برنامه یاد بعضی نفرات
 
تا نشان سم اسبت گم شود؟
اختصاصی موسیقی ما؛ پاسخ ابوالحسن مختاباد به دو نوشته بهرنگ تنكابني و لیلی گلستان
تا نشان سم اسبت گم شود؟
موسیقی ما - درباره كليت ماجراي كنسرت عليزاده – درويشي و حواشي آن در‌آينده نزديك نوشته‌اي تحليلي خواهم نوشت و تمامي ابعاد ماجرا از موسيقايي و حواشي را برخواهم شكافت . اما پاسخ خانم گلستان درباره موسيقي آقاي درويشي و نيز نوشته آقاي تنكابني درباره ابعاد حقوقي ماجرا را به دليل آنكه هردوي آنان مرا خطاب مستقيم قرار دادند در اين نوشته كوتاه خواهم آورد. خوشبختانه آقاي مسعود رضوي به نوشته آقاي ميرمحمدي( مسئول روابط عمومي كنسرت يادشده لطف كردند و مطلبي در نقد نخستين نوشته ام نوشتند) پاسخ داده‌اند.

اول:خانم گلستان گرامي من مختاباد روزنامه‌نگارم و برادر مختاباد خواننده و آهنگساز كه اتقاقا اين روزها ترجمه كتابي مهم از شوئنبرگ در زمنيه آهنگسازي را به پايان رسانده و به زودي ناشري انتشارش خواهد داد.
من روزنامه‌نگار حوزه موسيقي و نشر و كتاب و فرهنگ هستم و در عمر 17 سال روزنامه‌نگاري‌ام بيش از 100 كنسرت و‌آلبوم موسيقي را نقد و بررسي كرده‌ام و زماني هم طرح مجموعه برنامه‌«نقد نغمه» را به سازمان فرهنگي وهنري شهرداري تهران دادم كه با پشتيباني خوب ‌آقاي سجادي 14 برنامه آن(با حضور آهنگساز و منتقد و اهل موسيقي در يك مكان) را به اتقاق آقاي فاضل جمشيدي و آرش نصيري اجرا كرديم كه آخرين برنامه‌اي كه من هم دست اندركار آن بودم نقد آلبوم ترنج محسن نامجو بوده‌است. در ضمن به لحاظ صنفي هم عضو هيئت مديره و رئيس كانون نويسندگان و پژوهشگران خانه موسيقي‌ام و بازرس اين نهاد. من هم مانند شما انواع موسيقي را گوش‌مي‌دهم، با اين تفاوت كه شما با موسيقي «ناآشنا نيستيد» و من حرفه‌ام اين است. پس به من حق دهيد كه تخصصي‌تر از شما به ماجرا نگاه كنم.
خانم گلستان گرامي ، نقد موسيقي، حتي نقد روزنامه‌نگارانه‌آن ، امري تخصصي است ، همچنانكه نقد ادبيات و داستان و رمان هم تخصصي است.
سخنان شما از منظر يك شنونده كه با موسيقي «نا آشنا نيست» محترم است، اما از منظر موسيقايي و نقد تخصصي موسيقي معتبر نيست.
آقاي درويشي ، كه بنده افتخار همكاري با ايشان را در تمامي دوره‌هاي جشنواره موسيقي نواحي، داشته‌ام ، در اين زمينه(پژوهشگري موسيقي نواحي) صاحب حق‌اند. ايشان در اتنو موزيكولوژي( قوم موسيقي شناسي) فردي تاثير گذار و البته جريان ساز بوده‌است و من همه گاه بوسه تحسين بردستان ايشان زده‌ام و مي‌زنم، اما در زمينه آهنگسازي نه.
براي اينكه بدانيم ايشان در زمينه آهنگسازي جريان ساز بوده‌است يا نه،كافي است به تاثير ايشان در اين زمينه بنگريد.افرادي چون حسين عليزاده، فرهاد فخر‌الديني ، عليرضا مشايخي، مرحوم مرتضي حنانه و .... چهره‌هايي تاثيرگذار در آهنگسازي معاصر در قالب اركسترال هستند كه هر كدامشان باب بنايي را گذاشتند. شما مي‌توانيد تاثيرات آنها را در تقليد بسياري از آهنگسازان از كارهاي آنها و نيز اجراي آثارشان بيابيد. آقاي درويشي، اما اين گونه نيست.اگر بخواهيم در موسيقي آوانگارد و مدرن يك تن را نام ببريم قطعا نام آقاي مشايخي به ذهن مي‌رسد. جايگاه آقاي درويشي در اين ميانه كجاست؟ به همين دليل است كه اگر قرار بود، آقاي دولت آبادي كاري مدرن سفارش مي دادند قطعا به سراغ‌آقاي مشايخي مي‌رفتند و نه آقاي درويشي؟حتي در زمينه نوشتن موسيقي براي يك اثر ادبي با همين ساختار مدرن هم نادر مشايخي پيشگامند( با نوشتن موسيقي روي اثر معروف زنده‌ياد بهرام صادقي به نام ملكوت كه در آلمان انتشار يافت).
