3 شهریور 1402
متن ترانه
بین ما حرفی نمونده
یه سکوت ناگذیرم
یه نگاه آخرم که
توی چشمای تو گیرم
زخمی یه بغض پیرم
توی برفها اسیرم
دلگیرم
وقتی چشماتو می بندی
پر غربت دوباره ام
تلخی غروب دریا
تو شبای بی ستاره ام
رنگ دنیامو گرفتی
رفتی رویامو گرفتی
می میرم
از من گرفته حال و هوامو یک عمر خاطره
از تو چی مونده غیر یه دنیا آه و دلهره
از دوری رنجوری
می ترسی مجبوری
افزودن یک دیدگاه جدید