برنامه یاد بعضی نفرات
 
برای مهجوریت موسیقی پاپ که حتی «مرگ» هم نمی‌تواند به آن رسمیت ببخشد
بگو صَرفه با کدومه، شنیدن یا نشنیدن؟

[ سید حمیدرضا منبتی - روزنامهنگار ]

مرگ در فرهنگ ما چیز غریبی است. گاهی تمام معادلات را بر هم می‌زند و جوری هم این کار را می‌کند که برای کسی قابل باور نباشد. مرگ می‌تواند از یک آدم معمولی یک‌شبه یک قهرمان بسازد یا یک اسطوره را در جایگاه اسطورگی‌اش بالاتر ببرد.

مرگ می‌تواند کاری کند که خواننده‌های بزرگی مثل «فرهاد» و «فریدون فروغی» که در زمان حیات مجوز فعالیت برایشان صادر نمی‌شد، پس از مرگ اجازه فعالیت بگیرند و حتی از سوی همان مسئولینی که غیرمجازشان کرده بودند، به عنوان نمونه‌های موفق و پیشرو معرفی شوند و از جوان‌ترها بخواهند که شبیه آنها موسیقی بسازند!

مرگ می‌تواند کاری کند که یک خواننده لس‌آنجلسی مثل «ویگن» پس از مرگ به رسمیت شناخته شود و علاوه بر اینکه نشریات اجازه پیدا می‌کنند درباره زندگی و آثار او چیزهایی بنویسند، یکی دو ترانه‌اش بارها از صدای جمهوری اسلامی پخش می‌شود.

مرگ می‌تواند کاری کند که صفحات روزنامه‌ها و نشریات پر شود از خبر مرگ «مایکل جکسون» که عموماً در تمام این سال‌ها سعی می‌شده به عنوان سمبل موسیقی مبتذل غربی در ایران معرفی شود و عکس‌ها و گزارش‌هایی از او و زندگی و آثارش به همین بهانه منتشر شود.

مرگ حتی می‌تواند کاری کند که «محمدرضا لطفی»ای که از سال 85 که به ایران بازگشت، مورد انتقاد بسیاری از بزرگان موسیقی سنتی بود، به یک‌باره محبوب قلوب شود. می‌تواند کاری کند که بزرگی مثل «حسین علیزاده» که هیچ ابایی نداشت در اکثر مصاحبه‌ها و نشست‌های خبری‌اش آگاهانه بحث را به سمتی پیش ببرد که نیش و کنایه‌ای هم به لطفی بزند، پس از درگذشت یار قدیمی، به پای ثابت تمام مراسم و سخنرانی‌های بزرگداشت او تبدیل شود.

این را نه از باب طعنه و کنایه، بلکه از جنبه مثبت مرگ می‌گویم که معمولاً چنین است که از شخصِ درگذشته، آن تصویری را در ذهن انسان ثبت می‌کند که لزوماً به لحاظ زمانی آخرین تصویرش نیست. همانطور که تصویری که مثلاً از زنده‌یاد «ناصر حجازی» در یادها مانده، نه آن بیمار فرتوت و لاغراندام لحظه‌های آخر، که چهره‌ای است پرابهت، خوش‌تیپ و سرحال با آن‌همه افتخار و در اوج قدرت. همین است که مرگ از «لطفی» تصویری را برای همیشه در ذهن «علیزاده» قاب می‌بندد که دلخواه اوست. همان همخانه قدیمی، همان نوازنده و آهنگساز بی‌بدیل که قدرت مدیریت‌اش می‌توانست همه تبار موسیقی را در گروه «شیدا» و کانون «چاوش» گرد هم آورد.

نیز مرگ می‌تواند کاری کند که «نیما وارسته» نوازنده و موزیسین جوان را برای یک هفته به چهره اول موسیقی ایران تبدیل کند. کاری کند که ویدئوی نوازندگی‌اش در فلان کنسرت، رکورد یک‌میلیونی دانلود در «موسیقی ما» را بشکند و جامعه موسیقی پاپ را در شوک فرو برد.