كارهاي آقاي درويشي در زمينه آهنگسازي ، چه در گذشته و چه در همين اجرا داراي مشكلات اساسي است.
آقاي درويشي در ملودي سازي ضعيف‌‌اند. ملودي‌هاي ايشان نازل و كليشه‌اي است و حتي اركستراسيون كار هم ضعيف است.
در همين اجرا هم دو چيز به داد ايشان رسيد، اول اركستر زهي كه عموما اركستراسيون ساده‌اي دارد و دومي ديسونانس(ناملايمت يا نامطبوعيت) و جلوه‌هاي آتونال كه به داد ملودي‌هاي ضعيف رسيد.
يك اثر موسيقي براي آنكه از زيبايي شناسي خوبي بهره مند باشد بايد چهار فاكتور زير را داشته باشد.اول:تضاد و تنوع در عين حفظ يكدستي. دوم:حركت و تداوم و پيوستگي.سوم:تناوب تنش و آرامش و در نهايت تعادل و اجتناب از مبالغه.
كه البته توضيح فني هر كدام از اينها نياز به چند بار شنيدن كار و طرح نكات فني‌تر دارد كه در اين مقال نمي‌گنجد.
در نهايت آنكه كار آقاي درويشي اصولا پتانسيل و ظرفيت كاري 56 دقيقه‌اي را نداشت و اگر خيلي خوشبينانه نگاه كنيم انرژي كار در حد همان 10 تا 15 دقيقه است و آهنگساز نمي بايست آن را تا اين اندازه بسط و گسترش مي‌داد.
اميد كه اين توضيحات بتواند به بسط و گسترش فرهنگ نقد مدد رساند و برخي همكاران را فايدتي بخشد كه گز نكرده چيزي را پاره و ديگران را به ارزان گويي و مفت پراني متهم نكنند.
دوم : در نوشته آقاي تنكابني چند بخش وجود داشت كه درباره بخش‌هايي كه مربوط به قرارداد ناشر است خود آ‌قاي موسايي توضيح داده‌اند و خواهند داد. مي‌ماند يك بخش از ماجراي آقاي تنكابني كه نوشته‌اند:« هرچند که بر اساس مدارک و اسناد ياد شده مي توانم از آقاي مختاباد به اتهام افترا و توهين شکايت کنم ولي ترجيح مي دهم در اين وا نفساي فضاي مطبوعات، اين همکار هيجان زده خود را ببخشم. اميدوارم در آينده با آگاهي و هوشياري بيشتري درباره همديگر اظهارنظر کنيم.»
براي اطلاع افكار عمومي ودوستان بگويم كه ايشان منت نگذارند؛ نه بر من و نه بر مطبوعات. و درنگ نكنند و بروند شكايت كنند. من (به دليل آنكه‌ برخلاف نظر آقاي تنكابني هيجان زده نبودم كه آن نوشته را مي‌نوشتم) با توجه به شناختي كه از اين همكار هيجان زده دارم، مي دانم كه ايشان مشورت‌هاي حقوقي ماجرا را با همان وكيلي كه در چت جي‌ميل ذكر كرده بودند و من هم مي‌شناسمشان انجام داده‌اند و جناب وكيل هم به ايشان گفته‌اند كه نوشته‌ آقاي مختاباد بار حقوقي ندارد و شكايت شما به جايي نمي‌رسد.
آقاي تنكابني! در ايميل خصوصي به شما نوشتم كه من چند تا پيرهن بيشتر از شما پاره كرده‌ام و اصولا اهل هيجان نيستم. من اين اطلاعات را پيش از اين‌ها داشتم و اگر قرار بود بر اساس هيجان زدگي كار كنم اصولا پيش از اجراي اين كنسرت ماجرا را رسانه‌اي مي‌كردم. اما مي‌دانم كه مديريت موسيقي و تهيه كنندگي و اجراي كنسرت در اين عسرت‌آباد چه قدر زحمت ومرارت دارد و به پاس تلاشي كه شما به عنوان تهيه كننده كنسرت انجام داده بوديد، شكيبايي پيشه كرده تا حداقل تا قبل از اجراي كنسرت دچار حاشيه نشويد.
اما با اين حال اگر به اين جمع بندي رسيديد كه شكايت شما به جايي مي‌رسد دوباره تكرار مي‌كنم «درنگ نكنيد و شكايت كنيد.»
تاریخ انتشار : یکشنبه 15 دی 1387 - 00:00

