برنامه یاد بعضی نفرات
 
گفت‌وگو با آرتیست شرکت پرآوازه «E.C.M» به بهانه حضورش در فستیوال « Show Of Hands»
نیک برتش: برگزاری این فستیوال در شهری مثل تهران چالش بسیار بزرگی بود
موسیقی ما - «نگاهم به موسیقی ملهم از سنت زندگی در فضاهای شهری است. شهر با آن تنوع جوشان‌اش، ما را به توانمندی و تمرکز بر مفاهیم مهمی دعوت می‌کند: ارزیابی مستمر اعمال خود و سکوت اختیار کردن در زمان مناسب. این موسیقی درون‌مایه خود را از تضارب انضباط با خلاقیت و رهایی در بداهه‌نوازی به دست می‌آورد. محدودیت‌های خود ساخته زیربنای آزادی است. به وجد آمدن از طریق ریاضت..»

این‌ها حرف‌های نیک برتش درباره موسیقی است. پیانیستی که در کنار موسیقی، فلسفه و زبا‌شناسی هم خوانده و تأثیرات آن به وضوح در آهنگسازی و اجراهایش تبلور یافته است. او نزدیک به دو سال در ژاپن زندگی کرده تا به مطالعه فلسفه، موسیقی و اساطیر شرق دور بپردازد، سفری که نه تنها در آهنگسازی بلکه در شخصیت، شیوه زندگی و حتی شکل ظاهری او هم  تأثیر بسیاری داشته است.

شاید بتوان گفت اجرای نیک در فستیوال «Show Of Hands» (فارغ از خوب یا بد بودن) یکی از متفاوت‌ترین اجراهای این فستیوال بود؛ هنرمندی سوئیسی که شور و کنجکاوی در حل معماها و استفاده از هر نوع منطقی برای کشف چیزی تازه، کار کردن با قواعد، شکستن آنها، منعکس‌کردن ساختار و در کنارش بازی با این ساختار، از ویژگی‌های بارزش محسوب می‌شود. نتیجه هم نوعی موسیقی با تمرکز بسیار بالا است که در اثر تکرار و نظم بی‌نظیری که در کلیت آن مشهود است، می‌تواند فضای خلسه‌آوری را خلق کند. او که حالا دیگر حدود 12 سال است با شرکت «ای.سی.ام» همکاری می‌کند، بدون ادوات الکترونیک، صداهای عجیبی را با خود پیانو کشف می‌کند و به گوش شنونده می‌رساند و به این ترتیب خلاقیت خود را در این‌گونه رنگ‌بندی‌ها به مرحله ظهور می‌رساند.
 
همکلام شدن با این هنرمند که به اتفاق روزبه اسفندارمز (سرپرست گروه پالت) شکل گرفت، فراتر از صحبت درباره موسیقی بود و نوعی بینش و درک عمیق زندگی و تفسیر شخصی‌اش از این پدیده (که از موسیقی‌اش هم جدا نیست) در لحظه لحظه کلامش جاری بود که شاید خواندنش خالی از لطف نباشد.
 
  • * شما در فستیوال Show Of Hands دو بار روی صحنه رفتی. نظرت درباره این فستیوال چه بود؟
فکر می‌کنم این فستیوال ترکیب بسیار خوبی از روابط شخصی برگزارکنندگان و پیانیست‌ها بود و در عین حال بسیار حرفه‌ای برگزار شد. این ترکیبِ سفر کردن و داشتن روابط شخصی، برای من بسیار جذاب است چون ما زیاد سفر می‌کنیم اما اکثر آنها صرفاً کاری است و به همین دلیل این فستیوال چند روزه برایم جذابیت زیادی داشت. رامین (صدیقی) این شرایط را فراهم و کمک کرده تا با تشکیل این جامعه، فرصت تبادل نظر با مخاطبان و دیگر هنرمندان فراهم شود. درواقع همین موضوع است که این فستیوال را بسیار قدرتمند کرده و البته نباید فراموش کرد که انجام آن در شهری مثل تهران چالش بسیار بزرگی است. توجه به جزئیات مثل محل فروش سی‌دی‌ها از دیگر نکات خاص این جشنواره است که باعث شده فراتر از یک کنسرت جلوه کند و در آن نه تنها عرضه، بلکه دریافت هم صورت گیرد.
 
