بازخوانی نظریاتِ خوانندهی بزرگ کرد به مناسبتِ بازگشتش به ایران بعد از چهار دهه
مظهر خالقی: نگرانِ آیندهی موسیقی کردی نیستم
موسیقی ما – از روز گذشته، کنگرهی بینالمللی مشاهیر کرد در دانشگاه کردستان با هدفِ تجلیل و تقدیر از مشاهیر کرد برگزار شده است و طی آن بسیاری از چهرههای علمی و هنری کرد از سراسرِ دنیا به این همایش آمدهاند؛ اما این این کنگره با یک اتفاقِ خاص همراه بود؛ «مظهر خالقی» - موسیقیدان- به همین بهانه، بعد از چهار دهه به ایران بازگشته است. او در کنار سید علی اصغر کردستانی و حسن زیرک و ناصر رزازی از خوانندگان برجسته و شناختهشدهٔ موسیقی کردی بهشمار میآید. از ترانههای مشهور او میتوان «په پولهٔ ئازاد»، «ئهگه ڕێمهوه»، «ئاسۆی کورد» و «بیرت دهکهم» اشاره کرد.
این خوانندهی برجستهی موسیقی کرد، چند سالِ پیش در خارج از ایران گفتوگویی انجام داده است که بخشهایی از آن میآید:
او در پاسخ به این سوال که «سیاه چمانه» و «حیران» در موسیقی كردی چه جایگاهی دارند، گفته است: «آواز سیاه چمانه فقط مربوط به منطقه اورامات كردستان است، قدمت آن از كشور آوازهای كرد بیشتر است. اما حیران و لاوک دو تایپ ونوع آواز كردی در دستگاههای ابوعطا و شور آوازهای منحصر به كردها هستند كه نوع و اجرای آنها با آواز كاملاً فرق دارند؛ زیرا شوهایمنسجم ندارند و هر كدام كلام مربوط و منحصر به خودشان را دارا هستند و به اصطلاح حكایت و داستانهای گذشته را به صورت لحن و كلامیآمیخته بازگو میكنند.»
او معتقد است که ردیفهای آواز فارسی با آواز كردی تا حدود زیادی مشابهاست: «من مقامها و آوازهای كردی و فارسی را ازهمدیگر جدا و تفكیک شده نمیبینم، به راستی آنقدر بهم آمیختهاند، كهمیتوانم بگویم هر دو در یک چهارچوب هستند و جزو لاینفک ازهمدیگر.»
و در عین حال بر این عقیده است که تسلط به آوازهای فارسی خود نوع تسلط است بر آواز ومقامهای كردی؛ البته اگر مقامهای كردی را به درستی و با دقت بیشتریبررسی كنیم، میبینیم كه هر كدام گوشههایی از دستگاههای فارسیهستند، و بر این اساس، بیتردید فراگیری دقیق ردیف آوازی ایران امرانكارناپذیری استو كمک بسیار موثری برای آواز صحیح چه فارسی وچه كردی است، برای مثال در كردستان عراق، هنرمندان نخست مقامهایعراقی را به درستی و نیكویی فرا میگیرند، تا مقامهای كردی را بهتر اجرابكنند؛ اما عقیده من بر این است كه مقامهای كردی، فارسی و عراقی، همگیدر یک چارچوب اصلی و واحد است و فراگیری و تسلط بر هر كدام، میتواند نقش موثری در اجرا و ارائه درست هر كدام از دیگر گونههایآوازهای منطقهای.»
