برنامه یاد بعضی نفرات
 
گفت‌وگو با سرپرست آنسامبل «آتلاس» به بهانه حضورش در جشنواره موسیقی فجر
یِسپا لوتسهوفت: مردم دانمارک موسیقی ایرانی گوش می‌کنند و «شهرام ناظری» تقریباً آنجا شناخته شده است
موسیقی ما - فرزان صوفی - دومین روز از جشنواره موسیقی فجر گروهی از کشور دانمارک قطعه‌ای اجرا کرد که یک آهنگساز دانمارکی حدود صد سال پیش با الهام از میدان نقش جهان اصفهان نوشته بوده است؛ قطعه‌ای با نام «کوئینتت بادی، اپوس 43» که کارل نیلسون آن را به سفارش اپرای سلطنتی کپنهاگ برای «قصه‌های هزار و یک شب» نوشته و آنسامبل «آتلاس» به سرپرستی یِسپا لوتسهوفت که سال‌ها است در دنیا قطعات مختلفی را اجرا می‌کند، آن‌را برای اولین‌بار در ایران روی صحنه برد.

با سرپرست گروه به بهانه اجرایشان در ایران گفت‌وگو کردیم که ناگفته‌های جالب بسیاری از ذهنیت مردم دانمارک نسبت به موسیقی ایران، به خصوص اصفهان داشت. گفت وگویی که صبحِ روز اجرا با هماهنگی و ترجمه امیرمهیار تفرشی‌پور -که این آنسامبل یکی از قطعات او را در جشنواره اجرا کرد- به زبان دانمارکی انجام شد و به این ترتیب گفت‌وگوی ویژه‌ای از آب درآمد.
 
  • * از قطعه‌ای شروع کنیم که قرار است در جشنواره موسیقی فجر از «کارل نیلسون» اجرا کنید؛ قطعه‌ای که حدود صد سال پیش با الهام از میدان «نقش جهان» اصفهان نوشته شده است. فکر می‌کنم اولین‌بار باشد که این قطعه در ایران اجرا می‌شود!
بله اولین‌بار است. آقای امیرمهیار تفرشی‌پور ایده اجرای این قطعه را به ما داد. به نظرم ایده بسیار جالبی است چون بزرگ‌ترین آهنگساز دانمارکی این قطعه را برای ایران نوشته است. این قطعه بخشی از یک اثر بزرگ‌تر است که به سفارش «اپرای سلطنتی کپنهاگ» برای نمایشی به نام علاءالدین و قصه‌های هزار و یک شب نوشته شده است. این اثر بخش‌های مختلفی دارد که درباره موسیقی مشرق‌زمین است. یکی از ویژگی‌های این قطعه، شیوه آهنگسازی کارل نیلسون است که خودش آن را ابداع کرده است.
 
  • * مگر چه شیوه‌ای است؟
او خودش را در بخش‌های مختلف میدان «نقش جهان» می‌بیند که گوشه‌گوشه آن آدم‌های متفاوتی حضور دارند؛ تُجار، مردهایی که یک گوشه نشسته‌اند و قهوه می‌خورند، خانم‌هایی که در حال خرید هستند، بچه‌هایی که بازی می‌کنند و... شروع این قطعه صبحِ این میدان را به تصویر می‌کشد و آرام‌آرام تمام این آدم‌ها شروع به فعالیت می‌کنند. انگار یک نفر در چهار جای مختلف میدان ایستاده و این اتفاقات را رصد می‌کند که همین اتفاق در ارکستر هم می‌افتد و چهار بخش مختلف ارکستر دارد. کم‌کم روز تمام می‌شود و شهر قرار است در آرامش شب فرو رود و موسیقی هم به انتها می‌رسد.
 