دیدگاه‌ها

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

لیلی گلستان در اندازه نقد نیست

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

آقای مختاباد هیاهو ها می گذرد چیزی که می ماند نام کلیدر است وموسیقی جاودانش. شما اگر ناله های موسیقی کلیدر رانشنیدید به گوشهایتان وذهنتان شک کنید چطور خود را متخصص موسیقی می دانید ولی درک یک مخاطب ساده ی موسیقی را ندارید البته با آن پشتوانه ی فرهنگی وموسیقیایی که برای خودتان نوشته اید غیر از این هم انتظاری نمی رودوالبته توصیه می کنم بعداز این که کتاب برادرتان منتشر شدیک بار دیگر نوشته ها ونظر هایتان را بخوانید.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

آقای مختاباد شما هم آبروی روز نامه نگاران را بردید وهم آبروی برادرتان را.وگر نه از موسیقی دانان فرهیخته واصیل چیزی کم نشد ونه از خانم فرهیخته ای مثل خانم گلستان.شما که به شکل های مختلف می توانید مشهورتر شوید ! چون که دست وبالتان باز از است واز همه ی امکانات بهره می برید چرا سوراخ دعا را گم کرده اید بگزاریدچند نفر ادم با صلاحیت نظر بدهند وکارهای نو همیشه با هیاهوی آدم هایی مثل شما روبرو بوده است وامثال شما کاری از پیش نبرده اند وهنر وتاریخ راه خود را رفته اند خودتان را بیش از این خسته نکنید.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

جناب آقای مختاباد، من از ابتدا نقد و جواب نقد و حالا هم جواب جواب نقد شما و دوستان دیگر را دنبال کرده ام. تا اینجا که از منظر تخصصی کاملا حق با شماست چرا که خودم نیز در آن کنسرت حضور داشتم و با اعتنا به سواد نصفه و نیمه خود در حوزه ی موسیقی، نقد شما را بجا میدانم ولی از دیدگاه یک مخاطب (عام یا خاص) میتوان جور دیگری، نظیر آنچه خانم گلستان بیان کرده اند، اظهارنظر کرد. البته بحث اصلی من در باب مسئله شکایت و پیگیری جرم توهین و افتراست. همانطور که خود شما هم از قول وکیل مورد نظر آقای تنکابنی نقل کردید، صحبت های شما هیچ گونه بار کیفری ندارد و تمام تهدیدات آقای تنکابنی هم به همان هیجان زدگی برمیگردد که خودتان ذکر کردید. اصلا بحث افترا چیز دیگری است و ماهیتاً با توهین متفاوت است، کما اینکه همان توهین هم در رابطه با نقد اولیه شما، هیچ موضوعیتی ندارد.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

من نمی فهمم یک ناشری یک کاری رو سفارش داده و گذاشته تو صندوق خونه دفترش. حالا یه عده پیدا شدن که این کار رو به هفت هشت هزار نفر ارایه کردند. این آقای ناشر که از قضا آدم با تجربه ای هم هست به جایی این که کلاهش رو بندازه هوا که هم نصف درآمد آهنگساز رو صاحب میشه، هم این قدر بهش عزت گذاشتند و همه جا ازش اسم بردند و هم کلی برای کارش تبلیغ شده، آمده و گله می کنه... ای کاش یکی پیدا میشد کارهای انتشاراتی ما رو این قدر تحویل می گرفت!

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

آقاي مختاباد من فكرمي‌كردم كه شما جازديد، اما با اين نوشته و توضيحاتي كه داديد انصافا نشان داده‌ايد روزنامه نگاري تيزهوش هستيد.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

سلام چقدر این جوابیه ی جناب مختاباد با سایر نوشته هایشان مخصوصأ در "سربانگ" متفاوت است. اصلأ گمان نکردم زمانی ایشان در نقد و یا پاسخگویی از چنین ادبیات و لحنی استقاده کند. برعکس دوستانی که بی انصافی کرده اند، نوشته های مختاباد همواره همه جانبه نگر و دور از حب و بغض بوده است و همیشه بر مدار مدارا و انصاف می نوشتند. اما ظاهرأ این نوشته را در زمان عصبانیت نوشته اند. صحبت من بر سر اینکه حق با چه کسی است نیست، بلکه این واژه ها برازنده ی مختاباد نیست. به عنوان کسی که در این 10 12 سال تقریباً تمامی نوشته های مختاباد را خوانده ام، انتظار پاسخگویی دارم

