برنامه یاد بعضی نفرات
 
نیمی از بدنِ «رسول‌بخش زنگ‌شاهی» استاد موسیقی بلوچستان خشک شد
نوشدارو باز دیر به سهراب رسید
موسیقی ما - «اگر همه فرانسه را به من دهید، سازم را به شما نمی‌دهم.» این را استادِ پهلوان «رسول‌بخش زنگ‌شاهی» چند سال پیش در یکی از گفت‌وگوهایش گفت. لابد او هنوز هم همین عقیده را دارد؛ حتی همین چند روزی که روی تخت بیمارستانِ بدون امکاناتِ زاهدان بود و همسرش التماس می‌کرد که او را به تهران بیاورند -که نیاوردند- یا به مشهد منتقلش کنند -که نکردند- و بلاخره او روز گذشته از بیمارستان مرخص‌ شد؛ با بدنی که نیمی از آن خشک شده و این یعنی زندگی برایش، سخت‌تر از گذشته خواهد شد. هرچند که دنیا تا همین‌جایش هم به استادِ پهلوان لبخندی نزد جز هنری که به او داد و همان هم دردی از او و زندگی‌اش دوا نکرد.

«زنگ‌شاهی» در تمامِ این سال‌ها دو قیچک داشت که با یکی‌اش بیش از دیگری می نواخت. سازی که از پدرش به ارث برده بود و خودش تزیین‌اش کرده بود  و جانش به جانِ آن وصل بود.  نواختنِ ساز در خانواده‌شان موروثی بوده است. همین حالا هم دو پسرش «ندیم و سهیل» قیچک می‌نوازند و می‌گویند که «سهیل» نوازنده‌ی قابلی است و با این سن و سالِ کمش، چند اجرای خارجی هم داشته است. خودِ زنگشاهی اما می‌گفت: «هشت نسلِ ما همه ساز می‌نواختند و من هم از 14 سالگی، ساز دستم گرفتم.» استادِ پهلوان رسول بخش، قدیمی‌ترین نوازنده‌ی طایفه زنگشاهی است که در این سال‌ها در کنارِ نوازندگی،  این ساز را به بسیاری نیز آموزش می‌داد. گاهی نیز در عروسی‌ها می‌نواخت و از همین راه زندگی‌اش را تامین می‌کرد. در این سال‌ها اما شرایط بدتر از قبل شده بود، خواننده‌هایی که با او می‌خواندند، فوت کرده بودند و تازه‌عروس و دامادهای بلوچستان، هم مثلِ خیلی‌های دیگر ترجیح می‌دادند از همین موسیقی‌های روز استفاده کنند تا پهلوان برایشان بنوازد و اصلا چه کسی برای سازِ تنها پول می‌دهد؟ در اینجا در همین سالن‌های پرطمطراقِ کنسرت هم چندان استقبالی از سازِ تنها نمی‌شود، چه برسد به بلوچستان و عروسی‌هایش؛ پس پهلوان مانده بود و 130 هزارتومان عایدی که وزارت ارشاد برایش می‌‌ریخت و حرفِ مردمی که می‌گفتند «پهلوان حسن» کم‌نسل است؛ چون موسیقی می‌نوازد و کارِ جهنمی می‌کند. هر چند که «استاد زنگشاهی» برخلافِ حرفِ مردم – امان از حرفِ مردم- صاحبِ 22 فرزند شد که دو تا از آنها (از همسرِ سومش شمسی خاتون) به راه موسیقی آمدند؛ هر چند موسیقی آنان با پدر خیلی تفاوت دارد. آنها حالا دارند قیچک را با ارگ می‌نوازند و کسب‌وکارشان هم از پدر بهتر است. روزگار است دیگر، هر روز کارِ خودش را می‌کند. شاید اصلا این پسرها هم حق دارند، مگر «زنگ‌شاهی» چند سالِ قبل تعریف نمی‌کرد که پسرش گفته است: «سهیل به من می‌‌گوید تو مگر چه جایگاهی داری که راهِ تو را بروم؟» تلخ است؛ اما پسرش راست می‌گوید. او هر کارِ دیگری جز این‌که حالا می‌کند را کرده بود، حالا لابد لااقل بیمه‌ای داشت که وقتِ بیماری و تنگدستی این طور به مشکل نخورد.
نیمی از بدنِ «رسول‌بخش زنگ‌شاهی» استاد موسیقی بلوچستان خشک شد
 