  • * طبیعتاً در فستیوال‌های زیادی شرکت کرده‌ای، می‌خواهم بدانم جنبه خاص و ویژه این فستیوال برایت چه بود؟
این‌جا پیانیست‌های بسیاری هستند که جنبه‌های مخلف پیانو را به نمایش می‌گذارند و به شیوه ویژه‌ای هم می‌نوازند. علاوه بر آن، این فرصت مهیا شده که نوازنده‌های جوان متوجه شوند چگونه می‌توان با پیانو رفتار کرد و حتی متوجه شوند که چه چیزی را دوست دارند و چه چیزی آنها را خوشحال یا ناراحت می‌کند. فستوال بسیار همگنی است که در عین حال جواب‌های ناهمگونی به تو می‌دهد و به نظرم خیلی هم جالب است.
 
درک شخصی من از این فستیوال این است که ارتباط زیادی میان موسیقی‌دانان، هنرمندان، مخاطبان و برگزارکنندگان وجود دارد که این خیلی نایاب است و معمولاً تا این حد تکثر در فستیوال‌ها وجود ندارد. مخصوصاً اینکه به نظر می‌رسد موسیقی من در این‌جا مورد توجه و علاقه مردم قرار گرفته و بعضی‌ها متوجه پس ذهن من شده‌اند و از آن هم خوششان آمده است. این نیاز به همراهیِ موسیقی با یک بینش و فلسفه، برای من بسیار خاص است. من به همین شکل زندگی می‌کنم و آن را هم بسیار دوست دارم و این را به عنوان یک هدیه ارزشمند از این فستیوال در خاطرم نگه می‌دارم.
 
  • * نگاه شما به موسیقی، ملهم از سنت زندگی در فضاهای شهری است. نگاهی که دیگر به فرهنگ، ملیت یا اقلیم خاصی وابسته نیست و تنها اصوات فراگیر شهرها را شامل می‌شود. این اتفاق چطور برای شما شکل گرفته است؟
شهر و بافت شهری، همیشه برای تأثیرات هنری باز است. من هنرمندی نیستم که به طور خاص، تحت تأثیر سنت بومی، فولکوریک یا قومی قرار گرفته باشم. من موزیسینی هستم که در بافت شهری بزرگ شده؛ بافتی که تأثیرات بسیاری می‌گذارد و امکانات زیادی را هم فراهم می‌کند. حالا این خطر وجود دارد که تأثیرات و موقعیت‌های بسیاری فراهم باشد اما کاری که من می‌کنم این است که نشانه‌ها را درک کرده و سعی می‌کنم ببینم چه چیزی با من صحبت می‌کند. این تضاد زندگی شهری، پیشنهادات زیادی ارائه می‌کند و آزادی بسیاری هم در اختیار هنرمند می‌گذارد ولی از سوی دیگر شما را مجبور می‌کند در راهی که قدم گذاشته‌اید عمیق شوید و تصمیم بگیرید. در نهایت هم وقت و انرژی و قابلیت شما محدود است ولی انتخاب‌های زیادی در پیشِ رو دارید و باید با دقت آنها را انتخاب کنید و روی آنها عمیق شوید. البته که این موضوع به محیطی هم که در آن بزرگ شده‌اید مرتبط است؛ من در سوئیس به دنیا آمده‌ام، آن هم در شهری در میانه اروپا و درواقع در میانه دنیا که همین موضوع می‌تواند باعث شود از همه جا تحت تأثیر قرار بگیریم. اما ما دارای سنت‌هایی قوی نیستیم که ما را مجبور به پیروی از آن‌ها کند. برای اینکه منظورم را بهتر متوجه شوید، می‌توانید این مسأله را با «استراوینسکی» به عنوان یک آهنگساز مقایسه کنید که هنگامی که بسیار پرکار بود، در پاریس زندگی می‌کرد. او هم یک موزیسین شهری بود و تحت تأثیر موسیقی روسیه و فولکوریک بوده اما یک آهنگساز بسیار مدرن بود که در جمع کولی‌ها زندگی می‌کرد.
 