  • * پس بیشتر از معاشرت آدم‌ها الهام گرفته شده تا معماری بناهای مختلفی که دور تا دور میدان نقش جهان هستند.
دقیقاً همین است. بیشتر درباره برخورد مردم در آن جامعه است. کارل نیلسون یک آهنگساز مردمی بود و علاقه زیادی به روان‌شناسی آدم‌ها داشت. برای ما در دانمارک آهنگساز جالبی است که هم آثار فرازمینی دارد و هم آثاری که در واقع آواز برای کودکان است. ساختار این قطعه جوری است که ارکستر به چهار قسمت تقسیم می‌شود و هر کدام از بخش‌های ارکستر یک تصویر را به نمایش درمی‌آورند که با تصویر بعدی کاملاً متفاوت است اما روی هم قرار می‌گیرند. «چارلز آیوز» آمریکایی هم این کار را کرده است.
 
  • * «چارلز آیوز» قطعات ربع‌پرده‌داری را هم با تغییر کوک پیانو نوشته است. فکر می‌کنم با یکدیگر هم‌دوره بودند.
بله اما جالب این است که آن‌ها هیچ‌وقت همدیگر را ندیدند. با هم هم‌دوره بودند اما «چارلز آیوز» آن زمان خیلی در اروپا شناخته شده نبود.
 
  • * این را می‌دانید که معماری در اصفهان به موسیقی منجمد معروف است و آرشیتکت‌ها خیلی از موسیقی برای طراحی‌هایشان الهام می‌گرفته‌اند؟
این تصورِ بسیار درستی است که معماری موسیقی منجمد است. امکان دارد کارل نیلسون هم این قطعه را بر همین اساس پیش برده باشد چراکه تصمیم گرفته آن را با الهام از اصفهان بنویسد نه مثلاً شیراز یا تهران. ما وقتی به زبان دانمارکی می‌گوییم «اصفهان»، به این نام احساس عشق می‌کنیم. زیبایی کم‌نظیری در این کلمه به زبان دانمارکی وجود دارد.
 
  • * هیچ وقت اصفهان بوده‌اید؟
نه اما دفعه بعد حتماً این شهر را می‌بینم.
 
  • * شما چقدر با موسیقی ایرانی و در ابعاد وسیع‌تر، موسیقی مشرق‌زمین آشنایی دارید؟
خیلی به موسیقی ایرانی گوش می‌کنم اما متخصصِ آن نیستم. درباره ربع‌پرده و علامت‌های سوری و کُرن می‌دانم. بیشترِ موسیقی‌هایی که ما در دانمارک می‌شناسیم، موسیقی‌های ایرانی، عربی و هندی است. موسیقی ایرانی تأثیر زیادی روی من می‌گذارد چون از تنالیته‌ای استفاده می‌کند که برای ما خیلی عجیب است. اولین برداشت یک دانمارکی در مواجهه با موسیقی ایرانی این است که (به دلیل همین ربع‌پرده‌ها) یک صدای خارج از کوک می‌شنود؛ اما مثل کسی که مثلاً سس چیلی می‌خورد و بعد از یک مدت به آن عادت می‌کند، کوک‌های ربع‌پرده هم بعد از یک مدت جا می‌افتند و اصلاً بدون آنها، شنیدن آن موسیقی دیگر شدنی نیست.
 
  • * پس به موسیقی کلاسیک ایرانی گوش می‌کنید. بیشتر کدام هنرمندان ایرانی را دنبال کرده‌اید؟
کسی که بیشتر از همه می‌شناسم شهرام ناظری است که تقریباً در دانمارک شناخته شده است. یک‌سری سی‌دی‌های موسیقی ایرانی هم دارم که در آنها غزل خوانده می‌شود اما نام‌شان را یادم نمی‌آید.
 
  • * این عجیب و غریب و خارج از کوک بودن، در آوازهای ایرانی هم به گوشتان می‌آید؟
بله اما خیلی زودتر نسبت به ساز جا می‌افتد و می‌توانید زیبایی آن را درک کنید. گوش خیلی کنسرواتیو است. موسیقی ایرانی دارای نُت‌هایی است که به آن‌ها در موسیقی بلوز، نت‌های آبی می‌گوییم ولی در موسیقی ایرانی خیلی آبی‌تر است...
 
