برنامه یاد بعضی نفرات
 
ترانه‌سرا و نویسنده دراماتورژ این نمایش موزیکال به «موسیقی ما» گفت:
محمدرضا کوهستانی: «الیور توئیست» بر اساس ایده فیلم شکل گرفت تا نمایشنامه
موسیقی ما این روزها بالغ بر 150 نفر در طبقات ششم و هفتم تالار وحدت مشغول آماده کردن نمایش موزیکال «الیور توئیست» هستند که قرار است از اول آذر به کارگردانی حسین پارسایی و با بازیگرانی چون آتیلا پسیانی، نوید محمدزاده و مهناز افشار در تالار وحدت روی صحنه برود. نمایشی که به سرعت بلیت‌های پنج روز ابتدایی آن پایان یافت و سری تازه بلیت فروشی آن آغاز شد.

اعضای موسیقی آن که حسابی پر و پیمان هستند و در واقع از بردیا کیارس و هادی قضات به عنوان رهبر ارکستر و رهبر گروه کر دعوت شده و علاوه بر آن، کامران رسول‌زاده و محمدرضا کوهستانی هم در بخش سرایش و ترجمه اشعار در کنار آنها حضور دارند. آنها ترانه‌های 15 قطعه موزیکال این نمایش را با اقتباس از متن اصلی نمایشنامه و همچنین فیلم موزیکال این اثر (ساخته کارول رید)، با رویکردهای اجتماعی امروز بر اساس ملودی بازسرایی کرده‌اند.

در پشت صحنه این نمایش، با محمدرضا کوهستانی که علاوه بر نمایشنامه‌نویسی، در حوزه آهنگسازی نمایش نیز فعالیت دارد، به عنوان یکی از مترجمان این اثر یا به نوعی نویسنده دراماتورژ آن، صحبت کردیم.
 
  • * شما برای خلق ترانه‌های این کار، نمونه موفقی در ذهن داشتید که آن را مبنا قرار دهید؟ اصلاً به نظرتان نمونه موفقی در این زمینه وجود دارد؟
نمونه مشابه این کار که قطعاً وجود دارد ولی من از آنها اطلاع دقیقی ندارم. مثلاً می‌دانم هادی قضات کارهایی در این زمینه داشته مثل نمایش «اشک‌ها و لبخندها» که همین اتفاق در آن هم افتاده و شعرها بر اساس ملودی سروده شده‌اند. البته این اتفاق در بعضی از انیمیشن‌هایی که این روزها از آنها استقبال زیادی می‌شود هم می‌افتد و روی آنها، عین به عینِ ملودی شعر فارسی می‌گویند و می‌خوانند. اما به شخصه، مثال عینی در دستم نداشتم که البته لزومی هم نداشت ببینم آنها چه کرده‌اند چون تقریباً برایم مشخص بود باید چه اتفاقی بیفتد.
 
  • * برگردان اشعار به فارسی، آن هم بر اساس ملودی، با توجه به چهارچوب‌های اشعار فارسی کار بسیار دشواری است. شما چقدر با این سختی‌ها روبه‌رو بودید؟
بله، کار بسیار سختی است. در شعر فارسی، هجاها مشخص هستند و مصرع‌ها اندازه‌های یکسانی دارند اما اینجا این نکته وجود نداشت و هجاها در هر مصرع، متفاوت هستند که باید عین به عین آنها را طبق ملودی بچینی و همین موضوع کار را بسیار سخت می‌کند. در زبان انگلیسی وقتی دو، سه کلمه کنار هم قرار می‌گیرند و به فارسی ترجمه می‌شود، به پنج تا شش کلمه تبدیل می‌شوند. اما بنا به نیاز ملودی، باید مفهوم شعر را با همان دو کلمه منتقل کنی که این هم یکی دیگر از دشواری‌های کار است. مشکل بعدی اینکه اصلاً ساختار کلمات فارسی با انگلیسی فرق می‌کند و باید کلمات را جوری کنار هم بچینیم که مخاطبی که با آنها ناآشنا است، منظور ما را متوجه شود. حالا به همه این‌ها سانسور را هم اضافه کنید، چراکه معانی خیلی از کلمات را نمی‌توانیم عیناً منتقل کنیم. موضوع دیگر این‌که اشعار انگلیسی از ادبیات دیگری سرچشمه می‌گیرند و اصطلاحاتی دارند که برای ما آشنا نیست، بنابراین باید بر اساس فَحوای شعر، آن را معادل‌سازی کنی. در کل به نظرم اتفاق و تجربه بسیار جالبی بود و خروجی آن خیلی راضی‌کننده است.
 