اما عجیب آنکه مرگ با این قدرت کم‌نظیر، توانایی آن را ندارد که به یک موزیسین پاپ آنقدر اعتبار و رسمیت ببخشد که مسئولین موسیقی کشور برای درگذشت یکی از جوانان بااستعداد این سرزمین که سابقه رهبری ارکستر دو سه تن از چهره‌های شاخص موسیقی پاپ ایران را در کارنامه دارد و در تولید بخشی از پرفروش‌ترین آلبوم‌های پس از انقلاب (از جمله آلبوم «85» بنیامین) نقش داشته، قدم‌رنجه کنند و در بهترین حالت به ارسال پیام تسلیتی بسنده می‌کنند.

بد نیست از دوستان دفتر موسیقی و معاونت امور هنری وزارت ارشاد پرسیده شود که آیا ارسال پیام تسلیتی مختصر -که کوچک‌ترین و کم‌خرج‌ترین کاری است که از آن جایگاه حقوقی در قبال درگذشت یکی از هنرمندان این مملکت برمی‌آید- این‌همه دشوار است یا آنکه چون یک موزیسین پاپ -هرچند جوانمرگ- از دنیا رفته و موسیقی پاپ خودش فرزند نامشروع موسیقی است که خود فرزند نامشروع فرهنگ و هنر است، بهتر آن است که بی‌توجه از کنار ماجرا بگذریم.

خانه موسیقی چطور؟ دوستانِ همیشه حاضر در تمام مراسم‌های بی‌خاصیت این بار کجا بودند؟ دوستانی که در تمام مراسم‌هایی از این دست، پای ثابت قاب دوربین عکاسان هستند و این بار زحمت کوچک‌ترین عکس‌العملی به خود ندادند. دوستانی که به قول استاد «علیزاده» تنها در زمان مرگ اهالی موسیقی سر و کله‌شان پیدا می‌شود و کار دیگری از دست‌شان ساخته نیست!

نگارنده در بیش از 14 سال کار مطبوعاتی در زمینه موسیقی، جز 3-4 برخورد نزدیک در حد سلام و خداحافظی با «نیما وارسته» حشر و نشر دیگری نداشته و اینها که می‌گویم وظیفه‌ای است که جایگاه حقوقی این دوستان بر دوش‌شان نهاده و در این وظیفه اهمیتی ندارد که دوستان با موزیسین مورد نظر رفاقت و آشنایی داشته‌اند یا نه. کاش مدیرعامل، اعضای هیئت مدیره، مدیر روابط عمومی و سایر دوستان خانه موسیقی بدانند که آنچه بر عهده آنها گذاشته شده، چیزی فراتر از گعده‌های هفتگی و ماهانه بی‌نتیجه با نمک‌پراکنی‌های استاد «گنجه‌ای» و فرستادن دسته‌گل برای درگذشت اساتید موسیقی سنتی است.

شاید بهتر آن باشد که نام «خانه موسیقی ایران» به «خانه بخشی از موسیقی دستگاهی ایران» تغییر پیدا کند و خیال همه راحت شود تا شاید دیگر انتظار اظهار تسلیتی مختصر برای درگذشت یک موزیسین جوان، انتظاری بیش از حد تلقی نشود! شاید هم امثال «نیما وارسته» از دید اساتید فرهیخته خانه موسیقی عده‌ای «خالتور» به شمار می‌آیند که ارسال پیام تسلیت و حضور در مراسم درگذشت‌شان اهمیت چندانی ندارد!

خانه اما از پای‌بست ویران است؛ وقتی بدانیم نه‌تنها مسئولین موسیقی، مرگ یک موزیسین جوان پاپ را به هیچ نمی‌گیرند، که بخش عمده‌ای از خوانندگان و اهالی موسیقی پاپ هم در مراسم تشییع جنازه، خاکسپاری و حتی ختم «نیما وارسته» جوان شرکت نکردند. وقتی متولی این امام‌زاده حرمت آن را نگه نمی‌دارد، از دیگران چه توقعی است؟

از ماست که بر ماست.
منبع: 
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 5 خرداد 1393 - 13:08

برچسب ها:

دیدگاه‌ها

یکشنبه 4 خرداد 1393 - 15:09

:( چی میشه گفت؟ این موضوع بارها اثبات شده...
انتظاری نداریم :(

شنبه 17 خرداد 1393 - 12:39
شهاب شریف

کاش لااقل نویسنده این متن خبرهای خود سایت موسیقی ما رو می خوند.کاری ندارم به کلیت قضیه که کلا ما مرده پرستیم توی ایران ولی واقعا جای تاسفه کسی که نام روزنامه نگار رو روی خودش داره احتمالا بخاطر عدم حضور توی مراسم یا عدم توجه با وجود حضور در مراسم شروع به تخطه می کنه.
صرفا جهت اطلاع و اینکه دوستانی مثل ایشون بدونند که فقط هوایی حرف زدن و کوباندن درست نیست:
http://www.musicema.com/node/200919
در ابتدای این مراسم «علی ضیاء» پشت تریبون قرار گرفت و مدیریت برنامه را به عهده داشت و از «پیروز ارجمند» - مدیر کل دفتر موسیقی وزارت ارشاد – درخواست نمود به عنوان نخستین نفر به ایراد سخنرانی بپردازد.
http://www.mehrnews.com/detail/News/2295888
قرائت پیام تسلیت احمد مسجد جامعی رییس شورای اسلامی شهر تهران و پیام تسلیت علی مرادخانی و اجرای زنده ویولن میثم مروستی از بخش های دیگر مراسم تشییع پیکر زنده یاد نیما وارسته بود.
امیدوارم موسیقی ما با انتشار این متن و اعلام آن به نویسنده نشان دهد که هدفش تعالی است نه مثل بعضی ها کوباندن بی دلیل و بی اطلاع!!!!

91.98.238.13
یکشنبه 4 خرداد 1393 - 16:41

کی دلش واسه موسیقی پاپ سوخته...وقتی یکی از معدود برنامه هایی که از تلویزیون پخش میشه به اسم هفت ترانه مجری این برنامه کل یک ساعت برنامه زور میزنه به تماشاچی بفهمونه که بیا و به موسیقی سنتی یا محلی رای بده الانه که موسیقی پاپ رای بیاره دیگه چی باید گفت.... به زور میخوان سلیقه مردمو تغییر بدن. ولی جالبه که میبینن شدنی نیست.

چهارشنبه 7 خرداد 1393 - 17:26
ش

به نظر موسیفی یا سنتیه یا اثلا موصیغی نیست

91.108.151.162
یکشنبه 4 خرداد 1393 - 20:28

به قول مرحوم حجازی کجای این مملکت درسته که فوتبال یا موسیقیش درست باشه؟

یکشنبه 4 خرداد 1393 - 21:23

دقیقا همین اتفاق برای زنده یاد ناصر عبدالهی افتاد، کسایی که وقتی زنده بود بهش نیش و کنایه میزدن و دشمنش بودن وقتی فوت کرد پای ثابت سخنرانی ها و سوگواری ها بودن!
یغما در باره ی ناصر مینویسه:
"از او بی‌خبر بودم تا خبر بيماری (که بیماری نبود البته و چیز دیگری بود!) آمد و کما و خاموشی... به مراسم تالار وحدت و مراسم دیگر نرفتم چون رفتن همان بود و اجبار به سخن گفتن و مداحی به شیوه‌ی دیگران همان. پس در خانه ماندم و به جای جامه‌دری، مرور کردم ایامی را که با هم گذرانده بودیم و تاسف خوردم برای نغمه‌هايی که می‌توانست خلق و با صدای خود ماندگار کند و نکرد... به یاد آوردم لبخند و شوخی‌های هميشه‌گی‌اش را. به یاد آوردم لهجه‌ی دریایی‌اش را هنگام لطیفه گفتن. به یاد آوردم کوچه‌هايی را که شبانه از آن‌ها گذشته بودیم، پا به پای صدای او که شب را می‌تاراند. به یاد آوردم رفیقی را که نخستین مجری ترانه‌های من در جامعه بود. رفیقی که هنوز و همچنان دوستش می‌داشتم...
در برنامه‌هایی که از مراسم پخش شد خیلی از همان واسطه‌های قديمی را دیدم که بنا بر رسم معمول در این ملک به مرده‌پرستی مشغول بودند. عده‌یی که تا همین دیروز او را رنجانده و رانده بودند، امروز از او با عناوینی مثل اسطوره و مرد خدا و غیره یاد می‌کردند. تعاريف کلیشه‌یی که در مراسمی از این دست همیشه می‌شنویم مانند: سال ها طول می‌کشد تا هنرمندی این‌گونه داشته باشیم و ..."