  • * می‌خواهم بدانم آیا اجرای شما به نوعی از تهران متأثر شده بود؟
خب، وقتی در محلی می‌نوازم، از آن محیط الهام می‌گیرم و درواقع خیلی تحت تأثیر ارتباطات انسان‌ها هستم. فکر می‌کنم توضیح آن کمی سخت باشد اما یک گرمای احساسی در موسیقیِ من وجود دارد. من در تهران احساس راحتی بسیاری داشتم. این ممکن است ربط به گذشته و سنت شما داشته باشد. نمی‌دانم چیست اما یک انرژی خیلی خاص است که چنین چیزی را آدم همه جا تجربه نمی‌کند. اجرای من هم در این‌جا، تحت تأثیر تجربه کلی من از ایران بود. منظورم این نیست که المان خاصی مثل هتل و محل رفت و آمدم در شهر روی من تأثیر گذاشته، بلکه آن تجربه کلی است که روی من تأثیر داشته است. از رامین، از تو به عنوان یک نماینده از جامعه شهری جدید و... این تأثیر را گرفته‌ام. تجربه بسیار خاصی که در عین حال با من همگام بود که همه جا هم اتفاق نمی‌افتد.
 
  • * یکی دیگر از کارهای شما در این فستیوال برگزاری وورک‌شاپ بود که در آن درباره منطق و ‌ساختارها و مسائلی از این قبیل حصبت کردی. می‌خواهم بدانم شما به‌عنوان کسی که بسیار کنجکاو و پرشور هستی و البته به عنوان یک هنرمند که نسبت به انسان‌های عادی عاطفی‌تر  هستی، نظرت درباره حد و مرزهایی که  با آن‌ها مواجه می‌شوی چیست؟ در واقع چه حدرو مرزهایی وجود دارد و آیا این‌ها احساسات هستند یا می‌توانی آن‌ها را از میان برداری؟
شما باید این شرایط را به یک‌سری مسائل پایه‌ای‌تر فروبکاهید تا بتوانید به یک جواب مشخص برسید. بنابراین،‌ من به چیزهای بسیاری علاقه دارم و جذب چیزهای زیادی می‌شوم که باید یاد بگیرم آن‌ها را بکاهم تا سرانجام بتوانم علاقه، ‌احساسات و کنجکاوی‌ام را خاص‌تر و در نتیجه عمیق‌تر کنم. البته به این معنا نیست که من به چیزهای دیگر هیچ علاقه‌ای ندارم یا از آنها خوشم نمی‌آید، بلکه این انتخاب من است.‌ من درک کرده‌ام که یک زندگی برای همه این‌ها کافی نیست و مجبورم روی یک‌سری چیزها تمرکز کنم. اصلاً چالش من به‌عنوان یک هنرمند این است که بتوانم روی تعداد محدودی از المان‌ها تمرکز کنم. من به چیزهای بسیاری علاقه دارم. ولی‌ موسیقی‌ام همیشه من را در وهله اول با این مشکل کوچک و ظریف مواجه می‌کند؛‌ ریتم‌ها (ریتم‌دادن به آن) و سپس پرداختن آن‌ و شکل‌دادن به‌ آن‌ (جانبخشی). شما آن را حل نمی‌کنید و آنقدر می‌نوازید تا اینکه واقعاً با شما صحبت کند و با بدنت هم‌ساز شود. این جوابی برای من است، من قوانین و مرزهای زیادی را می‌شکنم. فروکاهیدنِ چیزی که شاید در ابتدای کار به خودتان بگویید «من می‌دانم چطور کار می‌کند» ولی بعد بارها و بارها آن را می‌نوازید. مثل شطرنج که بارها و بارها بازی می‌کنید و در نهایت با انجام آن، احساس را به کارت وارد می‌کنی. این فرآیند عمق‌بخشی به کار، برای من اهمیت زیادی دارد و به این معنا است که شیوه کار من این است و باید روی آن تمرکز کنم.
 