  • *  کتاب «الیور توئیست» حدود 180 سال پیش نوشته شده است؛ آیا امروزی کردن آن برای شما اهمیت داشت یا سعی کرده‌اید به همان ورژن کلاسیک وفادار بمانید؟
تا حد زیادی آن را به سمت زبان امروز بردیم اما تا اندازه‌ای که به ساختار کلاسیک نمایشنامه آسیب نزند. حواسمان بود واژه‌ها را به نحوی انتخاب کنیم که کلمات تهران امروز وارد شعرهایمان نشود. اما برایمان نزدیک شدن به زمان حال مهم بود تا مخاطب بتواند به راحتی با واژه‌ها ارتباط برقرار کند و در عین حال مفهوم کلی شعرها هم منتقل شود.
 
  • * منظورتان از واژه‌های تهران امروز چیست؟
 مثلاً بخشی از شعر یکی از قطعات در ابتدا به این صورت بود: «به خونه‌ای که می‌ریم لش می‌کنیم و لم می‌دیم روی تخت» که آن را به «به خونه‌ای که می‌ریم، خیلی بی‌خیال لم می‌دیم روی تخت» تغییر دادیم. یا در یکی از شعرها واژه «داف» داشتیم که بعداً آن را حذف کردیم. البته نه به خاطر سانسور، به این دلیل که از لحاظ شنیداری، اثر یک دست‌تری به نظر برسد.
 
  • * البته که این روزها گویا استفاده از این‌گونه واژه‌ها، روی مخاطب عام تأثیر بیشتری دارد و حتی او را به خنده می‌اندازد.
کاملاً درست است. در ایده اولیه‌ای که داشتم هم تعداد این واژه‌ها را اضافه کرده بودم. البته قرار بود این اتفاق در دیگر بخش‌های اجرا هم بیفتد و در طراحی صحنه، طراحی لباس و موسیقی، به سمت این قبیل ساختارشکنی‌ها برویم. اما وقتی تصمیم گرفتند آن را در دیگر بخش‌ها حذف کنند، من هم ترجیح دادم شعر را به آن سمت نبرم تا یکدستی این اثر کلاسیک حفظ شود. در حال حاضر، تماشاگر می‌تواند به صورت مطلق روی صحنه یک اثر کلاسیک خوش رنگ و لعاب ببیند.
 
  • * نسخه 1956 اولیور رید ترجمه شده است. شما تا چه حد در ترجمه به آن نسخه توجه داشته‌اید؟
در ترجمه شعرها اصل تمرکز ما به ترجمه زیر نویس فیلمی بود که کارول رید در سال 1968 ساخته بود. دلیلش هم این است که این نمایش بر اساس ایده آن فیلم شکل گرفت نه براساس نمایشنامه‌ای که اجرا شده بود. ما می‌خواستیم بخش‌هایی از موسیقی را هم تغییر دهیم و آن را به موسیقی فیلم نزدیک کنیم؛ چون موسیقی فیلم، نسبت به اصلِ موسیقی‌ها، بَشاش‌تر و آوانگاردتر است و جهانی‌تر از موسیقی‌های ارکسترالی است که به شدت وجهه کلاسیک خود را حفظ کرده است.
 