  • نوشدارو باز دیر به سهراب رسید
موسیقی ما - «اگر همه فرانسه را به من دهید، سازم را به شما نمی‌دهم.» این را استادِ پهلوان «رسول‌بخش زنگ‌شاهی» چند سال پیش در یکی از گفت‌وگوهایش گفت. لابد او هنوز هم همین عقیده را دارد؛ حتی همین چند روزی که روی تخت بیمارستانِ بدون امکاناتِ زاهدان بود و همسرش التماس می‌کرد که او را به تهران بیاورند -که نیاوردند- یا به مشهد منتقلش کنند -که نکردند- و بالاخره او روز گذشته از بیمارستان مرخص‌ شد؛ با بدنی که نیمی از آن خشک شده و این یعنی زندگی برایش، سخت‌تر از گذشته خواهد شد. هرچند که دنیا تا همین‌جایش هم به استادِ پهلوان لبخندی نزد جز هنری که به او داد و همان هم دردی از او و زندگی‌اش دوا نکرد.

«زنگ‌شاهی» در تمامِ این سال‌ها دو قیچک داشت که با یکی‌اش بیش از دیگری می نواخت. سازی که از پدرش به ارث برده و خودش تزیین‌اش کرده بود  و جانش به جانِ آن وصل بود.  نواختنِ ساز در خانواده‌شان موروثی بوده است. همین حالا هم دو پسرش «ندیم و سهیل» قیچک می‌نوازند و می‌گویند که «سهیل» نوازنده‌ی قابلی است و با این سن و سالِ کمش، چند اجرای خارجی هم داشته است. خودِ زنگشاهی اما می‌گفت: «هشت نسلِ ما همه ساز می‌نواختند و من هم از 14 سالگی، ساز دستم گرفتم.» استادِ پهلوان رسول بخش، قدیمی‌ترین نوازنده‌ی طایفه زنگشاهی است که در این سال‌ها در کنارِ نوازندگی،  این ساز را به بسیاری نیز آموزش می‌داد. گاهی نیز در عروسی‌ها می‌نواخت و از همین راه زندگی‌اش را تامین می‌کرد. در این سال‌ها اما شرایط بدتر از قبل شده بود، خواننده‌هایی که با او می‌خواندند، فوت کرده بودند و تازه‌عروس و دامادهای بلوچستان، هم مثلِ خیلی‌های دیگر ترجیح می‌دادند از همین موسیقی‌های روز استفاده کنند تا پهلوان برایشان بنوازد و اصلا چه کسی برای سازِ تنها پول می‌دهد؟ در اینجا در همین سالن‌های پرطمطراقِ کنسرت هم چندان استقبالی از سازِ تنها نمی‌شود، چه برسد به بلوچستان و عروسی‌هایش؛ پس پهلوان مانده بود و 130 هزارتومان عایدی که وزارت ارشاد برایش می‌‌ریخت (و همان هم پنج ماه است که به او نداده بودند) و حرفِ مردمی که می‌گفتند «پهلوان حسن» کم‌نسل است؛ چون موسیقی می‌نوازد و کارِ جهنمی می‌کند. هر چند که «استاد زنگشاهی» برخلافِ حرفِ مردم – امان از حرفِ مردم- صاحبِ 22 فرزند شد که دو تا از آنها (از همسرِ سومش شمسی خاتون) به راه موسیقی آمدند؛ هر چند موسیقی آنان با پدر خیلی تفاوت دارد. آنها حالا دارند قیچک را با ارگ می‌نوازند و کسب‌وکارشان هم از پدر بهتر است. روزگار است دیگر، هر روز کارِ خودش را می‌کند. شاید اصلا این پسرها هم حق دارند، مگر «زنگ‌شاهی» چند سالِ قبل تعریف نمی‌کرد که: «سهیل به من می‌‌گوید تو مگر چه جایگاهی داری که راهِ تو را بروم؟» تلخ است؛ اما پسرش راست می‌گوید. او هر کارِ دیگری جز این‌که حالا می‌کند را کرده بود، حالا لابد لااقل بیمه‌ای داشت که وقتِ بیماری و تنگدستی این طور به مشکل نخورد.
 
