برنامه یاد بعضی نفرات
 
چهارشنبه 16 مهر 1393 - 15:39

خواب

لبخند زدو دستامو گرفت اما توی خواب
فردا نشده بیدار شدم بیدار و خراب
عکسش از روی میز باز از روی قاب بیرون اومدو
دستامو گرفت باهم دوباره رفتیم توی قاب
ترسیدم اگه بیدار بشم خوابم بپره
گفتم نکنه اصلا روی میز خوابم نبره
تنها روی تخت تنها توی خواب با اون توی قاب
چشماشو که بست قاب از روی میز افتاد و شکست..

حالا یه نفر این خواب منو تعبیر
تا ساعتای بی خوابی من تغییر کنه..

بارون میومد پس داد زدم من پشت درم
خمیازه ی باد آهسته گذشت از پشت سرم
در باز نشده بیدار نشده بارون میومد
گفتم نکنه فردا شده و من بی خبرم
بارون میومد پس داد زده پشت دره
بیدار شدی نکنه گفتی خوابم نبره
سیل از توی قاب اومد تو اتاق در واش ده
ما غرق شدیم از بس که اتاق دریا شده بود

حالا یه نفر این خواب منو تعبیر
تا ساعتای بی خوابی من تغییر کنه..

تغییر کنه..

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



افزودن یک دیدگاه جدید | موسیقی ما