  • * لهجه و فرهنگ «کاکنی» که عمدتاً در بخش شرقی لندن وجود دارد، طبیعتاً برای کسی که فرهنگ انگلیسی‌ها را می‌شناسد، دارای معنای مشخصی است. شما چقدر سعی کردید برای این محتواهای فرهنگی، یک ما به ازای فرهنگی پیدا کنید که برای مخاطب کاملاً قابل لمس باشد؟ دایره لغات انتخابی شما، تا چه حد نشان‌دهنده خاستگاه فرهنگی آن کاراکترها است؟
این بحث خیلی تخصصی و دقیق است. شاید با این دقت که واژه به واژه روی مثلاً دایره واژگان «فاگین» فکر کرده باشیم، اتفاق نیفتاده اما کلیت آن را مدنظر داشتیم. خصوصاً در چندین صحنه که موسیقی‌ها از یک تم فولکلوریک می‌آمد و می‌توانستی در تنظیم و ترانه، آن را دریافت و احساس کنی و متوجه شوی که با اینکه این اصطلاح اینجا غریب است، اما قطعاً برای خودش عَقبه‌ای دارد و از یک خاستگاه فرهنگی می‌آید. به شوخی به بچه‌ها می‌گفتم می‌دانید وقتی «نانسی» به کافه می‌آید و می‌گوید «اون پاپا یه آوازه که مردم اونو می‌خونن وقتی شبا تو کافه‌ها می‌نوشن»، منظور از «اون پاپا» همان «بابا کرم» خودمان است و همان حرف‌ها را می‌زند؟
 
  • * در واقع می‌توان گفت یک محتوای بحرطویلی در آن وجود دارد.
دقیقاً. یک‌سری معادل‌سازی‌های این فرمی در ذهنمان داشتیم. در حقیقت با آن وسواسی که شما از آن حرف می‌زنید پیش نرفتیم و با توجه به سختی‌هایی که برگردان شعرها دارد (پیش‌تر به آنها اشاره کردم) اصلاً فرصتی هم برای این کار نداشتیم. اما در اشعار، مخصوصاً آنهایی که مربوط به «فاگین» و «نانسی» است، مثل شعری که نانسی در خانه فاگین و همچنین در کافه 1 (زندگی زیباست) می‌خواند، خیلی این مسئله را رعایت کردیم و دایره واژگان فاگین کاملاً با نانسی متفاوت است. در شعرهای نانسی یک شاعرانگی و عشق وجود دارد، در حالی‌که خاستگاه فاگین فقط پول است و در شعرها، از این مانیفست خود صحبت می‌کند. در کل با در نظر گرفتن تمام این نکات، سعی کردیم به یک نسخه استاندارد و آبرومند دست پیدا کنیم.
 
  • * البته هیچ کس هم انتظار ندارد با این دقت به آن پرداخته شود و اگر خود چارلز دیکنز هم به آن دست پیدا کرده بود یک شاهکار محسوب می‌شد، چه برسد به ترجمه آن. منتها یک ماجرا وجود دارد آن هم این‌که ما در هنر، منتظر بازگو شدن تمام ماجرا نیستیم و صرفاً کافی است یک سرنخ به ما بدهند. مخاطب عامی که فقط برای وقت گذراندن آمده، شاید یک ترجمه عالی را فهم نکند اما مخاطب خاص، موضوع را می‌داند و فقط منتظر یک اشاره است. در واقع این ابهام، ارزش هنری کار را بالا می برد. به عنوان سوال آخر می خواهم بدانم شما تا چه حد این تلنگر به انتزاع را داشته‌اید؟
در بخش‌هایی این کار را کرده‌ایم. مثلاً یک جا نانسی می‌گوید: «اگه روز، هی به‌هِمون گیر می‌دن کشیشا، شب با چشمک می‌خوان بریم به کلیسا» و بعد از آن دیگر ادامه نمی‌دهد. یا مثلاً بخش مربوط به دادگاه در فیلمی که از این اثر ساخته شده، بسیار کوتاه است اما ما آن را پرداخت کرده و از آن استفاده نقادانه و طنزآمیز کرده‌ایم. این‌ها در واقع نمونه همان چیزی است که شما می‌گویید. البته اوایل برای استفاده از آنها مقاومت نشان داده می‌شد اما به این نتیجه رسیدیم که تعدادی از تماشاگرِان ما، دنبال این نکات هستند که در نتیجه بخشی از آنها در ترانه‌ها و بخشی هم در دیالوگ‌ها گنجانده شد.
منبع: 
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : چهارشنبه 17 آبان 1396 - 10:26

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود محمدرضا کوهستانی: «الیور توئیست» بر اساس ایده فیلم شکل گرفت تا نمایشنامه | موسیقی ما