برنامه یاد بعضی نفرات
 
چند پیشنهاد و درخواست درباره ارکستر ملی، به بهانه آغاز به کار مجدد آن در بهار دلکش 94
تحول در مدیریت، رهبری و رپرتوار
[آرش نصیری - روزنامهنگار، مدیر و مجری برنامه هزار صدا ]
 
هرچند «فانتزی شرقی» به آهنگسازی، هارمونی و ارکستراسیون علی‌اکبر قربانی قطعه خوبی است، اما انتخاب مناسبی برای شروع ارکستر خاطره‌انگیزی نیست که 8 سال دوری‌اش از فضای موسیقی، همه را نگران کرده بود. شاید «بهار دلکش» با شعر ملک‌الشعرا بهار و آهنگسازی درویش‌خان که به عنوان دومین آهنگ اجرا شد، یا از آن بهتر «رِنگ بیات‌شیراز» که یک آهنگ محلی ایرانی است، مناسب‌تر بود برای حالِ شبی که در آن بسیاری از بزرگان هنر و سیاست گرد هم آمده بودند تا راه‌اندازی مجدد ارکستر موسیقی ملی ایران را جشن بگیرند.

چه با «فانتزی شرقی» و چه با «رِنگ بیات‌شیراز»، بهارِ دلکشِ ارکستر ملی در بهار سال 94 آغاز شد و این خبر خوشی است. این ارکستر ملی، هم می‌تواند روندی را داشته باشد که هشت سال قبل داشت و هم با توجه به اینکه در یکی از نقاط عطف تاریخی‌اش قرار گرفته، می‌تواند راه و روشی تازه را در شکل اداره و ساختار درونی و برنامه‌های اجرایی‌اش پیش بگیرد و همه اینها بستگی به درایت و تیزهوشی مدیران آن، بالاخص مدیر هنری و رهبر معنوی آن استاد فرهاد فخرالدینی دارد.
 
***
 
حالا که این ارکسترِ نوستالژیک دور تازه‌ای از حیات خود را آغاز کرده، شایسته است جناب استاد فخرالدینی مواردی که سال‌‌ها به عنوان نقد از این ارکستر مطرح بوده را در نظر داشته و به مرور، آنها را در ساختار مدیریت ارکستر لحاظ کند تا این یادگار ارزشمند، با ساختاری اصولی شکل بگیرد و در درازمدت هم سالیان سال به راهش ادامه بدهد.

بدون پرداختن به حواشی، این موارد را در چند سرفصل مطرح می‌کنم:
 
  • مدیریت و ساختار
اخیراً از استاد فخرالدینی با عنوان «مدیر هنری ارکستر ملی» نام برده می‌‌شود. این به آن معنی است که بخشی از اختیارات مدیریتی در بخش‌های غیرهنری به مدیر اجرایی ارکستر واگذار شده؛ اما به نظر نگارنده این عنوان مبهمی است و معنی عمومی‌اش این است که ما یک مدیر هنری داریم و یک مدیر اجرایی و این دو موازی با هم هستند، درحالی که ارکستر ملی باید یک شورای سیاست‌گذاری داشته باشد و یک‌سری افراد حقوقی و حقیقی با روش انتخاب مشخص و قانون‌مند، اعضای آن را تشکیل دهند.

معاون هنری وزارت ارشاد، رئیس شورای عالی خانه موسیقی، مدیر دفتر موسیقی، رئیس انجمن موسیقی، رئیس کمیسیون فرهنگی شورای شهر یا رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران یا معاونت هنری شهرداری تهران (به عنوان نماینده مجموعه شهرداری)، رهبران سابق ارکستر ملی، رهبر ارکستر سمفونیک و تعدادی از افراد حقیقی مثل استاد مصطفی کمال پورتراب، استاد حسین علیزاده و... می‌توانند عضو این شورا باشند.

ارکستر ملی یک نهاد هنری-اجتماعی است که قرار است از بودجه عمومی استفاده کند و باید یک ساختار قانون‌مند و مشخص بر اساس اساس‌نامه داشته باشد و ساختار آن نه بر اساس نام‌ها، که بر اساس قواعد شکل گرفته و ادامه داشته باشد. در شرایط فعلی، دو تن می‌توانند این مهم را اجرایی کنند: استاد فخرالدینی به عنوان رهبر معنوی و بنیان‌گذار آن و جناب مرادخانی به عنوان عالی‌ترین مقام مسئول بعد از وزیر. درست است که استاد فرهاد فخرالدینی قطعاً جامع‌الشرایط‌‌ترین فرد برای ریاست این شورای سیاست‌گذاری، رهبری و مدیریت این ارکستر است اما خود ایشان باید کمک کند تا این ساختارها شکل بگیرد و بنایی گذاشته شود که منشأ تأثیرات بزرگ در موسیقی ملی کل کشور باشد.