او موسیقی كردی را به طور عام به چهار بخش تقسیم میکند: موسیقی غرامی مثل همین تصنیفهای معمولی، موسیقی رقص و پایكوبی، موسیقی عرفانی یا مذهبی و حتی دراویش و تكایا و مقامها و آوازهای بدون ریتم: «مقامهای كردی رُل و نقش مهمی را دارند، حتی تا هشتاد درصد دستگاههای فارسی را میتوانیم در مقامهایكردی، به صورت گوشه، گونههای موسیقی كردی بیابیم؛ اما یک قسمت جداگانهای هست كه نه تنها در دستگاههای موسیقی فارسی وجود ندارد بلكه در كمتر ملتهایی با گونههای مختلف موسیقی به این صورتمقامها و آوازها ارائه میشود و آن آوازها شامل «حیران»، «لاوک»،«هوره»، «سیاچمانه»، «خاوری و خورشیدی» و... است كه از زمانهای بسیار دور بر جای مانده است و میراث ادبیات فولكلورماست. مثلاً دربارة «هوره» چندین نظر مختلف وجود دارد، میگویند كهاین گونه آوازهای قدیمی و آهنگها از زمان قدیم به همین صورت بودهاست. مثلاً معتقدند كه «گاتار» را با صورت «هوره» اجرا كردهاند و یا«خاوری و خورشیدی» مربوط به زمانی است كه كردها نور یا خورشید راپرستش كردهاند و بعد اگر توجهی به ریشة «حیران» و «لاوک» داشتهباشیم؛ لاوک مربوط به داستانهای عشقی است و «حیران» مربوط بهسرگذشتهای تاریخی، جنگاوری، قیام علیه ظلمها و ستمها، رشادتهای قهرمانان كرد در جنگ با دیگر ملتها و قدرتهای دیگر در برهههای بسیار كهن تاریخ كردستان است كه همگی به صورت یکنوع نثر موزون است كه نمیتوانم آن را گونة جدید شعری نام ببرم؛ اما وزن خاصی را داراست و معتقدم این وظیفة ادبا و محققان ادبیات است كه نوع «نثر و نظم» آن را مشخص بكنند.»
به گفتهی این خوانندهی بزرگِ کرد، در آوازهای سینه به سینه بخشی از تاریخ ملت كرد نهفته است و به همین خاطر است، كه این بخش عمده فقط منحصر و مخصوص ملت كرد است و در دیگر دستگاهها و آوازهای منطقه مثلاً فارسی یا عربی نمیتوان یافت.
او همچنین به این نکته اشاره دارد که ادبیات كرد غنی است و هنرمند آوازخوان اگر شناخت وافری از ادبیات و فولكلور داشتهباشد، موفقتر خواهد بود و بهتر میتواند در عرصه آوازخودنمایی بكند و بیشتر بر دل مردم بنشیند: «تكرار آثار شاعران بزرگ، الزامی است. در واقع این افراد، بزرگان ادبیات و فولكلور ما هستند به راحتی آنها را با حافظ و سعدی تشبیه كردم. هیچ وقت حافظ در ترانه یا آوازهای ایرانی محو نخواهد شد، بلكه همیشه در موسیقی ایرانی وجود خواهند داشت و روز به روز همتوسعة بیشتری پیدا میكنند. بر این اساس هم نباید توقع داشته باشیم، كه چون شعر روز نیست نباید از آن استفاده کرد. در جایگاه خود هر كدام از آنها موثر واقع میشوند و فكر كنم تا سالهای آینده این امر باقی خواهد ماند، چون نیاز طبیعی هر ملتی استفاده از ادبیات و فولكلور قدیمی وسنتی خودش است، مثلاً هیچوقت خوانندگان ما در موسیقی سنتیایران نتوانستند حافظ و سعدی را كنار بگذارند و چه بسا گاهی هم از آنها استفاده كردند تا پیام و منظور خودشان را، كه با شرایط جامعه و روزگارفعلی انطباق دارد، بازگو بكنند.»
او دربارهی اهمیتِ این موضوع میگوید: «به نظرم اشعار و ترانه های قدیم، هیچگاه از بین نمیروند. درتمام مملكتها وزارت خانههایی برای حفظ و نگهداری فرهنگ مردم آن جامعه هست و این نكتهای است كه بستگی به نیاز مردم جامعه دارد. من دویست سال یا صد سال آینده را نمیتوانم پیش بینی كنم، كه آیا نیاز جامعه هنوز به این فولكلور و آثار قدما وجود دارد و احترامی برایاین اشعار خواهند داشت یا خیر؛ اما آنچه مسلم است، در همهاجتماعات بشری فولكلور و رسومات قبلی خود را حفظ كردهاند و یا لااقل سعی کردهاند كه چنین بكنند. حال اگر بازار خوبی از نظر فروش ندارند، آن دیگر بحث جدایی است؛ شاید نیاز مردم چنین است؛ اما انسانها سعی میكنند كه فولكلور و هویت قبلی خودشان را ازدست ندهند و آن میراث گذشتگان را همچنان حفظ نگاه دارند.»
