بیتابم و از قول و قرارت خبری نیست
جز حال بد من، خبر تازهتری نیست
تو اینهمه آوار، روی در و دیوار
دنبال تو میگردم و از تو اثری نیست
تو دوری و باز از تو نفس میگیرم
از خاطرهها عشقتو پس میگیرم
همراه منی، آه منی، دلتنگم
با تلخیِ تقدیر خودم میجنگم
تا برگردی، مگه میشه تو آتیشت نسوزم؟
تا برگردی، برم به کی بگم از حال و روزم؟
تا برگردی...
تا برگردی عجب خیالیه که برمیگردی
تا برگردی بذار باور کنم که برمیگردی
تا برگردی...
بعد از تو من از حال خوشم فاصله دارم
من از تو نه، از بازیِ دنیام گله دارم
وای از من و حالم، از فکر و خیالم
من موندم و دلتنگی و رویای محالم
تو دوری و باز از تو نفس میگیرم
از خاطرهها عشقتو پس میگیرم
همراه منی، آه منی، دلتنگم
با تلخیِ تقدیر خودم میجنگم
تا برگردی، مگه میشه تو آتیشت نسوزم؟
تا برگردی، برم به کی بگم از حال و روزم؟
تا برگردی...
تا برگردی عجب خیالیه که برمیگردی
تا برگردی بذار باور کنم که برمیگردی
تا برگردی...
افزودن یک دیدگاه جدید