیار زیاد بوده است. از یک طرف هنوز قضیه حلال و حرام بودن موسیقی معلوم نیست. از یک طرف دولت از این هنر به صورت جدی حمایت نمیکند و فقط از آن در مناسبتهای مختلف استفاده ابزاری میکند. همچنین این هنر هنوز در باور وبطن جامعه به صورت درونی هنوز کاملا پذیرفته نشده است. که در این شرایط هنرمندان هم رغبتی برای داشتن پشتکار از خود نشان ندادند.
- یعنی شما میگویید که این پدیده مربوط به همین چند سال است؟ و باید آیا آثاری از هنرمندان قدیم جزو این دسته از موسیقی قرار نمیگیرند؟
در آهنگسازی بعضی از هنرمندان بزرگ ما توجه و مبنا براساس تلفیق و همراهی چند جمله در کنار هم بوده است. این نوع موسیقی به صورت پلیفونیک است! مانند آثار آقای حسین علیزاده.
به نظر من پیشروی درست در این جهت میتواند بر اعمال هوموفونی ایرانی باشد که برجسته سازی ملودی اصلی به دلیل اهمیت آن در موسیقی ایرانی انجام پذیرد.
- شما در بسیاری از مصاحبههای گذشته خود گفتهاید که کسی که میخواهد آهنگسازی کند؛ علاوه بر اینکه باید ذوق آهنگسازی داشته باشد باید دانش آهنگسازی هم داشته باشد اما تا آنجایی که من میدانیم شما در دانشگاه نوازندگی خواندهاید نه آهنگسازی!!؟
دانشگاههای ایران برخلاف دانشگاههای سراسر جهان، آنقدر آکادمیک نیست و بار علمی زیادی ندارند! متاسفانه جو مسموم دانشگاه منجر شد تا من کلاسهای اصلیام را در زمینهٔ آهنگسازی و حتی نوازندگی خارج از درس دانشگاه دنبال کنم؛ چرا که اعتقاد داشتم این جو علاوه بر مسموم بودن، محدود کننده هم هست. البته منکر این نیستم که از محیط تحصیلیم استفاده نیز کردم. مخصوصا در دورهٔ مدیریت آقای علیزاده.
یک آهنگساز خوب زمانی که در مدرسه موسیقی و یا پیش اساتید میرود باید حداقلها وآنچه در ذهنش برنامه ریزی کرده است را یاد بگیرد و آن محیط مدرسه را مانند زمینی بداند که بتوانیم در آن شروع به کاشتن کنیم.
- شما در آهنگسازی تحت تاثیر چه کسی بودهاید؟
- یعنی شما میگویید در آلبوم «نقش خیال» با صدای همایون شجریان هیچ شباهت ملودیکی بین اثر شما و آلبوم «نی نو» ساخته حسین علیزاده نیست؟
طبیعتا من در دستگاه نوا باید از یکسری ملودی تایپهای دستگاهی استفاده کنم و اگر غیر از این باشد دیگر نباید اسمش نوا باشد. همچنین از دیگر شباهتهای نقش خیال و آلبوم «نی نوا» به سازبندی مشترک آن برمیگردد. یعنی اینکه نقش خیال هم مانند «نی نوا» برای ارکستر زهی نوشته شده است.
- شما در آلبوم «آب، نان، آواز» تجربهای متفاوتی از آلبوم نقش خیال داشتهاید یعنی در آلبوم نقش خیال سعی کردهاید که سازبندی موسیقی غربی را اعمال کنید. اما در آلبوم «آب، نان، آواز» بیشتر موسیقی ایرانی و آهنگسازی ایرانی را میشنویم. دلیل این همه ناهمگونی چیست؟
در آلبوم «آب، نان، آواز» هم احساس کردم که موسیقی ایرانی در دل خودش ظرفیت زیاد دارد و من میتوانم به صورت گسترده از آن استفاده کنم. آلبوم «نقش خیال» اولین تجربهٔ جدی من در آهنگسازی بود اما از این طرف شاهدیم که در آلبوم جدیدم یعنی «بدرود با بدرود» دوباره از موسیقی ایرانی فاصله گرفتهام و به موسیقی غربی توجه ویژه داشتهام. در نهایت باید بگویم که من در کارکردن در یک ژانر، ژانرهای دیگر را تکذیب نمیکنم.