او به آیندهی موسیقی کرد، خوشبین است و میگوید: «من خطر آنچنانی را برای آیندة موسیقی كردی نمیبینم، زیراعقیدهام بر این است موسیقی قسمت عمدة زندگی كردهاست. تماممراحل موزیک و موسیقی كردی با زندگی مردمان این دیار عجین شدهاست؛ از كوهستانها و روستاها تا شهرها، از انسانهای عارف و صوفی تا انسانهای عامی و كوچه بازار؛ این حس علاقه وجود دارد. قرنهاست كهموسیقی فولكلور كرد هزاران ترانه ونغمه را سینه به سینه و نسل به نسل تا به امروز پرورش و بازگو كردهاند و میكنند و تردیدی ندارم كه بسیاری ازآنها یا فراموش شدهاند یا از بین رفتهاند اما بخش عمده آن خوشبختانههنوز باقی است و خواهد ماند.»
در نوع موسیقی «بدون كلام» واقعاً موسیقی نقش عمدهای را ایفامیكند و بهتر است بگویم كه همة رل را اجرا میكند؛ یعنی كلام در خود موسیقی مستتر است و از نوای آن موسیقی میتوان به منظور یا كلام پنهان در آن پی برد. اما هنگامی كه موسیقی با كلام بود، این وضعیت فرقمیكند، بدون گمان «كلام» باید خود را نشان بدهد و تجوید یا «نحوةخوانش» هم به راستی اهمیت ویژهای دارد و زمانی آواز و موسیقی هر دوبه اوج میرسند كه هر دو مكمل و متمم همدیگر باشند؛ یعنی آواز مطابقو همراه با كلام است، كه كلام ادای حالت را مینمایاند. و بر این اساس،همانگونه كه موسیقی نقش خود را ایفا میكند؛ خواننده هم باید كلامیرسا، شیوا و گویا داشته باشد، كه با خواندن صحیح اشعار، كل احساسمورد نظر را به شنونده منتقل بكند. و در این انتقال هم براستی نحوهتجوید كلام یا شیوة خواندن و تلفظ اهمیت بسزایی دارد.»
این خوانندهی برجستهی موسیقی کرد، چند سالِ پیش در خارج از ایران گفتوگویی انجام داده است که بخشهایی از آن میآید:
او در پاسخ به این سوال که «سیاه چمانه» و «حیران» در موسیقی كردی چه جایگاهی دارند، گفته است: «آواز سیاه چمانه فقط مربوط به منطقه اورامات كردستان است، قدمت آن از كشور آوازهای كرد بیشتر است. اما حیران و لاوک دو تایپ ونوع آواز كردی در دستگاههای ابوعطا و شور آوازهای منحصر به كردها هستند كه نوع و اجرای آنها با آواز كاملاً فرق دارند؛ زیرا شوهایمنسجم ندارند و هر كدام كلام مربوط و منحصر به خودشان را دارا هستند و به اصطلاح حكایت و داستانهای گذشته را به صورت لحن و كلامیآمیخته بازگو میكنند.»
او معتقد است که ردیفهای آواز فارسی با آواز كردی تا حدود زیادی مشابهاست: «من مقامها و آوازهای كردی و فارسی را ازهمدیگر جدا و تفكیک شده نمیبینم، به راستی آنقدر بهم آمیختهاند، كهمیتوانم بگویم هر دو در یک چهارچوب هستند و جزو لاینفک ازهمدیگر.»