دوشنبه 5 خرداد 1393 - 01:14

واقعا از شما سپاسگزارم بابت مقالتون .كاش حداقل اهالي مويسقي پاپ به خودشون زحمت ميدادند و در مراسم مرحوم وارسته شركت ميكردند و اي كاش در زمان حياتش قدرشو ميدونستن اما حيف.........

دوشنبه 5 خرداد 1393 - 09:33

عالی بود ، فوق العاده خوب بود این مقاله ...

دوشنبه 5 خرداد 1393 - 11:21

وقتی خود خواننده ها توی مراسم شرکت نمیکنند و با همدیگه همدلی ندارن چه انتظاری از مسئولین میتونن داشته باشن

پنجشنبه 8 خرداد 1393 - 08:37
محمد مهدی کریمی سلیمی

عکسا رو ببین! جز بنیامین و حمید عسکری و پیام صالحی و سهراب پاکزاد و امیرطبری و یکی دونفر که نیما باهاشون کار کرده بود، کدوم یک از خواننده های سرشناس اومده بودن؟ فقط چندنفر مثل زانیار خسروی و شهرام شکوهی و مازیار فلاحی و یکی دونفر دیگه. همۀ قدرت پاپ همینه؟؟
البته از پیام تسلیتها نمیشه عبور کرد، ولی دوستان همه تهران تشریف داشتن!!

151.245.63.118
دوشنبه 5 خرداد 1393 - 11:44

متاسفانه مملکت ما و مردم و مسئولین همه اینجورین. تا وقتی کسی زندس نه ازش یاد می کنیم نه ازش تقدیر می کنیم اما وقتی از پیش ما رفت میذاریمشون روی چشممونو جزو اولین خبرا میشه. یا شاید حتی مثل نمونه های یادشده قبل از مرگشون ازشون بد میگیم و وقتی مردن بهشون مجوز میدیم و ازشون تعریف مکی کنیم. واقعا معلوم نیس ما داریم به کجا میریم. به امید روزی که همه ی اینا درست بشه.

دوشنبه 5 خرداد 1393 - 12:30

خود این سایت هم کم گذاشت برای نیما وارسته. من دیروز مصاحبه ای از ایشون گرفتم و نگاه کردم و دیدم برخلاف عکسهاش بسیار ادم خودمونی و بی غل و غشی بودند. چرا وقتی زنده بودند با این کارنامه کاری چنین گفتگوهایی هرچند کوتاه با ایشون اجام نشد؟ روحش شاد

سه شنبه 6 خرداد 1393 - 00:25
جابر عین الهی

اینم راست میگه دیگه خداییش.

5.236.191.15
سه شنبه 6 خرداد 1393 - 00:18

تو این کشور چندتا تنظیم کننده ایی که خواننده نباشن به حقشون رسیدن ؟ چندتا نوازنده واقعا به حق شون رسیدن؟ همیشه اسم خواننده ها مطرح ..همیشه به به و چهچه مال خواننده هاست.. مگر اینکه البومی بد باشه یا کنسرتی موفق نباشه یاد تنظیم کننده و نوازنده می افتن اونم برای مقصر کردنشون ..نیما وارسته کارهای بزرگی برای موسیقی پاپ ایران کرده بود ..اما هیچ وفت به حقش نرسید ..هیچ وقت از حقش دفاع نکرد ..چون هیچ کس تو این موسیقی پشتیبانشون نبود چون خواننده نبود..حتی اندازه زن بنیامین هم نبود که همه ی مطبوعات و سایت های موسیقی ثانیه به ثانیه از مراسمش گزارش میذاشتن و چاپ کردن ..حتی دریغ از ی عکس روی جلد بعد این همه زحمت !!! بعضی ادم ها با رفتنشون ثابت می کنن که جای خالی شونو هیچ کس نمی تونه پر کنه ..نیما وارسته همچین ادمی بود .خدارحمتش کنه ..امشب شب هفتمی که رفته ..روحش شاد .

پنجشنبه 8 خرداد 1393 - 08:33
محمد مهدی کریمی سلیمی

گل گفتی. بدون نوازندۀ خوب مردم از خواننده فراری میشن. نیما تکرار شدنی نیست... اما میشه آدمایی که ضعیف و قوی، باسابقه و بی سابقه دارن کار می کنن، کاری کنن مسئولان و خبرنگاران بیشتر به آنها احترام بذارن.