- آقای قمصری یعنی قرار است تا چند سالگی آزمون خطا کنید؟ تا به یک امضای مشترک پای کارهایتان برسید؟
من موسیقی را محدود به اینکه به مخاطبان القای حسی و عاطفی خوب داشته باشم تا آنها را خوشحال کنم، نمیبینم و این نوع موسیقی پسند من نیست.
من اعتقاد دارم موسیقی باید فکر را به چالش بکشاندو سعی کردهام که با استفاده از فضاهای مختلف این چالش فکری را برای ذهن مخاطب به وجود آورم و از طرف دیگر من هیچ تجربهای نکردم که در آن ادعای واهی داشته باشم. یعنی اگر در هر قطعهای از سازی استفاده کردهام بر روی آن اشراف کامل داشتهام. من کاملا با فرم موسیقی اروپایی آشنایی و بر آن احاطه کامل دارم و همچنین زمانی که آلبوم «آب، نان، آواز» را منتشر میکنم بر ساختار موسیقی ایرانی کاملا واقفم و میتوانم در مجامع تخصصی موسیقی از آن دفاع کنم.
در کل باید بگویم اگر من هم فضای جدیدی در موسیقی تجربه کردهام ناآگاهانه نبوده و نیست.
- آیا الگوی آهنگسازی اروپایی را میتوان برای موسیقی ایرانی و سازهای ایرانی پیاده کرد؟
ساختار موسیقی ایرانی مدال است و زیربنایش با موسیقی اروپایی فرق دارد. همچنین موسیقی ما دارای یکسری ربع پردهها است که اصلا در موسیقی غربی وجود ندارد و اگر کسی بیاید و ادعا بکند یک موسیقی ایرانی به فرم آهنگسازی غربی نوشتهاست، یک ادعای اشتباه است؛ البته اگر به فاکتورهایی مانند اینکه آن قطعه صدای قشنگ بدهد اکتفا نکنیم. چرا که باید هویت موسیقی ایرانی در کار نهفته باشد.
- بسیاری اعتقاد دارند که موسیقی ایرانی به شکل سنتی آن دیگر برای جامعه اکنون جواب نمیدهد. ارزیابی شما از این انتقاداها چیست؟
- آیا در این زمینه در سازهای ایرانی نیز باید تغییری ایجاد بشود؟
در حال حاضر شاهدیم که گرایش به ارکستر زهی در بین هنرمندان زیاد است اما در طرف دیگر هم باید بدانیم بضاعت ساز کمانچه (نوع صدای آن) و متدهای آن به گونهای نیست که چند نوازنده در کنار هم قرار بگیرند. همچنین ماندگاری صدی ساز سنتور آن را تشویق به تنها بودن در ارکستر و کل ارکستر را دعوت به تک صدایی میکند. همچنین سهتار کمصداست و یا اینکه ساز بمتار هویت مشخصی ندارد و در کل سازهای پوستی ما دستوبال نوازنده را در آب و هوای مختلف میبندد.
- یعنی شما میگوید که در شاکله سازهای ما باید تغییر ایجاد شود؟!
- اما هماکنون ما کانون سازندگان ساز در خانه موسیقی داریم!
- به تازگی شاهد بودیم که آقای شجریان اقدام به راهاندازی نمایشگاه سازهای خودشان کردهاند. ارزیابی شما از سازهای ایشان چیست؟
- آیا این سازها میتوانند جای خود را در موسیقی ایرانی باز کنند؟
این سازها هنوز در بوته آزمایش قرار دارند و زمانی میتوانیم بگوییم که جای خود را در موسیقی باز کردهاند که آهنگسازان بیایند و از آنها در سازبندی قطعه خود استفاده کنند. به همین دلیل باید بگوییم که آقای شجریان دیگر کار خودشان را انجام دادهاند و باید منتظر آهنگسازان باشیم.
- منطق شما برای سازبندی یک قطعه به چه صورت است؟
منبع:
روزنامه آرمان
تاریخ انتشار : شنبه 21 خرداد 1390 - 00:00
افزودن یک دیدگاه جدید