  • * موضوع دیگر این بود که برخی از این هنرمندان در اجراهایشان از ادوات الکترونیک استفاده می‌کردند اما شما بدون آنها و فقط با استفاده از خود پیانو صداهایی شبیه به آن را خلق می‌کردی؛ در واقع خلاقیت خود را با رنگ‌آمیزی صداها نشان می‌دادی.
من با دست این کار را انجام می‌دهم (می‌خندد). یک پلاستیک کوچک دارم که در ابتدا از آن استفاده نمی‌کنم. نمی‌دانم قرار است چه اتفاقی بیفتد و البته خیلی هم از آن استفاده نمی‌کنم. نمی‌گذارم که فرآیند آماده شدن آن، من و موسیقی‌ام را تحت تأثیر قرار دهد. دوست دارم صداهای پیانو را به عنوان یک ارکستر وسعت بدهم و آن را به سازی جالب تبدیل کنم. دو تا استیک (چوب) هم دارم و همه چیز با دست انجام می‌شود. دلم نمی‌خواهد از ادوات الکترونیک و سینتی‌سایزر استفاده کنم و ترجیح می‌دهم همه چیز را با دستانم پیش ببرم. گاهی صدای پیانو وقتی با دست آن را می‌نوازی، صدای ادوات الکترونیکی دارد.
 
  • * در این سال‌ها، شما با خواندن موسیقی و در ادامه خواندن فلسفه و بعد زبان‌شناسی، مسیری را طی کرده و انگار دنبال چیز خاصی بوده‌ای. اینکه می‌گویی بعضی المان‌ها را حذف می‌کنی، این تفکر برای من ایجاد می‌شود که گاهی اوقات، حسِ واضح و عمیقی که احساس‌های انسانی و دم‌دستی است، در قطعات و حتی اجراهای زنده شما وجود ندارد. ولی در اعماق قلبم احساس می‌کنم این‌ها مسائل مهمی است که مثل یک راز می‌ماند و آدم‌ها در حالت عادی خیلی به آنها توجه نمی‌کنند. می‌خواهم بدانم شما چه مسیری را طی کرده‌ای که توانسته‌ای به چنین چیزی دست پیدا کنی؟ کنجکاوی بوده یا المان‌های دیگری هم در آن دخیل بوده‌اند؟
من می‌خواهم با موسیقی خودم، بسیاری از اتفاقات مثبت و حس سرخوشی را ابراز کنم ولی این کار صرفاً با نواختن بخش‌های مثبت و زیبا و شنیدنی اتفاق نمی‌افتد. باید خیلی عمیق در ریشه‌ها فرو روی و درک کنی که قدرت چیست، زن و مرد چیست؟ احساسات خودمان چیست؟ در ظاهر خیلی چیز خاصی به نظر نمی‌رسد اما قدرت عجیبی با خود دارد. برای اینکه این حس را منتقل کنی و بتوانی آن قدرت و شکوه را نمایش دهی، باید قدرت خودت را بفهمی و برای همین برخی جاها ممکن است موزیک من خشن هم بشود. من نمی‌خواهم راجع آن حرف بزنم و مصداق‌های آن را نشان دهم، بلکه می‌خواهم شنونده آن را در موسیقی من حس کند. ولی این حس مثبتی است و می‌توانی آن در مسیر خوبی به کار ببری. منتها می‌فهمی آنقدر این حس پرقدرت است که ارزش آن می‌تواند از خود انسان هم فراتر برود. این حسی که در موزیک ایجاد می‌شود، از قدرتی که همیشه فکر می‌کنم دارم هم فراتر می‌رود. ولی نهایتاً همه این شکوهی که در موسیقی به وجود می‌آید، به جای اینکه به ویرانی و آشوب برسد، به همبستگی ختم می‌شود. من نمی‌توانم فقط گام‌های ماژور بنوازم و موزیک‌ام را زیبا کنم. جذابیت‌اش این است که از این قدرت استفاه کرده و از آن قدرت فراتر بروی.
 