  • بیماری استادِ قیچک‌نواز
همه‌ی روزها هم برای «زنگ‌شاهی» بد نبود؛ آوازه‌اش در جهان پیچید و به موسیقی‌دانانی از فرانسه هم قیچک آموخت. علاوه بر آن در فرانسه، سوئد، بلژیک، آلمان، سوئیس و ایتالیا اجراهایی داشت و دانشگاه پاریس به او مدرک دکتری افتخاری داد. به او پیشنهاد کردند که به همراه خانواده‌اش به فرانسه مهاجرت کند که نکرد – و چه خوب که نکرد- و چند سالِ قبل هم در جشنواره‌ی موسیقی فجر تجلیل شد و سه سکه‌ی تمام بهار آزادی گرفت! سه سکه‌ به ازای تمامِ سال‌هایی که عمرش را برای موسیقی گذاشته بود.

او چند سالِ قبل دیابت گرفت. می‌شد مثلِ میلیون‌ها آدمِ دیگری که دچار این بیماری می‌‌شوند، درمان شود؛ اما منطقه‌ی او محروم‌تر از آن بود که چنین اتفاقی رخ دهد. پایش را قطع کردند و او پول نداشت که پای مصنوعی بخرد و یک چوب گذاشت به جای پایش. به همین آسانی. بعد وعده آمد پشتِ وعده.گفتند وام قرض‌الحسنه به او می‌دهند (که ندادند) بارها گفت برایش سرپناهی فراهم کنند (که نکردند) لااقل این 130 تومان را بیشتر کنند (این را هم نکردند). دوستانش برای معاون هنریِ وقت نامه نوشتند، برای مقاماتِ بالاتر؛ نتیجه؟ هیچ.

این بار اما سکته‌ی مغزی کرد؛ قبل از این تعطیلاتِ طولانی‌ مدت و برای همین هم خبر بیماری‌اش چندان سر و صدایی نکرد تا امروز که از بیمارستان مرخص شد. «شمسی خاتون» همسرش در گفت‌وگو با موسیقی ما می‌گوید: «قبل‌تر که یک پا نداشت؛ حالا هم یک بخش‌هایی از بدنش خشک شده است. ما خیلی تلاش کردیم او را ببریم بیمارستانِ بهتری؛ اما نشد. پولم را نداشتیم. پنج ماه است که مستمری‌اش را نداده‌اند. حالا هم نمی‌تواند راه برود. حالا یکی از مسوؤلان ارشاد آمد و گفت که از فردا فیزیوتراپی کند؛ اما اینجا نمی‌شود. باید برود جای بهتری. خدا را شکر که بهتر است؛ اما تا حالا کسی به داد ما نرسیده، حالا که بدنش خشک شده، ای‌کاش کاری کنند.» 

او البته توضیح می‌دهد که هزینه‌های بیمارستان را «خانه‌ی موسیقی» داده است. «حمیدرضا نوربخش» (مدیرعامل خانه موسیقی) هم در این باره توضیح داده است: «با پیگیری‌های انجام شده در خصوص وضعیت استاد زنگشاهی، تمامی هزینه‌های درمانی ایشان پرداخت شد و از بیمارستان مرخص شدند. ما از حدود سه روز پیش به طور مستمر پیگیر احوال استاد زنگشاهی بوده‌ایم. از طریق ارشاد استان و صندوق اعتباری هنر و شخص آقای دکتر سید زاده(مدیرعامل صندوق) نیز پیگیری های لازم انجام شد.»