یک ساختار اصولی و درست می‌تواند شهرداری‌های شهرهای بزرگ سراسر کشور را ترغیب کند وارد سرمایه‌گذاری فرهنگی و اجتماعی در این حوزه شوند و هر شهر اقلاً یک ارکستر رسمی و منطقه‌ای داشته باشد و این ارکسترها می‌توانند روح موسیقی محلی و مقامی مناطق را هم وارد ارکسترهای بزرگ و رسمی کنند. این البته موضوع بحث دیگری است.
 
  • رهبری
باز باید یادآوری کنیم قطعاً شکی نیست که استاد فخرالدینی، برآمده از همه تجربیات بزرگ و شیرین دوران طلایی موسیقی ملی، بازمانده بزرگ مکتب صبا، استاد بزرگ موسیقی ارکسترال ملی و یک آهنگساز و رهبر برجسته و بزرگ است و کسی در توانایی و شایستگی رهبری‌اش بر ارکستر ملی شکی ندارد؛ اما بزرگان دیگری در موسیقی ما هستند که هم در زمینه موسیقی ملی و هم در زمینه‌ها و جنبه‌های دیگری از موسیقی ملی و سبک و سیاق و سلیقه‌های دیگر کار کرده‌اند و استفاده نکردن از تجربیات آنها و هدر رفتن توانایی‌هایشان جفا به موسیقی ملی و حال و آینده آن است.

نگارنده در یادداشت دیگری که چند ماه قبل نگاشته و در همین ستون منتشر شده بود، از استادان فریدون شهبازیان و کامبیز روشن‌روان نام برده بود و لازم است یک بار دیگر بر این موضوع تأکید کند. فریدون شهبازیان تجربیاتی در موسیقی بی‌کلام و باکلام دارد که بسیار ارزشمند است و اتفاقاً برای تزریق حال و هوای مدرن‌تر به موسیقی ملی، حضور ایشان بسیار می‌تواند تأثیرگذار و راه‌گشا باشد. چند استاد دیگر که کم‌کم سن‌شان هم بالا می‌رود و تجربیات‌شان هدر می‌رود هم همین‌طور.

نکته دیگر حضور رهبران جوان و خوش‌آتیه در کنار بزرگان است. مثلاً بردیا کیارس چند سال به عنوان رهبر ارکستر در همین ارکستر ملی کار کرده و با هزینه و سرمایه ملی تجربیاتی به دست آورده است. چرا از این تجربیات نباید استفاده کنیم؟ آیا در ساختار آینده ارکستر ملی این مسأله دیده شده است؟ بسیار پسندیده است که خود استاد فخرالدینی به عنوان رئیس شورای سیاست‌گذاری ارکستر ملی، در یک دوره کاری، رهبری را مثلاً به استاد شهبازیان بسپارد.

شهبازیان از سنین جوانی در رادیو، رهبری ارکستر را تجربه کرده و حالا با سال‌ها تجربه در نوشتن زیباترین آهنگ‌ها و سمفونی‌ها باید سلیقه‌اش را به نسلی از نوازندگان ارکستر منتقل کند. رهبران آینده ارکستر از بین همین جوان‌ها می‌آیند که تجربیات بزرگان را به گوش جان می‌شنوند. یا استاد کامبیز روشن‌روان که اتفاقاً در دوران دانشکده، شاگرد خود استاد فخرالدینی هم بود و حیف است فرصت نکند تجربیات ارزشمند خود را به نسل بعدی منتقل کند.
 
  • رپرتوار
بخش اصلی کنداکتور رپرتوار ارکستر از سلیقه و نگاه رهبر ارکستر سرچشمه می‌گیرد و وقتی رهبر ارکستر ملی مادام‌العمر باشد، این سلیقه هم در درازمدت تکرای می‌شود. در اینکه موسیقیِ منبعث از سال‌های طلاییِ موسیقی ملی و ارکستر گل‌ها و ساخته‌های شاگردان صبا اعم از پرویز یاحقی، علی تجویدی، همایون خرم، حبیب‌الله بدیعی و خود فخرالدینی و دیگران بسیار درخشان و زیبا و ماندگار است، شکی نیست؛ اما آن آثار مشمول مرور تاریخ و تکرارند و باید در آن روح و خلاقیت و حال و هوای تازه دمیده شود.

در همین کنسرت آخر ارکستر ملی دیدیم که آمدن یک تار کیوان ساکت و اجرای دو قطعه از ایشان چه حال و هوای جدیدی به ارکستر اضافه کرده و این هم به مدد همکاری ساکت با فخرالدینی در ارکستر مهرآوران به وجود آمد. این کار می‌تواند در اشکال مختلف ادامه پیدا کند، از جمله آمدن موسیقی محلی ایرانی به ارکسترملی‌.

