برنامه یاد بعضی نفرات
 
سه شنبه 15 اسفند 1391 - 18:56

سلام
نمی دونم آقا مهران چی بگم

این شعرو فقط بزار

روی دست تیغ است
و من شاکی از این زمانه ی پست
حصار افکارم از هم گسست
بغض کهنه ای روی گلو نشست
می خواستم داد بزنم ای جماعت مست
برای رهایی از این زندان راهی هست
اما این بغض کهنه ترک خورد و نشکست
زیرا برای بقا باید دهان را بست
-----------------------------------------------
نظرات امیر در وبلاگم
در ضمن ایشون شمارش هم داده که بزارم اینجا که معلوم بشه اون کیه ولی من ازش خواستم نزاره چون دردسر داره دیگه هر چی خودش صلاح بدونه شاید هم بزاره .

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
7 + 10 =

Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.




افزودن یک دیدگاه جدید | موسیقی ما