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

آقاي مختاباد مگر چه كرده‌اند كه شمشير از رو مي‌بنديد.مگر آقاي موسايي پس نفرستاده بليت را.آن هم بليت مهمان ويژه را.مگر آقاي دولت ابادي نمي‌توانست در اجرا حاضر باشد.البته به نظر من كه خيلي هم مهم نيست كتاب آقاي دولت آبادي چندان هم شاهكار نيست.حاصل بي‌چادري بي‌بي است.اما در اين وانفسا كتاب خوبي است .در شرايط بهتر نه.من از موسيقي هيچ نمي‌دانم جز چيزهايي كه مي‌شنوم و گاه لذت مي برم و گاه حوصله ام سر مي رود.اما يك نكته خيلي بديهي اين است كه اگر اقاي تنكابني كه نمي دانم با فريدون نسبت دارند يا نه بروند و جنسي از مغازه بخرند كه ايراد داشته باشد پس نمي دهند؟يا اگر طرف پس نگرفت ايشان هم حوصله دست به يقگي نداشت آيا جنس او را پرت نمي‌كند توي مغازه.مختاباد چه نوشته كه مي‌خواهيد شكايت كنيد.مگر به كسي اهانت كرده.گفته جنس بنجل است صاحب‌كار هم قبول نكرده.كه آفتاب آمد دليل افتاب.ايشان خيلي راحت حاضر شده از درآمد حاصل صرف نظر كند و عطاي كار را به لقايش ببخشد.دست مختاباد درد نكند شما هم به جاي شكايت بهتر است همچنان شاگردي كنيد تا ياد بگيريد،‌آقاي تنكابني! خانم گلستان هم كه گمانم با چنان ادبي پاسخ گرفته‌اند كه در حوزه غير تخصصي اظهارات گلايه آميز نكنند.مختاباد را نمي شناسم از ارزش او كم نمي‌كند.مختاباد حدود دو دهه است كه در روزنامه‌هاي كشور خاك مي‌خورد و بارها اتفاقاً كتاب‌هاي خانم گلستان و پدر محترمشان را به بهترين شكل معرفي كرده‌اند.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

سلام. من متوجه نمی شوم که اصل بحث سر چیست. یک کنسرت بخش خصوصی اجرا شده است. افراد هم به میل خود بلیط خریده اند و کار را دیده اند. انتقادی هم اگر وارد است به کار، قابل طرح است. ولی اینکه بگوییم آقای درویشی همیشه مکلودی هایشان ضعیف است این یعنی عقده گشایی، یعنی بی نزاکتی، عدم حرفه ای گری. از کاز خوشتان نیامده که نیامده ، دلیل نمی شود برای آقای درویشی و آستاد دولت آبادی و انتشارات و .... تعیین تکلیف بکنید. خوبه مثلا منم بگم که شما آقای مختاباد در حوض بی ماهی نقد موسیقی سلطان شده اید؟ چه کسی به شما اجازه ی این نقد سراسر توهین و بی محابا را داده است؟ کاش کمی حرفه ای باشید. موسیقی سلیقه ای است ، چرا حکم میکنید که مدرنیست اول این مملکت یعنی آقای مشایخی؟ به چه اجازه ای همچنین حکمی میدهید؟ کمی فکر کنید قبل از حرف زدن.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

aghaye roznamenegar man raji avanesi hastam va dostane farhango ahang ra az nazdik nemishnasam az bade ghaza aghaye mokhtabad ra khob mishnasam va az ishan entezare in barkhorha ra nadashtam baradar in jave dorost shode ra khode baradar mokhtabad be vojod ovord va khodcesh ham bayad tamomesh konev az mokhtabad baeed bod

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

آقاي راجي كه حتي شهامت ذكر نام كاملت را هم نداري. از قرار مختاباد روزنامه نگار را نمي شناسي. بهتر است سري به وبلاگش بزني و آخرين پستش را بخواني كه با شهامت با معاونت فرهنگي وزارت ارشاد در افتاد. او روزنامه نگار است و مثل من و شما نيست كه حتي جرات نداريم ناممان را پاي كامنت بگذاريم. مثل شير اومده وسط و فحشش را هم مي خورد. اون قطعا مي دونست كه چنين فضايي از سوي فرهنگ و آهنگي ها برايش ايجاد خواهد شد. اما كار روزنامه نگار همين است كه خط شكني كند و تابوها را از بين ببرد. در ضمن مگر مختاباد و برادرش دزدي كردند و يا با ناموس كسي بازي كردند و يا از ديوار خانه اي بالا رفتند كه بخواهد آبرويشان برود.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