و در عین حال بر این عقیده است که تسلط به آوازهای فارسی خود نوع تسلط است بر آواز ومقامهای كردی؛ البته اگر مقامهای كردی را به درستی و با دقت بیشتریبررسی كنیم، میبینیم كه هر كدام گوشههایی از دستگاههای فارسیهستند، و بر این اساس، بیتردید فراگیری دقیق ردیف آوازی ایران امرانكارناپذیری استو كمک بسیار موثری برای آواز صحیح چه فارسی وچه كردی است، برای مثال در كردستان عراق، هنرمندان نخست مقامهایعراقی را به درستی و نیكویی فرا میگیرند، تا مقامهای كردی را بهتر اجرابكنند؛ اما عقیده من بر این است كه مقامهای كردی، فارسی و عراقی، همگیدر یک چارچوب اصلی و واحد است و فراگیری و تسلط بر هر كدام، میتواند نقش موثری در اجرا و ارائه درست هر كدام از دیگر گونههایآوازهای منطقهای.»
او موسیقی كردی را به طور عام به چهار بخش تقسیم میکند: موسیقی غرامی مثل همین تصنیفهای معمولی، موسیقی رقص و پایكوبی، موسیقی عرفانی یا مذهبی و حتی دراویش و تكایا و مقامها و آوازهای بدون ریتم: «مقامهای كردی رُل و نقش مهمی را دارند، حتی تا هشتاد درصد دستگاههای فارسی را میتوانیم در مقامهایكردی، به صورت گوشه، گونههای موسیقی كردی بیابیم؛ اما یک قسمت جداگانهای هست كه نه تنها در دستگاههای موسیقی فارسی وجود ندارد بلكه در كمتر ملتهایی با گونههای مختلف موسیقی به این صورتمقامها و آوازها ارائه میشود و آن آوازها شامل «حیران»، «لاوک»،«هوره»، «سیاچمانه»، «خاوری و خورشیدی» و... است كه از زمانهای بسیار دور بر جای مانده است و میراث ادبیات فولكلورماست. مثلاً دربارة «هوره» چندین نظر مختلف وجود دارد، میگویند كهاین گونه آوازهای قدیمی و آهنگها از زمان قدیم به همین صورت بودهاست. مثلاً معتقدند كه «گاتار» را با صورت «هوره» اجرا كردهاند و یا«خاوری و خورشیدی» مربوط به زمانی است كه كردها نور یا خورشید راپرستش كردهاند و بعد اگر توجهی به ریشة «حیران» و «لاوک» داشتهباشیم؛ لاوک مربوط به داستانهای عشقی است و «حیران» مربوط بهسرگذشتهای تاریخی، جنگاوری، قیام علیه ظلمها و ستمها، رشادتهای قهرمانان كرد در جنگ با دیگر ملتها و قدرتهای دیگر در برهههای بسیار كهن تاریخ كردستان است كه همگی به صورت یکنوع نثر موزون است كه نمیتوانم آن را گونة جدید شعری نام ببرم؛ اما وزن خاصی را داراست و معتقدم این وظیفة ادبا و محققان ادبیات است كه نوع «نثر و نظم» آن را مشخص بكنند.»
به گفتهی این خوانندهی بزرگِ کرد، در آوازهای سینه به سینه بخشی از تاریخ ملت كرد نهفته است و به همین خاطر است، كه این بخش عمده فقط منحصر و مخصوص ملت كرد است و در دیگر دستگاهها و آوازهای منطقه مثلاً فارسی یا عربی نمیتوان یافت.
او همچنین به این نکته اشاره دارد که ادبیات كرد غنی است و هنرمند آوازخوان اگر شناخت وافری از ادبیات و فولكلور داشتهباشد، موفقتر خواهد بود و بهتر میتواند در عرصه آوازخودنمایی بكند و بیشتر بر دل مردم بنشیند: «تكرار آثار شاعران بزرگ، الزامی است. در واقع این افراد، بزرگان ادبیات و فولكلور ما هستند به راحتی آنها را با حافظ و سعدی تشبیه كردم. هیچ وقت حافظ در ترانه یا آوازهای ایرانی محو نخواهد شد، بلكه همیشه در موسیقی ایرانی وجود خواهند داشت و روز به روز همتوسعة بیشتری پیدا میكنند. بر این اساس هم نباید توقع داشته باشیم، كه چون شعر روز نیست نباید از آن استفاده کرد. در جایگاه خود هر كدام از آنها موثر واقع میشوند و فكر كنم تا سالهای آینده این امر باقی خواهد ماند، چون نیاز طبیعی هر ملتی استفاده از ادبیات و فولكلور قدیمی وسنتی خودش است، مثلاً هیچوقت خوانندگان ما در موسیقی سنتیایران نتوانستند حافظ و سعدی را كنار بگذارند و چه بسا گاهی هم از آنها استفاده كردند تا پیام و منظور خودشان را، كه با شرایط جامعه و روزگارفعلی انطباق دارد، بازگو بكنند.»