  • * به هر حال موسیقی ایرانی هم مثل موسیقی جز و بلوز پر از بداهه‌پردازی است.
می‌دانم که مقایسه تطبیقی این دو سبک کار اشتباهی است اما احساسات یک خواننده ایرانی وقتی می‌خواند و بداهه‌پردازی می‌کند، من را یاد موسیقی بلوز می‌اندازد؛ ولی با پالایش و ظرافت بیشتر.
 
  • * به اجرای آنسامبل «آتلاس» در جشنواره موسیقی فجر برسیم. با توجه به این‌که قرار بود در این فستیوال برای مخاطب ایرانی اجرا داشته باشید، انتخاب این رپرتوآر بر چه اساس بود و چرا آثار این آهنگسازان ایرانی را برای اجرا انتخاب کردید؟
وقتی یک آنسامبل دانمارکی در دنیا می‌چرخد و کنسرت می‌گذارد، برایش مهم است که یک اثر مهم و شناخته‌شده از آهنگساز دانمارکی اجرا کند. ما هم این‌بار کارل نیلسون را انتخاب کردیم که بیشتر از مدرن، کلاسیک باشد. «فرانسیس پولانک» فرانسوی هم که یک آهنگساز شناخته شده است و برای انتخابش به اتفاقاتی که بین تاریخ موسیقی ایران و فرانسه پیش آمده فکر کردیم.
 
با افتخار اثر امیرمهیار تفرشی‌پور را هم قرار است اجرا کنیم چون قبلاً هم با این آهنگساز کار کرده‌ایم. آقای تفرشی‌پور دو آهنگساز دیگر را هم به ما معرفی کردند که دو فرهتِ آهنگساز هستند. این خواسته ما هم هست که با آهنگسازهای شما آشنا شویم و موسیقی شما را یاد بگیریم. در دانمارک خیلی سخت است که از این مدل آهنگسازهای کلاسیک، آثاری را پیدا کنیم. شاید این اتفاق دفعه اولمان باشد اما بار آخر نیست و ما هم مثل همان محقق ایران‌شناس دانمارکی دوست داریم که به ناشناخته‌ها دست پیدا کنیم.
 
  • * آشنایی با امیرمهیار تفرشی‌پور از چه طریق بود؟
ما از طریق یک ویلونیست انگلیسی همدیگر را شناختیم و در یک سال گذشته با هم همکاری داشتیم. او هم آثار دیگر آهنگسازان ایرانی را به ما معرفی کرد. ما یک سی‌دی از ایشان دریافت کردیم که یکی از قطعات آن را در کوپنهاگ اجرا کردیم و الان هم قرار است قطعه دیگری را اجرا کنیم.
 
  • * هدف‌تان از این اجرا چه بود؟
هدف ما در اجرای کوپنهاگ این بود که دانمارک را به دنیا و دنیا را به دانمارک معرفی کنیم. گاهی سیاست دولت ما به گونه‌ای است که بیشتر می‌خواهد سرزمین‌مان را بسته نگه دارد اما ما دوست داریم آن را با موسیقی باز کنیم. ما به عنوان هنرمند از برداشت‌های همدیگر در تمام دنیا الهام می‌گیریم و برای همین هم همکاری‌مان با آقای تفرشی‌پور ادامه خواهد داشت. ما اثر دیگری را به او سفارش داده‌ایم و مشغول برنامه‌ریزی برای اجرای بزرگتری با اپرای سلطنتی کوپنهاگ هستیم تا در فصل پاییز، اُپرای آقای تفرشی‌پور را در کوپنهاگ و پاریس اجرا کنیم.
 