آقای مختاباد ..به نظر میرسد بیش از حد به دلیل آشفته بازار همگانی و کنار کشیدن یا کنار گذاشته شدن افراد واقعا متخصص در هر زمینه ایی از جمله نقد و نگارش و روزنامه نگاری در حیطه ی موسیقی،خودتا ن را جدی گرفته اید. راستی چطور به آقای ساسان فاطمی و مقاله ی جالب توجا اش به پرسسشهای شما،چواب نگفته اید؟اجازه دهید من بگویم کلی بافی های شما و اظهار نظر های سطحی اتان طبیعتا نمایانگر توانایی شما در این زمینه است و واضخ است که پاسختان با آن مقاله نوشته ی مفرح و طنزآمیزی خواهد شد. ضمنا بد نیست در معرفی خودتان ریییس یا عضو هیئت مدیره و یا بازرس خانه ی موسیقی بودن را به عنوان کردیت برای خودتان خرج نکنید که دیگر اهالی موسیقی خوب میدانند اهل عمل واقعی چه در حیطه ی نگارش، چه در زمینه ی نوازندگی و یا آهنگسازی فرصثی ندارد تا وارد چنین بازیها و زدو بند های صنفی در رده بالا شود..همان فرصت کند حق عضویت اش را سالیانه بپردازد تا از نظر شما ی رییس عضو باقی بماند شاهکار کرده.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

دوستان توجه كنند كه يك نفر سوال كرده كه مختاباد را نمي شناسد و ديگري يعني خود مختاباد جواب داده كه اگر من را نمي شناسي من اينم. وگرنه ايشان كه مي توانست بسيار از اينها براي خودش مقام و موقعيت بتراشد. من روزنامه نگار حوزه اجتماعي ام اما مي دانم كه مختاباد در دفاع از اهالي مطبوعات در انجمن صنفي تا چه اند جازه مايه گذاشته است. شما ها حتي جرات نداريد اسمتان را بنويسيد. ايشان اين جسارت را دارد كه نامش را بنويسد و پاي حرفش هم بايستد.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

خوب است كه خود آقاي فاطمي در نقدش هيچ گونه ارزشگذاري نكرده اما برخي كاسه داغ تر از آش شده‌آند. همين كه نقد مختاباد در نشريه وزيني همانند ماهور منتشر شود خود نشان مي دهد كه اعتبار دارد.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

خانم سميرا اقلا متن را دقيق تر بخوان . گفته من مختاباد روزنامه نگارم برادر مختاباد خواننده كه كتاب شوئنبرگ را ترجمه كرده است. يعني اينكه ا اين فرصت استفاده كرده و آخرين كار برادرش را هم معرفي كرده و گفته كه او علاوه بر خوانندگي آهگساز است و كار ترجمه مي كند. مثل هوشنگ كامكار كه هم ْآهنگساز است و هم مترجم.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

agahye mokhtabad khodetan midonid ke dar had va andazeye nazar dadan dar bareye bozorgane mosighi va adabiyat nistid bar hamegam dolati boodan va vabaste be kiseye digaran rooshan ast .etefaghe khobi oftade va concerte besyar khobi bargozar shode hala shoma che hesadat befarmaeed che na chizi tagheer nemikonad aghaye mokhtabad berid khejalat bekeshid base hame shomaro mishnasan hesadat nakonid