در رپرتوارهای قبلی ارکستر ملی، به دلیل شناخت ویژه استاد از موسیقی ترکی، ارکستر ملی از این موسیقی غنی محروم نمانده، اما کمتر شاهد بودیم که حال و هوا و امکانات موسیقی‌های دیگر مناطق ایران به ارکستر ملی جان دیگری بدهد. موسیقی ردیف دستگاهی ما از این امکانات بهره‌ها برده، چرا ارکستر ملی ما نبرد؟

محمدرضا درویشی سال‌ها قبل با ارکستر بزرگ، مجموعه زیبایی را برای موسیقی مازندرانی نوشته و اجرا کرده. چرا در ارکستر ملی ایران که برای همه ایران است، یک بار این قطعات اجرا نشده است؟ آیا اشکالی دارد که در یکی از برنامه‌های این ارکستر، دو آهنگ از این مجموعه تمرین و آماده شود و خواننده آنها «ابوالحسن خوشرو» و «نورالله علیزاده» باشند؟ (مثال‌ها در این مورد زیاد است و نگارنده به خاطر تعلق و شناخت از موسیقی مازنی این مثال را ذکر کرده است.)
 
  • ساختار و ساز
موضوع ساز در ارکستر، بحث دامنه‌داری است و واقعاً یک کار تحقیقاتی مفصل را می‌طلبد که ساختار آن می‌تواند در داخل مجموعه معاونت هنری یا در بخش‌هایی از خانه موسیقی و یا حتی به صورت پروژه‌های دانشگاهی تعریف شود. اینکه چرا نمی‌توانیم مثل ویلن که چند ده نوازنده با هم می‌نوازند، ده‌ها تار یا سه‌تار را وارد ارکستر کنیم، قطعاً به موضوع استانداردسازی سونوریته سازها مربوط و یک بحث تخصصی علمی است؛ اما به این بهانه نباید مسکوت باقی بماند. اگر موضوع، کششی بودن و مضرابی بودن ساز است هم باید مثلاً حضور کمانچه و ساز‌های دیگر کششی ایرانی در ارکستر را مطرح کنیم.

به هر حال اگر تار، نی، کمانچه، سنتور و... در ارکستر ملی ما حضور موثرتری داشته باشد، قطعاً حال و هوای آن ایرانی‌تر خواهد شد اما بحث تخصصی‌تر در این مورد از توان نگارنده خارج است. فقط ذکر این نکته ضروری است که می‌توان در کنار ارکستر ملی، بخش تحقیقاتی و دانشگاهی را فعال کرد که در این خصوص کارهای علمی و تجربی را پی بگیرند. مثلاً می‌توان در این خصوص تحقیق کرد که حضور تار ترکی در ارکسترهای جمهوری آذربایجان چگونه است یا...
 
***
 
اینها برخی از نکاتی است که در دوران شادی راه افتادن مجدد ارکستر عزیز ملی مطرح شدند. استاد در گفتگوی روز دوشنبه 24 خرداد خود با مرجان صائبی در روزنامه شرق گفته‌اند: «...برای چندمین‌بار از همه آهنگ‌سازان و خوانندگان و تک‌نوازان عزیز برای همکاری با ارکستر ملی دعوت می‌کنم و این دعوت در واقع یک فراخوان برای همکاری با ارکستر موسیقی ملی ایران است. به نظرم هنرمندان عزیز، این همکاری را باید به‌منزله یک وظیفه ملی تلقی کنند.» این یک نکاه بزرگوارانه و درست است اما باید ساز و کار قانونی و حرفه‌ای آن هم فراهم شود.

ارکستر ملی و تبعات آن می‌تواند یک تأثیر موثر و پیوسته بر موسیقی ملی ما داشته باشد و این محدود به همین ساختار نسبتاً بسته نیست. استاد فخرالدینی و سازمان ارکستر باید سیاست درهای باز اما قانون‌مند و اصیل را بر این مجموعه حاکم کنند تا تصاویر زیبایی که آن شبِ بهاری در تالار وحدت اتفاق افتاد، بارها و بارها به وجود بیاید و بغض نشود بچسبد ته گلویمان.

آن شب که ارکستر ملی با خوانندگی مشترک سالار عقیلی و محمد معتمدی در پایان شبی خاطره‌انگیز «ای وطن» با شعری از حسین گل‌گلاب و آهنگسازی علینقی وزیری و هارمونی و ارکستراسیون علی‌اکبر قربانی را اجرا کرد و وقتی بنا بر درخواست و اصرار مردم، «ای ایران» هم به عنوان قطعه بیز در فضای تالار طنین‌انداز شد، استاد فخرالدینی، در پایان آن، مطابق معمول به سمت جمعیت برگشت و صدای «ای ایران ای مرز پرگهر» مردم را رهبری کرد. ارکستر ملی برای همه مردم و برای همه سلیقه‌هایی است که به موسیقی فاخر ملی سراسر ایران عشق می‌ورزند.
منبع: 
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : پنجشنبه 28 خرداد 1394 - 11:20

دیدگاه‌ها

جمعه 29 خرداد 1394 - 17:12

درسته

تصنیف پایانی این کنرت با آهنگسازی آقای ساکت یه رنگ و بوی دیگری به اجرا داد
تنظیم هم از خودشون بود

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود تحول در مدیریت، رهبری و رپرتوار | موسیقی ما