ما برای این کنسرت، از او قطعه «آلاس» به معنای «دریغا» را انتخاب کرده‌ایم؛ چراکه آمیختگی بسیار خوبی از موسیقی ایرانی و موسیقی مدرن غربی دارد.
 
  • * اگر موافقید کمی هم درباره موسیقی کلاسیک در دانمارک صحبت کنیم. در کشور شما مخاطبِ امروز چقدر با این موسیقی هم‌ذات‌پنداری می‌کند و تا چه حد در زندگی مردم شما جریان دارد؟
سوال خیلی خوبی است. موسیقی کلاسیک در دانمارک خیلی بزرگ‌تر از آن چیزی است که در رسانه‌های بین‌المللی یا دانمارکی به آن پرداخته می‌شود. این موسیقی برای اکثریت دانمارکی‌ها استفاده روزمره دارد. ما یک کانال دولتی موسیقی داریم که فقط برای موسیقی کلاسیک است. ما تحقیق‌هایی داریم که نشان می‌دهد مخاطب موسیقی کلاسیک بیشتر از مخاطب فوتبال است و بیش از نیمی از دانمارکی‌ها، حداقل یک‌بار در زندگی در یک گروه کُر خوانده‌اند.
 
  • * شیوه برخورد هنرمند با مخاطب معمولاً دو نوع است؛ هنرمندی که بر اساس سلیقه مخاطب کارش را پیش می‌برد و هنرمندی که به دنبال کشف و شهود و لذت‌های خودش است و مخاطب را در این لذت‌ها شریک می‌کند. مبنای آنسامبل شما در مواجه با مخاطب بر چه اساس است؟
ما چون به عنوان یک آنسامبل شناخته شده در دنیا زیر نظر بودجه دولتی هستیم، نحوه برخوردمان کمی با گروه‌های خصوصی متفاوت است. وظیفه ما این است که سنت‌ها را ادامه دهیم و بعد هم ناشناخته‌ها را به آدم‌ها بشناسانیم. ما به آهنگسازهای جوان و ناشناس سفارش می‌دهیم تا بتوانیم آنها را معرفی کنیم و مخاطب هم با ایده‌ها و صداهای جدید آشنا شود.
 
  • * که البته در اجرای ایران رپرتوارتان را کمی شناخته شده‌تر انتخاب کرده‌اید.
در وهله اول کار ما حفظ و ارائه ایده‌های جدید است اما باید اعتراف کنم که در اجرای تهران، موسیقی‌ای را انتخاب کردیم که شاید مزه شیرین‌تری نسبت به کنسرت‌های معمول ما دارد. در خانه خودمان یعنی کپنهاگ، ترسی از این‌که چه آثاری باید اجرا شوند نداریم ولی در کشوری که مخاطب خودمان را نمی‌شناسیم، سعی کردیم مزه‌ای از تمام سبک‌ها در رپرتوار ما وجود داشته باشد. در نهایت زبان هر کدام از ما متفاوت است؛ شما از راست و ما از چپ می‌نویسیم اما در موسیقی هر دو از یک سمت می‌نویسیم و زبان مشترکی داریم.
 
  • * این روزها نام «ایران» بیشتر به واسطه سیاست در دنیا شناخته شده؛ شما به عنوان یک هنرمند با چه نگاهی ایران را به دیگران معرفی خواهید کرد؟
اگر سیاست را کنار بگذارم باید به سادگی بگویم آنچه که برای من در ایران جالب است خود ایرانی‌ها هستند. من تا به حال انقدر زیبایی و برخورد خوب در هیچ جای دنیا ندیده‌ام. به نظرم شما آدم‌هایی فرهنگی هستید و شُعرای خودتان را می‌شناسید. البته بسیار هم مهمان‌نوازید.
منبع: 
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 بهمن 1397 - 18:11

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود یِسپا لوتسهوفت: مردم دانمارک موسیقی ایرانی گوش می‌کنند و «شهرام ناظری» تقریباً آنجا شناخته شده است | موسیقی ما