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

آقا/ خانم بدون نام. متشكرم از تذكرت كه درست بود. من اشتباه كردم و درستش اين است كه مختاباد خواننده كتاب را ترجمه كرده و به قول شما يك جور معرفي تبليغي عرضه اندامي است به هرحال با طنطنه اسم شوئنبرگ. حزرف شما قبول و اشتباه از من. اما شما كهاحتمالا اهل موسيقي هستي كلاهت را قاضي كن چه ربطي هست بين هوشنگ كامكار و جناب مختاباد كه نتيجه سفرش به غرب و تحصيل موسيقي شد نشاندن ساسان احتشامي پور (‌يا كسي كه در سبك او پيانو مي زندف كوك عربي و اسيدي و سفره خانه اي )‌در كنارش و تصنيف هاي قديمي را خواندن. اين كه شد خود تقليل اثر ( كه تصنيف هاي ماندگاري هستند و اين جوري روحوضي مي شوند) براي فروش. منظورم اين است تذكرتان به من درست ولي خوب خودتان هم مي دانيد بين ترجمه ايشان (‌كه ديده ايد چقدر هم مسلط هستند به زبان انگليسي )‌و ترجمه هاي آن يكي احتمالا اگر موافق باشيد كمي اختلاف هست. دوست ديگري از حماسه سازي هاي آقاي مختاباد منتقد در انجمن صنفي روزنامه نگاران گفته است و فروتني ايشان در اين كه در ابتداي جوابيه بر جوابيه بر يك يادداشتي سوايق درخشانش ياد نكرده. خوب دوست عزيز چه ربطي داره. مگر هر كسي يه مطلب مي خواد بنويسه بايد كلي قسم و آيه بخوره كه كي و چيكاره بود. اتفاقا اگر آقاي مختاباد قمز را ول مي كرد هيچ كس فكر نكنم غير از خانم گلستان بود در اين حوزه كه ايشان را نمي شناخت حالا چه به خير چه به شر. ولي خوب همه قبول داريم كه آقاي مختاباد حزو قديمي ترين روزنامه نگاران حوزه موسيقي است.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

ژدر ضمن بگويم حالا اگر شما هم دوباره با دقت خوانديد جوابيه مختاباد را ماشاالله ايشان هم در ارائه سوابق كم نگذاشته اند. مثلا خوانندگان مي دانسته اند كه صاحب قلم چندين و چند دوره داور جشنواره هاي موسيقي بوده اند ! يا باز هم آن گنده گويي كه آدم چند خط بنويسد و بعدش ابراز اميداوري كند كه فايدتي داشتهباشد براي تقويت فرهنگ نقد. حالا عجالتا تركيب ابلهانه فرهنگ نقد را قبول كنيم جناب مختاباد فكر نمي كني نوشته شما كمي ناچيز و زپرتي باشد براي حضرت فرهنگ نقد. يعني چهار خط هم كه مي خواهيم از خودمان دفاع كنيم و بگوييم چكاره هستيم بايد منتي بگذاريم سر خواننده كه ان شا الله مفيد فايده بوده باشد و شماي خواننده هم فيض فني و فكري برده باشيد. منتقد متخصص، متعهد، با شخصيت، اخوي مترجم و خواننده، نوزده سال كاركرده موسيقي مان كه اين جوري بگويد ديگران كه ....

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

ازکلیدردولت آبادی تا کلیدر درویشی من هم یکی از هزاران نفری بودم که به کنسرت آقای دروشی وآقای علیزاده رفتم.سال ها پیش هم رمان کلیدر آقای دولت آبادی را خوانده بودم قرار هم نداشتم بر این همه خلاقیت که در این دو اثردیده می شود مطلبی بنویسم اما با خواندن این مطالب شگفت انگیز وخود گویی های مدعیانه ی جناب مختاباد تصمیم گرفتم چند سطری بنویسم که اکر سایت محترم راغب بود در ستون اصلی قرار بدهد در غیراین صورت در بخش نظر خواهی بگذارند. البته بیشتر توصیه ها برخاسته از تجربه های پیشکسوتان هنر در این مرزو بوم بی در وپیکر است که هر که از راه می رسد می پندارد حرف برای حرافی زیاد دارد ومی زندو نمی داند چه می زند . باید به این جوان گفت:" تو هم به مقصد خود می رسی شتاب مکن" آقای مختاباد به گفته ی خودتان همه پشتوانه ی تخصصی موسیقیایی شما عبارت است از: 1-برادر شما خواننده است. 2-برادر شماکتابی در باره ی موسیقی ترجمه کرده اند که که قرار است بزودی چاپ شود. 3-شما پیشنهاد داده اید برای جلسات نقد موسیقی وآن را با خواننده ای اجرا کرده اید. 4- شما در نقد البوم ترنج آقای نامجو نقش داشته اید. 5- و صدالبته شما روزنامه نگار هم هستید. با این پشتوانه تخصصی، در هنر موسیقی ! بخود اجازه می دهید جایگاه موسیقی دانان آوانگارد وغیر آوانگارد را هم مشخص کنید! شما با این رزومه که از خودتان نوشته اید به تایید نظرات مخالف خود صحه گذاشته اید.به گمان اینجانب این افاضات از روحیه ی خبر ساز جوانی جویای نام خبر می دهد که خود را در معرکه ای انداخته است تا اعتباری کسب کند. علی معیری

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

آقای مختاباد هنر مندان ما کار خودشان را می کنند وراه خودشان را می روندکتاب کلیدر وموسیقی جاودانه آقای درویشی باقی خواهد ماندونقد چنین آثاری کار هر کسی نیست گاو نر می خواهد و.....