151.245.63.118
سه شنبه 6 خرداد 1393 - 00:24

این قسمتش دیگه محشره:
(موسیقی پاپ خودش فرزند نامشروع موسیقی است که خود فرزند نامشروع فرهنگ و هنر است)

چهارشنبه 7 خرداد 1393 - 02:23

خیلی خوب بود...ممنون

چهارشنبه 7 خرداد 1393 - 02:49

فک کردم من همه ی عکسای منتشر شده ی ختم رو ندیدم... واقعا نیومدن پس؟....

البته بی معرفتی های دیگه ای هم دیدم من از اهالی پاپ که من که فقط یه مخاطب بواسطه ی خواننده های مورد علاقه م بودم برای کارهای این هنرمند مرحوم و جزء خانواده شون هم که نبوده م خیلی دلم شکست چه برسه به دادغدیده های اصلی این ماجرا و خود عزیز درگذشته...

از مقاله تون تشکر می کنم! گوشزد صحیحی و بود و مرسی که نزاشتید تاریخ انقضاش سر بره و بعد این گلایه رو مطرح کنید و بیشتر و صمیمانه تر تشکر می کنم از ادب نوشتاری شما در عین صراحت ش.

*سرِ نماز تون، نیما وارسته رو هم دعا کنین همیشه بچه ها! خدا بیامرزه! انسان محجوبی بودن...

شنبه 17 خرداد 1393 - 22:16

کاش قدر کسایی که کنار مون هستن رو بدونیم
نیما وارسته دیگه در کنار مانیست و این حرف ها هم چیزی رو عوض نمیکنه
بیایید کمی مهربونتر باشیم

دوشنبه 26 خرداد 1393 - 12:48

حالا اهالی موسیقی تو مراسم شرکت میکردن چیزی ازشون کم میشد واقعآ متآستفم براشون که قدر آدمایی مثل نیمارو نمیدونن البته زدن این حرفا دیگه بی فایدس امیدوارم از این به بعد به خودشون بیان

سه شنبه 10 تیر 1393 - 10:27

در کشوری که همه چیز و همه کس ابزار به شمار میان و هر چیز که می شنوی فقط از جنس شعاره .دیگه چه انتظاری دارید؟
فقط به قول یک نفر ،زیبایی کشور ما در اینه که با وجود اینکه هیچ چیزش خوب نیست ولی همه چیزش به همه چیزش میاد!!!یه کل بی نقص ناقص!

تا حدی که من می دونم فقط یه نفر رو ارج دادن. اونم اقای بابک بیات بود.چون گویا ایشان.".. "خوبی بودن.همین.که البته احترامی که واقعا خواری...بگذریم.

اما اندکی صبر! یاد مادربزرگم بخیر که میگفتن" آسیاب به نوبت"!...نوبت همین آقایون غایب می رسه وقتی که یکان یکان در پای چرخ دون، پست بشوند !آنوقت دوست دارم بدونم انها چه نوع مراسمی خواهند داشت؟! و حاضرین چه کسانی خواهند بود؟!چند جفت چشم براشون واقعا خواهد گریست و چند قلب واقعا به درد خواهد امد؟!
ببینید نیما در مراسمش و در بیرون مراسمش، یعنی چه کسانی که تونستن برن چه کسانی که نتونستن برن، قلب ها و چشمان زیادی برایش اشک می ریزنند که واقعا دوستش دارند. لبهایی برایش دعا می خوانند که مسقیم میره به سمت خدا.چون همه صادقانه و عاشقانه هست.چون اقای نیما وارسته نه تنها هنرمندی رقیق القلب بلکه بی الایش و اسمانی بوده و هست! و همه این اشک ها و دعاها شک نکنید مستقیم به خدا رسیده و می رسه.به این دلیل که از ته قلب و وجود همه دوستان و دوستدارانش میاد. اینها درست همان چیزیه که به نظر من برای بسیاری از همین اقایان غایب در صحنه، فقط در حد یک ارزوی محال و یک فانتزی کاملا خیالی خواهد بود!!! و این همان نمود"عدالت در همین جهان" است.شک نکنید که عدالت در همین جهان نیز جاری هست!

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود بگو صَرفه با کدومه، شنیدن یا نشنیدن؟ | موسیقی ما