او دربارهی اهمیتِ این موضوع میگوید: «به نظرم اشعار و ترانه های قدیم، هیچگاه از بین نمیروند. درتمام مملكتها وزارت خانههایی برای حفظ و نگهداری فرهنگ مردم آن جامعه هست و این نكتهای است كه بستگی به نیاز مردم جامعه دارد. من دویست سال یا صد سال آینده را نمیتوانم پیش بینی كنم، كه آیا نیاز جامعه هنوز به این فولكلور و آثار قدما وجود دارد و احترامی برایاین اشعار خواهند داشت یا خیر؛ اما آنچه مسلم است، در همهاجتماعات بشری فولكلور و رسومات قبلی خود را حفظ كردهاند و یا لااقل سعی کردهاند كه چنین بكنند. حال اگر بازار خوبی از نظر فروش ندارند، آن دیگر بحث جدایی است؛ شاید نیاز مردم چنین است؛ اما انسانها سعی میكنند كه فولكلور و هویت قبلی خودشان را ازدست ندهند و آن میراث گذشتگان را همچنان حفظ نگاه دارند.»
او به آیندهی موسیقی کرد، خوشبین است و میگوید: «من خطر آنچنانی را برای آیندة موسیقی كردی نمیبینم، زیراعقیدهام بر این است موسیقی قسمت عمدة زندگی كردهاست. تماممراحل موزیک و موسیقی كردی با زندگی مردمان این دیار عجین شدهاست؛ از كوهستانها و روستاها تا شهرها، از انسانهای عارف و صوفی تا انسانهای عامی و كوچه بازار؛ این حس علاقه وجود دارد. قرنهاست كهموسیقی فولكلور كرد هزاران ترانه ونغمه را سینه به سینه و نسل به نسل تا به امروز پرورش و بازگو كردهاند و میكنند و تردیدی ندارم كه بسیاری ازآنها یا فراموش شدهاند یا از بین رفتهاند اما بخش عمده آن خوشبختانههنوز باقی است و خواهد ماند.»
در نوع موسیقی «بدون كلام» واقعاً موسیقی نقش عمدهای را ایفامیكند و بهتر است بگویم كه همة رل را اجرا میكند؛ یعنی كلام در خود موسیقی مستتر است و از نوای آن موسیقی میتوان به منظور یا كلام پنهان در آن پی برد. اما هنگامی كه موسیقی با كلام بود، این وضعیت فرقمیكند، بدون گمان «كلام» باید خود را نشان بدهد و تجوید یا «نحوةخوانش» هم به راستی اهمیت ویژهای دارد و زمانی آواز و موسیقی هر دوبه اوج میرسند كه هر دو مكمل و متمم همدیگر باشند؛ یعنی آواز مطابقو همراه با كلام است، كه كلام ادای حالت را مینمایاند. و بر این اساس،همانگونه كه موسیقی نقش خود را ایفا میكند؛ خواننده هم باید كلامیرسا، شیوا و گویا داشته باشد، كه با خواندن صحیح اشعار، كل احساسمورد نظر را به شنونده منتقل بكند. و در این انتقال هم براستی نحوهتجوید كلام یا شیوة خواندن و تلفظ اهمیت بسزایی دارد.»
تاریخ انتشار : چهارشنبه 12 تیر 1398 - 15:38
دیدگاهها
درود بر مظهر خالقی موسیقی دان بزرگ کوردستان
افزودن یک دیدگاه جدید