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

صد در صد با نظر خانم گلستان موافق, ابشان صادقانه قضاوت کرده اندوخوشبختانه سابقه ی کاری ایشان را همه می دانند که چقدر فرهنگ ساز وپرو پیمان است.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

سه کامنت بعداز کامنت خودم ، دوستی که به شجاعت آقای مختاباد در اسم به جای گذاشتن از خود اشاره کرده بود،خودش چه بی نام و عنوان یادداشت گذاشته بود. بگذریم... اما نمیشود یاداوری نکنم که یک خواننده ی ضعیف+یک آهنگساز ضعیف+یک مترجم ضعیف+ یک مدیر دولتی ضعیف در حیطه ی موسیقی ویژگی های جناب اقای مختاباد خواننده است که با پول بیت المال ، رفته اند کالج رویال ..چی چی انگلستان آهنگسازی خواننده اند.. الله و اعلم از این دانشگاه...بهترین موزیسین های ما در امتحان های ورودی دانشگاه های خارج کم می آورند و با کلی زحمت وارد می شوند اما ایشان با آن سابقه ی نا معلوم در زمینه ی موسیقی سر از انگلستان و کالج رویال و چه در می آورند و بعد این آقای مختاباد کوچک از ترجمه ی کتابی در مورد شوئنبرگ توسط ایشان خبر می دهند .. تا نام بزرگ شوئنبرگ بلکه باعث بزرگی مترجم و نویسندهی روزنامه نگار شود . شما فکر کنید چه ملغمه ایی است..خواننده ی فالش تصانیف سنتی که بی دانستن زبان در انگلستان آهنگسازی بخواند( طبیعتا آنجا که موسیقی سنتی درس نمی دهند) و بعد شوئنبذگ ترجمه کند. حقیقتا کتاب خواندنی خواهد بود.....!!!!

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

baa salaam . laazem be zekr hast ke opera ye "Malakut" saaxteye Nader e Mashaayexi " hast. baa arze tahskkor"

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

نمی دانم نظر قبلیم آمد یا نه ولی دوباره می نویسم کار به درستی حرف آقای مختاباد ندارم هر چند اگر نادرست بود اساتید فن که در اجرا ها حضور داشتند جوابی می نوشتند همچون جناب کامکار که اشاره به ضعف ارکستر کرد اما انتظار من از خانم گلستان بیش از این است ایشان که روشن فکر مآبند بایستی بدانند نقد هر هنری تخصص خود را می خواهد البته این امر در میان ادبیاتی ها که همواره خود را روشن فکر ترین قشر هنر مندان می دانند وجود داشته همچون مرحوم شاملو که آثار آلفرد هیچکاک را چرند می خواند!!!!!!!!!!!...........

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

دوستان گرامي درباره نظر ارسلان كامكار چه مي گويند. درباره نظر منوچهر صهبايي ، ساساسان فاطمي وديگراني كه از كنسرت و كار درويشي ديدن كردند. خودتان را به كوچه علي چپ نزنيد. يك بزرگ موسيقي را پيدا كنيد كه بيايد از كار درويشي دفاع كند. مختاباد اين حسن را داشت كه به قول يكي از نويسندگان پچ پچ‌هاي اهالي موسيقي را به عرصه اي عمومي كشاند. از همه مهمتر چرا كه شماهايي كه ادعا مي كنيد اين كار خوب است خود ناشر وآقاي دولت آبادي كه براي كار 16 ميليون پول دادند حاضر نيستد كار را به اين نام انتشار دهند؟

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

دوست گرامي من هم با شما موافقم كه مختاباد بايد اين گونه خود را معرفي نمي‌كرد. اما اين كه گفتي مختاباد در موسيقي دستي نداشته سري به وبلاگش بزنيد و سوابقش را بخوانيد.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

آقاي رزمجويي حرف شما در يك فضاي طبيعي قابل پذيرش است.اما اگر يك تهيه كنندكه كه تازه مشورت هم كرده و وكيلش به نوشته كه اين سخنان مصداق توهين نيست و آن وقت وي به قول مختاباد منت هم سر روزنامه و نويسنده مي‌گذارد كه من مي توانستم شكايت كنم اما اين كار را نمي كنم . شما چه مي كرديد.