  • * بداهه و این فرآیند خلاقیت چطور برایت شکل می‌گیرد؟
من در وهله اول، خیلی گوش می‌کنم. ما معمولاً درباره آهنگسازی، بداهه‌نوازی و تأویل و تفسیر اثر صحبت می‌کنیم ولی من وقتی کار خودم را می‌نوازم، دیگر به این‌ها فکر نمی‌کنم و ممکن است بر اثر حال و هوای جایی که ساز می‌زنم، آن را تغییر دهم. به آن گوش می‌کنم و اگر قرار باشد در آن فضا به شکل دیگری نواخته شود، آن موزیکی که نوشته‌ام را هم جور دیگری می‌نوازم. به مخاطبم نگاه می‌کنم که ببینم کجای موسیقی را گرفت، کجا را دوست نداشت و متوجه آن نشد و با کجا احساس بهتری داشت. من آنقدر این کار را کرده‌ام که مرز بداهه‌نوازی و آهنگسازی تقریباً گم شده و وقتی آهنگی می‌نوازم ممکن است فکر کنی آهنگسازی شده اما در واقع بداهه‌نوازی است و بالعکس. این قدرتِ موسیقی است که قانون‌مند هم هست اما تو می‌توانی هر لحظه این قانون‌ها را به شکل خاصی معنا کنی که این کار به تو، شهود، درک و آزادی می‌دهد.
 
  • * به اتفاقات این فستیوال برگردیم. تمام اجراها را دیدی؟
نه. فقط چهار برنامه را دیدم؛ اجراهای استفانو باتالیا، فرانسوا کوتوریه، بندیکت یاهنل و پیمان یزدانیان.
 
  • * کدام اجرا توانست نظر شما را بیشتر جذب کند؟
به این شکل نمی‌توانم جواب دهم. بخش قدرتمند جشنواره این بود که این امکان را فراهم می‌کرد تا متوجه شوید پیانو به عنوان یک ساز در دست آدم‌های مختلف، خیلی متفاوت است. فرصت مناسبی بود که بتوانم انواع مختلف موسیقی را ببینم و خوشحالم که همکارهای زیادی را دیدم و شخصیت و موسیقی‌شان را شناختم و شیوه اجرایشان را دیدم.
 
  • * دوست داشتم بدانم حس شما به کدام یک از این نوازنده‌ها نزدیک‌تر بود؟
نمی‌توانم جواب دهم چون هر کس نقطه قوت خود را داشت و شیوه‌های موسیقی همه آنها را دوست داشتم. من اَشکال مختلف برای ارائه موسیقی را به عنوان یک منبع الهی می‌بینم.
 
  • * یکی از اتفاقات جالب فستیوال این بود که شما و «کالین وَلون» در یک روز اجرا داشتید و با اینکه هر دو هم از کشور سوئیس آمده‌اید، اما اجرای شما دو نفر پرکنتراست‌ترین اجرای جشنواره بود.
بله درست است. من نواختم کالین را دوست دارم. موسیقی عمیق و مدرنی می‌نوازد و فکر می‌کنم که شیوه مدرن صحبت کردن با پیانو را پیدا کرده است. او به لحاظ تکنیکی هم پیانیست بسیار خوبی است و تمام این دیدگاه‌ها را به خوبی تلفیق کرده. فکر نمی‌کنم به کشور ما ربط داشته باشد ولی سنت ما این امکان را به ما می‌دهد که شخص خودمان را پیدا کنیم.
منبع: 
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : شنبه 15 مهر 1396 - 11:43

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود نیک برتش: برگزاری این فستیوال در شهری مثل تهران چالش بسیار بزرگی بود | موسیقی ما