او ادامه داده است: «بنا به گزارش‌های رسیده از صندوق اعتباری هنر، تمام هزینه‌های درمانی استاد زنگشاهی پرداخت شده و ایشان نیز از بیمارستان مرخص شده‌اند. خانه موسیقی نیز بعد از ترخیص این هنرمند از بیمارستان پیگیری های لازم را در خصوص سلامت ایشان خواهد داشت.»

مدیرعامل خانه موسیقی با اشاره به جمع آوری کمک در فضای مجازی برای استاد زنگشاهی گفت: «ضمن تشکر از همه جامعه هنری و دلسوزان که نگران حال این استاد عزیز بوده اند، جمع آوری اعانه به این شکل دور از شان هنرمندان است.»

اشاره‌ی نوربخش به کمپینی است که برای استاد پهلوان شکل گرفت و در آن نوشته شد: «رسول‌بخش زنگشاهی از برجسته‌ترین قیچک نوازان ایران و دارنده دکترای افتخاری هنری از دانشگاه سوربن فرانسه به‌علت سکته مغزی در بیمارستان بستری است و در انتظار حمایت‌های لازم. ‌او قبل از سکته مغزی حدود یک سال بود که به‌دلیل نداشتن توانایی مالی نمی‌توانست برای پایش که به‌دلیل دیابت قطع شده است پروتز تهیه کند. این موزیسین بی‌مانند اما فاقد بیمه‌ی اهل سیستان و بلوچستان پیشتر یک پای خود را بر اثر دیابت از دست داده و پای دیگرش اکنون دچار نارسایی است و این کمپین برای درمانِ هزینه‌های او تشکیل شده است.»‌

«حسین مسگرانی»‌- مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان سیستان و بلوچستان- هم در آخرین روز بستری بودن زنگشاهی در بیمارستان به همراه تعدادی از معاونان خود به عیادت او رفت و بعد از آن گفت: «با توجه به ملاقاتی که امروز انجام شد، به لطف خدا همه چیز از جمله وضعیت درمانی، رسیدگی های پزشکی و فعالیت های کادر درمانی در شرایط بهتری قرار دارد و طی دیدار با رییس بیمارستان، صحبت‌هایی در رابطه با روند درمانی استاد مطرح شد و خوشبختانه امروز ایشان از بیمارستان مرخص می‌شوند تا در ادامه درمان مرحله فیزیوتراپی را شروع کنند. ایشان از سرمایه های ملی این استان و کشور هستند که امیدوارم به زودی شاهد بازیابی سلامت این هنرمند شریف باشیم.»

این از سرگذشتِ استادِ پهلوان زنگشاهی؛ اما می‌دانید خبر بد چیست؟ این داستان ادامه دارد. نمونه‌اش استاد براهویی –مم‌خان- که روزگارِ زندگی‌اش حتی از او هم بدتر است.
 
  • بیماری استادِ قیچک‌نواز
همه‌ی روزها هم برای «زنگ‌شاهی» بد نبود؛ آوازه‌اش در جهان پیچید و به موسیقی‌دانانی از فرانسه هم قیچک آموخت. علاوه بر آن در فرانسه، سوئد، بلژیک، آلمان، سوئیس و ایتالیا اجراهایی داشت و دانشگاه پاریس به او مدرک دکتری افتخاری داد. به او پیشنهاد کردند که به همراه خانواده‌اش به فرانسه مهاجرت کند که نکرد – و چه خوب که نکرد- و چند سالِ قبل هم در جشنواره‌ی موسیقی فجر تجلیل شد و سه سکه‌ی تمام بهار آزادی گرفت! سه سکه‌ به ازای تمامِ سال‌هایی که عمرش را برای موسیقی گذاشته بود.