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

جدي جدي دوستان ما انگار كاري ندارند جر اينكه بنشينند و ببينند كي به كي چي گفته و بيفتند به تسويه حساب.آقاي مختاباد روزنامه نگار يك هو ناشناس مي شود.او را با برادرش اشتباه مي‌گيرند.بعد هم باران فحش و ناسزا.آقا جان خانم حان آيا كسي حق ندارد وقتي از كنسرتي خوشش نيايد نقدش كند.اين چه برخوردي است.ببينيد در مجلسي در خانه هنرمندان آقاي ناصر تقوايي حرفش را با بسم‌الله شروع كرد عده‌اي بر‌اشفتند.بابا اعتقادش است.شعار دموكراسي هم مي‌دهيد!مختاباد يك ايرادي از كار گرفته و احتمالا از برخي مسايل هم خبر داشته از جمله نارضايتي صاجبان اثر از اجرا يا تنظيم.مطلبي هم نوشته.من نمي‌گويم حرف آقاي محتاباد وحي منزل است.اما مي‌تواند يك نظر باشد از هزاران نظر.حالا به مدرك دكتري برادرش گير بدهيد دستتان بيايد كه مختابادها بي سوادند جيره خوارند يا هزار و يك عيب گفته و ناگفته ديگر در مختاباد كشف كنيد هم تغييري در صورت مسئله پيش نمي ايد.آقايان موسايي و دولت‌آبادي كه سفارش دهنده اثر و صاجب اثر خوششان نيامده و نيامده‌اند.حتي بليتي را كه برايش سر و دست مي‌شكستند پس فرستاده‌اند.ديگراني هم كه رفته بودند اثر را تماشا كنند به عشق كليدر رفته بودند.باقي همه افسانه است.ضمنا دقت كنيد كه مختاباد اين همه بد و بيراهي را كه به او مي گويند سانسور نمي كند.همين نشانه روراستي اش نيست؟

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

AGHAYE MOKHTABAD FEKR KONAM ABEROOTON BE ANDAZEYE KAFI RAFT ;MAN JAYE SHOMA BODAM AZ HAME OZRKHAHI MIKARDAM

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

aghaye abghari chera aberoye aghaye mokhtabad ra bish az in mibaraid ,in baradar va khandaneshan bayad baray hefze in zare aberoye baghimandeh az hame ozrkhahi konan

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

سلام من جناب مختاباد را مدت زیادیست میشناسم ایشان یکی از بهترینهاست در شناخت انواع موسیقی و نقد آثار به گردن موسیقی این مرز و بوم حق بسیار دارد. ایشان را آزرده خاطر نسازید که اگر اینچنین کنید دودش به چشمان همه ی ما میرود. والسلام

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

آقاي آوانسي گرامي . مختاباد همان سخناني را گفته است كه ارسلان كامكار گفته است و منوچهر صهبايي و ديگران. تازه كار خطا را آقاي درويشي و آقاي تنكابني انجام دادندكه بدون اجازه ناشر كارش را به صحنه بردند. آقاي دولت ابادي هم كه نويسنده كار بوده از كار خوشش نيامده است. مختاباد همين حرف ها را زده است و كار را هم نقد كرده است.به اين سوال پاسخ دهيد كه اگر كسي اين نكات را بنويسد آبرويش مي رود.شما برو يك نقد مثبت بنويس روي كار اقاي درويشي مثل خانم گلستان و ديگران را تخطئه نكن. معلوم است كه يا مختاباد را نمي‌شناسي و...

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

aghaye masoud mesle inke roznameharo nemikhanid aghaye mosaeyan dar jalaseee ke ba aghaye darvishi va digaran dashtand rezayate khodeshan ra elam kardand etefaghan kare eshtebah ra aghaye darvishi kaerdan ke az ishan ejaze gereftand fekr nemikardan ke ishan ta in had bisobate aghideh bashan ke yekbar begoyand bale va farda begoyand na dar javabe shoma agar kasi bisobati konad bar harfi ke zade dar hozore chandin nafar khata karde aghaye mokhtabad ra man bishtar az digarani ke nam bordid mishnasam az ishan tavaghoe in mazhake nabod ba tavajoh be inke ishan dastan ra yek tarafe fahmidan

سه شنبه 15 اسفند 1391 - 17:34

برادر برو و يك بار ديگر مصاحبه آقاي موسايي را بخوان كه خوشبختانه در همين سايت هم گذاشته‌اند. آنجا ايشان گفته است كه با درويشي چه قول و قرار هايي گذاشته بود. در ضمن مي خواستم نظر شما را درباره نيامدن دولت آبادي بدانم.

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود تا نشان سم اسبت گم شود؟ | موسیقی ما