برنامه یاد بعضی نفرات
 
خدیجه زرداری؛
آخرین زنی که موسیقی چوپانی را می‌شناسد
آداب نوازندگی روی سن را نمی‌داند و بیش از 75 سال سن دارد. از کودکی برای گله گوسفندان نی نواخته و آخرین زنی است که موسیقی چوپانی را می‌شناسد. می‌گوید پس از او کسی نیست که برای گوسفندان، نی بنوازد تا گرگ به گله نزند.

این‌بار درهای تالار اندیشه به‌روی مهمانانی خاص گشوده شده است. مهمانانی که در این فضا، احساس غربت می‌کنند. راه و روش رفتن به سن و نواختن در برابر کسانی که رو‌به‌روشان نشسته و مشتاق شنیدن آواها و ترانه‌هاشان هستند را نمی‌دانند.

زنان و مردان در حالی‌که لباس محلی پوشیده‌اند، وارد سالن می‌شوند. مردان بیل به دست دارند و زن‌ها، لباس ‌های رنگی به‌تن کرده‌اند.پیرزنی در این میان، سرگردان‌تر از سایر مهمانان به‌نظر می‌رسد. پیراهن بلند صورتی با کت کوتاه مشکی به تن کرده و نی به دست، به هرسو چشم می‌گرداند و کسی نیست تا راهنمایی‌اش کند.

این زن، خدیجه زرداری، آخرین زنی است که موسیقی چوپانی را می‌شناسد. پس از او کسی نیست که برای گوسفندان، نی بنوازد. پیرزن نه برای گله که به‌خاطر خود، نی می‌زند تا مبادا به خواب رود و گرگ به گله بزند.

خدیجه خانم به تهران آمده تا در نخستین جشنواره کارآواها شرکت کند. وقتی از او می‌خواهند تا به روی صحنه بیاید و نی بنوازد، مات و مبهوت دور و بر را نگاه می‌کند و پشت به جمعیت می‌ایستد و نی را به لبانش نزدیک می‌کند؛ حق دارد آخر تاکنون در برابر چنین جمعیتی ننواخته. همیشه او بوده و گوسفندان و بی‌کرانگی طبیعت.

خدیجه زرداری، نمی‌داند تابستان به‌دنیا آمده یا زمستان تنها می‌داند که 75 ساله است و دیگر، نفسی برایش باقی نمانده تا در نی بدمد. افسوس او از این نیست که دیگر، توان نواختن ندارد، آنچه او را آزار می‌دهد این است که پس از او کسی نیست تا برای گله، نی بزند.

به زبان تالشی سخن می‌گوید و با مهربانی، قربان صدقه‌ات می‌رود. انگار شکیبایی و آرامش را از طبیعت، به‌خوبی فراگرفته است. مادر پنج دختر و پنج پسر است. چندین و چند نوه دارد اما دلش می‌خواهد نتیجه یا نتیجه‌هایش را هم ببیند.

سال‌ها پیش، نی زدن را از همسرش یاد گرفته و از آن زمان تاکنون برای این‌که نخوابد و گرگ به گله‌اش حمله نکند، نفس گرم خود را در نی دمیده است. او 20 گله دارد و فکر می کند گوسفندانش از شنیدن صدای نی، لذت می‌برند.

زینب بهارمست هم از دیگر زنانی است که در جشنواره کارآواها شرکت کرده. پیراهن قرمزی به تن کرده با گل‌های سپید بر زمینه آن. با دقت به حرف‌های زرداری گوش می‌دهد و تک‌تک کلماتش را به فارسی برمی‌گرداند. بهارمست، ترانه می‌خواند. آن‌هم زمانی که برنج می‌کارد و چای، برداشت می‌کند.

بهارمست 57 ساله است و مادر چهار فرزند. پسر بزرگش، متخصص بیهوشی است و کوچک‌ترین پسرش، مهندسی برق خوانده است. یکی از دخترهایش دیپلم گرفته و ازداج کرده و دختر دیگرش، دانشجوی کارشناسی است.

بچه‌ها کشاورزی نمی‌کنند و دلشان نمی‌خواهد برنج بکارند و ترانه بخوانند اما بهارمست، کشاورزی را دوست دارد و هر زمان، خسته می‌شود، ترانه می‌خواند تا خستگی از تنش، به‌در رود.

پیرامونت را نگاه می‌کنی. همه کسانی که در نخستین جشنواره کارآواها شرکت کرده‌اند،پیر و ناتوان و درمانده‌اند. جامعه ما نیز، چون جوامع دیگر، به سمت صنعتی شدن می‌رود و مناسبات زندگی و کار، باشتاب تغییر می‌کنند. در این میان چه بر سر آیین‌ها و آداب و رسوم می‌آید؟ کدام سازمان و نهاد فرهنگی به گردآوری و مستند کردن آواهایی می‌پردازد که در اینده‌ای نزدیک از هیچ حنجره ای به‌گوش نمی‌رسند.
منبع: 
میراث فرهنگی
تاریخ انتشار : پنجشنبه 22 مهر 1389 - 00:00

برچسب ها:

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود آخرین زنی که موسیقی چوپانی را می‌شناسد | موسیقی ما