او چند سالِ قبل دیابت گرفت. می‌شد مثلِ میلیون‌ها آدمِ دیگری که دچار این بیماری می‌‌شوند، درمان شود؛ اما منطقه‌ی او محروم‌تر از آن بود که چنین اتفاقی رخ دهد. پایش را قطع کردند و او پول نداشت که پای مصنوعی بخرد و یک چوب گذاشت به جای پایش. به همین آسانی. بعد وعده آمد پشتِ وعده.گفتند وام قرض‌الحسنه به او می‌دهند (که ندادند) بارها گفت برایش سرپناهی فراهم کنند (که نکردند) لااقل این 130 تومان را بیشتر کنند (این را هم نکردند). دوستانش برای معاون هنریِ وقت نامه نوشتند، برای مقاماتِ بالاتر؛ نتیجه؟ هیچ.

این بار اما سکته‌ی مغزی کرد؛ قبل از این تعطیلاتِ طولانی‌ مدت و برای همین هم خبر بیماری‌اش چندان سر و صدایی نکرد تا امروز که از بیمارستان مرخص شد. «شمسی خاتون» همسرش در گفت‌وگو با موسیقی ما می‌گوید: «قبل‌تر که یک پا نداشت؛ حالا هم یک بخش‌هایی از بدنش خشک شده است. ما خیلی تلاش کردیم او را ببریم بیمارستانِ بهتری؛ اما نشد. پولم را نداشتیم. پنج ماه است که مستمری‌اش را نداده‌اند. حالا هم نمی‌تواند راه برود. حالا یکی از مسوؤلان ارشاد آمد و گفت که از فردا فیزیوتراپی کند؛ اما اینجا نمی‌شود. باید برود جای بهتری. خدا را شکر که بهتر است؛ اما تا حالا کسی به داد ما نرسیده، حالا که بدنش خشک شده، ای‌کاش کاری کنند.»  

بالاخره اما روز گذشته «حسین مسگرانی»‌- مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان سیستان و بلوچستان- به همراه تعدادی از معاونان خود به عیادت او رفت و بعد از آن گفت: «با توجه به ملاقاتی که امروز انجام شد، به لطف خدا همه چیز از جمله وضعیت درمانی، رسیدگی های پزشکی و فعالیت های کادر درمانی در شرایط بهتری قرار دارد و طی دیدار با رییس بیمارستان، صحبت‌هایی در رابطه با روند درمانی استاد مطرح شد و خوشبختانه امروز ایشان از بیمارستان مرخص می‌شوند تا در ادامه درمان مرحله فیزیوتراپی را شروع کنند. ایشان از سرمایه های ملی این استان و کشور هستند که امیدوارم به زودی شاهد بازیابی سلامت این هنرمند شریف باشیم.»

حال باید دید یکی از وعده‌ی خوبان، اثر می‌کند یا خیر؛ در این میان اما در فضای مجازی، کمپین‌هایی برای جمع آوری هزینه‌های درمانی راه افتاده و در آن نوشته‌اند: «رسول‌بخش زنگشاهی از برجسته‌ترین قیچک نوازان ایران و دارنده دکترای افتخاری هنری از دانشگاه سوربن فرانسه به‌علت سکته مغزی در بیمارستان بستری است و در انتظار حمایت‌های لازم. ‌او قبل از سکته مغزی حدود یک سال بود که به‌دلیل نداشتن توانایی مالی نمی‌توانست برای پایش که به‌دلیل دیابت قطع شده است پروتز تهیه کند. این موزیسین بی‌مانند اما فاقد بیمه‌ی اهل سیستان و بلوچستان پیشتر یک پای خود را بر اثر دیابت از دست داده و پای دیگرش اکنون دچار نارسایی است و این کمپین برای درمانِ هزینه‌های او تشکیل شده است.»‌

این از سرگذشتِ استادِ پهلوان زنگشاهی؛ اما می‌دانید خبر بد چیست؟ این داستان ادامه دارد. نمونه‌اش استاد براهویی –مم‌خان- که روزگارِ زندگی‌اش حتی از او هم بدتر است.
تاریخ انتشار : جمعه 18 خرداد 1397 - 19:01

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود نوشدارو باز دیر به سهراب رسید | موسیقی ما